غمگینترین دیالوگهای فیلم همه چیز همهجا به یکباره
ترجمه اختصاصی سلام سینما – از دیالوگ جوبو در مورد سیاهچاله گرفته تا بیانیه ویموند در مورد خشکشویی و مالیات، «همه چیز همهجا به یکباره» (Everything Everywhere All at Once) پر است از چنین نقلقولهای ناراحتکننده.
فیلم کمدی – درام «همه چیز همهجا به یکباره» که بهتازگی منتشر شده به دلیل برداشت منحصربهفرد خود در مورد جهانهای موازی، شخصیتهای گیرا و داستانی تأثیرگذار بسیار مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است.
از دیالوگ جوی در مورد احساس گناهش تا اعتراف ویموند در مورد رختشویی و پرداخت مالیات، ناراحتکنندهترین نقلقولهای فیلم درگیریهای اصلی یک خانواده آشفته را منعکس میکند. مشاهده عمق احساسی فیلم از طریق دیالوگهایی که به زیبایی نوشته شدهاند کار بسیار راحتی است.
**متن حاوی اسپویل میباشد**
اولین وانگ:
"بکی دوست خیلی خوبیه."
هنگامی که جوی بکی را بهعنوان دوست خود به گانگ گانگ معرفی میکند، برایش سخت است که او را بهعنوان دوست خیلی صمیمی خود معرفی کند. اولین بهجای اینکه به جوی کمک کند، پا پیش گذاشته و میگوید "بکی دوست خوبی است" و همین صحنه باعث منقبض شدن بدن جوی میشود.
واکنش جوی برای مخاطب گویای همه چیز است. گویای دردناک بودن این جمله و این که جوی چهقدر از عمل بی جای مادرش ناامید و عصبانی است. بدترین جای قضیه این است که بکی هیچ ایدهای ندارد چه اتفاقی دارد میافتد. باز جای شکرش باقی است اولین در پایان فیلم این حرکت خود را با یک معرفی مناسب جبران میکند.
جوی وانگ (جوبو توپاکی):
"اگر هیچ چیزی ارزشش رو نداره، پس تمام درد و احساس گناهی که برای بیهدفی زندگیت داری، از بین میره و انگار داخل یک سیاهچاله کشیده میشه."
یک نقلقول انگیزشی از جوبو کاملاً نشاندهنده انگیزه او را برای ایجاد یک سیاهچاله که همه چیز را در جهان هستی نابود میکند. بعدازاین که جوبو به اولین توضیح میدهد که هیچ چیزی مهم نیست، آشکار میکند که این فکر چهقدر تأثیر روی زندگی شخصیاش گذاشته و این که چهقدر با این تفکر که هیچ کاری در زندگیاش نکرده، خودش را اذیت کرده است.
در این صحنه جوبو توپاکی ترسناک به ورژن دیگری از جوی تبدیل میشود. البته یک جوی خطرناک و احتمالاً یک قادر مطلق. جوبو همان دردی را دارد که جوی تحمل میکند. چیزی که قهرمان داستان، اولین بهزودی آن را تجربه میکند.
اولین وانگ:
"من زندگیام رو بدون تو دیدم. ایکاش تو هم میتونستی ببینیش ... زیبا بود."
در بیشتر داستان ویموند شخصیت دوستداشتنی است برای همین هم وقتی که اولین با سردی تمام به او گفت زندگی بدون او زیبا است برایش ناراحت شدیم. در این هنگام اولین هنوز از تأثیر ریموند و اینکه چهقدر دوستش دارد آگاه نیست.
این نقلقول تنها به دلیل واکنش دردآور ویموند ناراحتکننده نیست بلکه به این نکته اشاره دارد که اولین چهقدر از گونه فعلی خود متنفر است. او با اما و اگرهایی که جهانهای موازی پیش رویش گذاشته وسوسه شده است و همین موضوع مانع دیدن ارزشهای زندگی خود و خانوادهاش میشود.
جوی وانگ (جوبو توپاکی):
"هیچ میدونی من چرا سیاهچاله رو به وجود آوردم؟ برای این نبود که همه چیز رو نابود کنم، بلکه برای نابودکردن خودم بود."
سیاهچالهای که جوبو ساخته در حال نابودکردن کل هستی است، اما وقتی جوبو آن را ساخت چنین چیزی در ذهنش نبود. او فقط دنبال راهی است که بالاخره بگریزد و واقعاً بمیرد. از اولین دعوت میکند که همراه او بیاید چون دوست ندارد بهتنهایی با آن مواجه شود.
این اعتراف باعث میشود مخاطبان بخواهند این شخصیت تنها را در آغوش خود بگیرند. جوبو چیزهای زیادی دیده و احساس کرده و تصور میکند دیگر هیچوقت نتواند شادی را احساس کند. او تصمیم میگیرد با تنها کسی که درکش میکند به نیستی قدم بگذارد.
ویموند وانگ:
"تو کلی هدف داری که هیچوقت به پایان نرسوندی، کلی آرزو داری که هیچوقت دنبال نکردی. تو الان بدترین ورژن خودتی."
