چرا «کوچک جنگلی» استثناست؟

شاید اغراق نباشد اگر مدعی شویم تصویر میرزا کوچک جنگلی حتی پس از گذشت 35 سال از انقلاب اسلامی، همچنان غریب است و ناشناخته و البته مفروض و شاید حتی تا حدی هم گنگ و مخدوش؛ بویژه در سینما و تلویزیون؛ تا جایی که نیمنگاهی به کل آثار تولید شده درباره قهرمانان نهضت مشروطه یا قهرمانان مبارزات ضداستعماری و ضداستبدادی و یافتن تنها 3 اثر شاخص به نامهای «میرزاکوچک خان»، «سردار جنگل» و «کوچک جنگلی»، به تنهایی گواهی بر این مدعاست. از این میان، 2 اثر سینمایی به غایت ضعیف «میرزا کوچک خان» و «سردار جنگل» مرحوم قویدل البته غربت تصویر مذکور را جانسوزتر میکند؛ آن هنگامی که همه شاکله و شمایل شخصیت میرزا، متاسفانه منحصر در ظواهری همچون محاسن بلند و کلاه نمدی و جنگلنشینی میشود.
در این میان، سریال «کوچک جنگلی» بهروز افخمی اما به گونهای دیگر بود؛ چرا که «میرزا کوچک» مخلوق افخمی تنها میرزایی بود که به نحوی خلقالساعه، درست مدت اندکی پیش از شهادتش و تنها به منظور به شهادت رسیدن خلق نشده بود، بیس شخصیتیاش براساس مفروضات پرداخت نشده ی از پیش تعیینشدهای خلق نشده بود، حیات و مماتش فقط و فقط خلاصه در ایام جنگلنشینی نبود و افخمی مصر بود به مدد امرالله احمدجو و احمد مرادپور، با بهرهگیری از کتاب «سردار جنگل» ابراهیم فخرایی، در عین حفظ بنمایه فیلمنامه ابتدایی نگارش شده توسط ناصر تقوایی، منبعث از داستان «مردی از جنگل» احمد احرار، شمایل میرزا و نهضت تحت رهبریاش را از زمان اتمام تبعید در تهران و بازگشت به گیلان و آغاز دوره اول قیام جنگل تا شهادت دکتر حشمت و پایان دوره اول قیام جنگل ترسیم کند. این ترسیم از کلیاتی همچون تبیین وضعیت گیلان پیش از بازگشت میرزا از تبعید، نحوه شکلگیری نهضت و فراگیر شدن آن در سراسر گیلان، جنگ مصیبتبار منجیل به عنوان سرآغازی بر شکستهای متوالی نهضت، چگونگی قطعی شدن تصمیم دکتر حشمت برای تسلیم به دولت، چگونگی بروز اختلافات میان اعضای نهضت و به تبع آن فروپاشی تدریجی آن گرفته تا جزئیاتی همچون نخستین مواجهه با میرزا در منزل مشهدی محمد رسول، مذاکره میرزا با اعضای هیأت اتحاد اسلام، نحوه فراهم کردن نیرو و پول و اسلحه و آذوقه و محل سکنی برای نهضت، چگونگی نخستین مواجهه میرزا و یارانش با محیط خوفناک و در عین حال پرگستره جنگل، بیان مرامنامه نهضت، نمایش نخستین فتوحات نهضت، نحوه برخورد با اسرا، چگونگی شکلگیری روزنامه جنگل، برنامههای نهضت برای رونق اقتصادی گیلان، شیوه گروههای مختلف جنگلیها برای دور زدن محاصره نظامی دولت و قسعلیهذا، به قدری دقیق و ریزبینانه و همهجانبه صورت گرفته است که از منظر پرداخت، چه به لحاظ تاریخی و واقعه محور بودن و چه به لحاظ دراماتیک و شخصیتمحور بودن، به سختی میتوان نقصانی را متوجه «کوچک جنگلی» دانست.
یقینا «کوچک جنگلی» را میتوان از جهات مختلفی ستایش کرد؛ اینکه اثر به معنای حقیقی کلمه، فرزند زمانه خود است، نوای حماسیاش را به لحاظ درونمایهای، با فضای پرشور سالهای جنگ تحمیلی منطبق میکند، متناسب با شرایط و نیاز روز و فضای پرحرارت سالهای ابتدایی پیروزی انقلاب اسلامی، قهرمانانی جسور و آرمانخواه و دارای گفتمان انقلابی که در رأسشان خود کوچک جنگلی قرار دارد را خلق میکند، در ستایش یک نهضت انقلابی-آرمانی شکست خورده است و در عین حال میکوشد با روایاتی منصفانه و فاصلهگذاریهای بجایی که گاها میان قهرمانان نهضت و مخاطب ایجاد میکند، تحلیلی آسیبشناسانه درباره علل شکست نهضت ارائه کند و به مخاطب نیز امکان قضاوتی غیرجانبدارانه در این باره بدهد.
