شهر هومن
در سينما آزادي اورميه و به هنگامِ تماشاي تازه ترين ساخته ي هومن سيدي مدام به اين فکر مي کني که انگار اين فيلم را در جايي ديگر و با شمايلي ديگر ديده اي.انگار فقط لوکيشن ها تغيير يافته اند و هياهو و خشم کمي بيشتر شده است.هومن سيدي در تازه ترين ساخته ي خود دانسته يا ندانسته "ابد و يک" روز سعيد روستايي و "شهر خدا"ي فرناندو ميرليس را با شمايلي ديگر در کنار تکنيک هاي خاص خويش برايمان تکرار کرده است.همه فقط در اين فيلم لباس عوض کرده اند و ريتم کمي تند شده است.همان مادر ، همان خواهر ، همان برادران ، همان فضا و همان زاويه ي نگاه ، فيلتر تصاوير و همان هايي بيشتر و بيشتر که از بيخ فيلم را دچار صفت خوب نبودن کرده اند.علي رغم تلاش هايي که هومن سيدي در جهتِ تفاوتِ فيلمش با ساير آثاري از اين دست کرده است اما بايد گفت متاسفانه فيلمِ جديد آقاي سيدي علي رغم داشتنِ نکاتِ مثبتي چون بازي فرهاد اصلاني،روايت خوب در کنار طراحي صحنه و نيز گريم در خور، آن طور که بايد نتواند موفقيت ها و احساس رضايت پيشين از آثار قبلي اش چون خشم و هياهو را تکرار کند.
برقراري ارتباط با کرکترهاي مغزهاي کوچک زنگ زده اما آسان است.همه ي شخصيت ها مابه ازاي بيروني دارند و آسان است يافتن ايشان در همين حوالي و در همين خاک ، خواه اين خاک قسمت فراموش شده اي از تهران باشد که مردمانش سخت در تکاپو هستند براي زنده ماندن و جنگيدن و خواه هر گوشه اي از خاکِ ايران.هومن سيدي در جديدترين ساخته اش سعي در پيشبرد قصه اي داشته است که در آن قصه و بسترِ دراماتيک اثر رتبه هاي بعدي را دارند و نقش اصلي را محيط ايفا مي کند؛و محيط دقيقا آن چيزي است که سيدي بر اساس آن ميزانسن هاي خويش را چيده است و در آن مهره هاي خويش را به حرکت درآورده است.حلبي آبادي در اطرافِ تهران،مردمي با کمترين ميزان امکانات رفاهي و موارد مخدر که از قضا در همين حوالي نيز عده اي در سوله اي متروک با تونلي در کنارش به توليد آن روي آورده اند و دستِ بر قضا پليس از ماجرا باخبر مي شود و قصه اي که فيلمنامه ي سيدي در آن جريان دارد به ناگاه تبديل به درگيري کارتل هاي مکزيکي مواد مخدر با ايشان مي شود و باز هم تکرار آن هم از نوع قيصر مسعود کيميايي و داستان شيطنت خواهري از خانواده و برادران با غيرت که بهتر است به آن نپردازيم چرا که بيش از پيش موجبات تنزل اين فيلم را در ذهن مخاطب فراهم خواهد آورد.
از اين ها که بگذريم مغزهاي کوچک زنگ زده در انتخاب بازيگران و نيز تعريف و باز تعريف کالبد شخصيت ايشان به سببِ ضعف بنيادين در فيلمنامه نيز ضربه خورده است و اين بار نويد محمدزاده در نقش برادري متفاوت تر از ابد و يک روز با شمايلي جديدتر سعي در القاي همان مصائبي دارد که قبلا ديده بوديمش اما از اين امر نيز نبايد غافل شد که هومن سيدي به خوبي توانسته است دنياي درونيِ ذهن شخصيت خويش را با پلان هاي حضور در برابرِ آرايشگاه دخترانه،حمامِ آفتاب در وانِ حمامِ سوراخ و شکسته با عينکي آفتابي برايمان نشان دهد و نيز ارتباطي خوب با نريشن ابتدايي اثر با داستاني را برقرار سازد که در آن نوزادان و کودکان ناخواسته مي شوند قسمتي از دايره اي که زندگي يا هرچه که هست برايشان ترسيم کرده است و اين اين حجم از فضاي تاريک و تلخ از جامعه را برايمان به نمايش بگذارد...
*اين يادداشت پس از يک بار تماشاي فيلم در سي و ششمين جشنواره ي فيلم فجر نوشته شده است که قطعا خالي از اشکال نخواهد بود.