با وجود گونههای مختلفی از اولین در جهانهای موازی، برای قهرمان داستان باور کردن این موضوع که او تنها کسی است که میتواند جهان را نجات بدهد سخت است. توضیحات ویموند تنها حال اولین را بدتر میکند زیرا میفهمد که او بدترین ورژن خودش است.
از آن چایی که هر شکست در دنیای اولین باعث موفقیت اولین در زندگی دیگر میشود، به طرز غیر قابلباوری با راههای بیشماری در مقابلش طرف است که همین او را قدرتمند میکند. البته این چیزی نیست که ویموند به اولین گفت و او را ناراحت کرد.
جوی وانگ:
"من خسته شدم. من دوست ندارم کسی رو اذیت کنم و به دلایلی وقتی با توام، به جفتمون آسیب میزنم."
این بحث احساسی که بین اولین و جوی در آخر فیلم اتفاق میافتد، مهمترین بخش داستان است. جوی اعتراف میکند چهقدر خسته است از اینکه هر برخورد با یکدیگر، هر دو نفر آنها را اذیت میکند و از اولین میخواهد که فقط از او بگذرد.
این مونولوگ بیانگر میزان درماندگی جوی است، برای همین هم پاسخ کوتاه «باشه» از طرف اولین به جوی، بسیار برای ما تکاندهنده است. البته خوشبختانه این گفتوگو به این صورت به پایان نمیرسد زیرا این دو شخصیت یک مسیر طولانی از بخشش و درمان را با یکدیگر طی میکنند.
جوی وانگ (جوبو توپاکی) و اولین وانگ:
"هر کشف جدید به ما این نکته رو یادآور میشه ... " - "که ما ناچیز و نادانیم."
اولین و جوی در دنیایی که شرایط مساعد برای زندگی ندارد، بهصورت سنگ ظاهر میشوند. جوی شروع به پرخاش کردن میکند و میگوید تمام هدف انسانها این است که ناچیز و نادان باشند. بعد از یک سخنرانی با جزئیات در مورد در مرکز هستی نبودن انسان، اولین جمله او را اینگونه به پایان میرساند که با هر کشف جدید این نکته به ما یادآوری میشه.
جوی وانگ:
"چرا جایی نمیری که دخترت از این بهتر عمل کنه؟"
در اوج بحث و جدل جوی با مادرش، باور نمیکند اولین ممکن است احتمالات جهانهای موازی را انتخاب کند و به او این نکته را یادآور میشود که اولین میتواند "هر چیزی یا در هر مکانی" باشد. جوی از مادرش میپرسد چرا دوست دارد با ورژنی از دخترش باشد که چنین آدمی است و بعد میزند زیر گریه.
نقلقول بسیار ناراحتکنندهای است زیرا منعکسکننده تمامی ترسها و کمبود اعتمادبهنفس اوست. جوی بهاشتباه فکر میکند که باعث سرخوردگی خانوادهاش است. درصورتیکه برای اولین مهمترین فرد در کل جهان است. به همین دلیل جان خود را به خطر میاندازد و برای نجات جوی وارد جهانهای موازی میشود.
ویموند وانگ:
"فقط خواستم بگم باوجوداینکه قلبم رو شکستی ولی در زندگی دیگه، باز هم با تو رخت میشورم و مالیات پرداخت میکنم."
ورژن مدیرعامل ویموند برخی از بهترین دیالوگهای کل فیلم را میگوید. یکی از آنها در میان غمگینترین نقلقولها کل فیلم قرار دارند. اولین دست رد به سینه ویموند میزند و با سنگدلی به او میگوید دیگر نمیخواهد "یک اشتباه را چندین بار تکرار کند". ویموند در پاسخ به اولین در مونولوگ درخشانی به او میگوید که یک مبارز است.
آخرین جملهای که میگوید بسیار رک و اشک درآور است. زیرا گویای تفاوت عقیدهاش با اولین است. برخلاف اولین، ویموند مشکلی با انجامدادن کارهای روزمره و عادی ندارد و از زندگیاش راضی و خوشحال است. زیرا در همه این کارها اولین در کنارش است.
جوی وانگ (جوبو توپاکی):
"من تمام چیزهایی که دخترت احساس کرده رو حس کردم و من تمام دردها و لذتهای داشتن تو بهعنوان مادرم رو میشناسم."
تماشاگران همراه با اولین در نهایت متوجه میشوند که جوبو توپاکی در واقع چه کسی است. آن هم هنگامی که جوبو این دیالوگ رعشهانداز را میگوید: "تمام ورژنهای جوی، جوبو توپاکی است." این بدان معناست هر چیزی که جوی در جهانهای موازی احساس کرده، حتی درد تحمل اولین بهعنوان مادرش، یک جایی درون جوبو است.
از نحوه گفتن این جمله فراموشنشدنی متوجه میشویم که جوبو چهقدر درد، احساس گناه و خشم با خود حمل میکند. تماشاگران میدانند منشأ این درد چیست. زیرا رابطه مادر و دختر هنوز در بدترین شرایط خود قرار دارد.
منبع: Screenrant