در ساحت شخصیتپردازی علاوه بر شخص کوچک جنگلی، تقریبا تمام افراد کلیدی نهضت از جمله دکتر حشمت، میرزا حسینخان کسمایی، حاجاحمد کسمایی، اسماعیل جنگلی، یوزف و... به مثابه شخصیتهایی پرداخت میشوند که هر کدامشان به نوبه خود شایسته بررسی هستند اما در این مجال و مقال، اشاره به مواهب شخصیتپردازی شخصیت کوچک جنگلی، لطف دیگری دارد؛ خاصه آنکه از آن تصویر مظلوم مذکور، غربتزدایی میکند.
افخمی قهرمانی را میآفریند که متشرع و ایدئولوژیک است اما مقدس و آسمانی و معصوم نیست؛ بلکه آفاق و انفس میگذراند و یکنواخت نیست و چه به لحاظ کنشی و چه به لحاظ منشی، در بستر وقایع متعدد و متنوع پیش روی خود و در یک سیر، به نوعی پختگی و تکامل میرسد؛ بهگونهای که شجاع و جسور است اما ترس و پریشانیاش را نیز میتوان دید؛ به یاد بیاورید تاکیداتش مبنی بر عدم ترس از مرگ و کابوس مرگ را که به هنگام محاصره در ماسوله به او هجوم میآورد. متواضع است اما گاه کبرش را نیز میتوان دید؛ آن هنگامی که با درویش درون زیارتگاه ماسوله سخن میگوید. محاسبهگر است اما خطای محاسبهاش را نیز میتوان دید؛ آن هنگامی که تاکتیک نظامی غلطش در جنگ منجیل موجب شکستی سنگین در جنگی توپخانهای میشود. قاطع و سرسخت است اما رحم و نرمدلی و نرمخویی او را نیز میتوان دید؛ به یاد بیاورید قاطعیتش در محاکمه میرزا شفیع را و مقایسه کنید با واکنشاش در قبال تضرع مفاخرالملک. از جنگ هراسی ندارد اما پذیرای جنگ نیست؛ آن هنگامی که بنا بر مصلحت بنا دارد از جنگ با ژنرال بیچراخف جلوگیری کرده و به نوعی دفعالوقف کند. چندان اهل معامله و بدهبستان سیاسی آن هم به هر قیمتی نیست اما زمانشناس است و اقتضائات روز را میشناسد؛ به یاد بیاورید عدم سازش با کلنل استوکس را و مقایسه کنید با پذیرش نامه صمصامالسلطنه مبنی بر مذاکره با انگلیسیها و دفعالوقف کردن و درنظر گرفتن اقتضای زمانه. جنگجو است اما برادرکش نیست؛ آن هنگامی که با وجود تلفات بسیار اصرار بر دور زدن نیروهای دولتی و نجنگیدن با آنان را دارد.
نحوه قهرمانآفرینی افخمی در «کوچک جنگلی» را به سبب همین خصیصههاست که میتوان تحسین کرد؛ چرا که از «میرزاکوچک» مخلوق او، قهرمانی به غایت سمپاتیک میسازد که در عین حال، میتوان منصفانه تحلیل و قضاوت و نقدش کرد.
این همه، به لحاظ هنری، تنها تصویر قابل قبول ارائه شده از شخص کوچک جنگلی را میسازند که همچنان در میان انبوهی از تصاویر مخدوش و بیارزش هنری ارائه شده از او، متمایز و یگانه است و البته تنها و غریب؛ همچون تیتراژ ابتدایی «کوچک جنگلی» (جعبه اسلحه مدفون شده در میان برگها که با وزش شدید باد و کنار رفتن برگها، اندک اندک نمایان میشود اما دیری نمیپاید که باران شدیدی میبارد و جعبه اسلحه و برگهای مجاورش را کاملا خیس میکند) که آن نیز همچنان یگانه تصویر استعاری از نهضت جنگل در کل سینما و تلویزیون ایران است؛ نهضتی که نباید میمرد و حال «کوچک جنگلی» نیز نه فقط نگینی در میان آثار تاریخی سه دهه اخیر تلویزیون ما، بلکه استثنائی در میان آثار ساخته شده درباره ی شخص کوچک جنگلی و در واقع، یگانه تصویر از قهرمانی است که نباید بمیرد.