الیزابت ماس برگ برنده مرد نامرئی

ترجمه اختصاصی سلام سینما
این «مرد نامرئی» آن فیلمی نیست که پدرتان یا پدربزرگتان دیده اند ، بلکه تلاشی جدی از سوی استودیو یونیورسال برای نجات یک اثر مهم ژانر وحشت در دهه 30 یا 40 میلادی برای ارائه به نسل جدید است. کارگردان و نویسنده خلاق این اثر یعنی «لی ونل» که سابقه نویسندگی فیلم «اره» را نیز در کارنامه هنری خویش دارد ، مسیری بسیار متفاوت به لحاظ ادبیاتی و فیگوراتیو را برای روایت داستان فیلمش برگزیده است. همزمان نیز این فیلم با حضور «الیزابت ماس» که به خوبی از پس اجرای فیلمنامه در نقش زنی در خطر نابودی برآمده است ، مدعی اثری نو در ژانر معمایی-وحشت است. این فیلم شروع خوبی برای استودیو یونیورسال است تا به آرشیو آثار خود برگردد و بازسازی های بیشتری از فرنچایزهای قدیمی را شاهد باشیم.
قفسی که دختر جوان «سسلیا کاس» در آن گرفتار آمده ، ورژن مدرن و های-تک خانه ی یک دانشمند دیوانه است. یک ویلای مسکونی بسیار لوکس در کنار سخره که سیستم های امنیت و نظارت الکترونیک آن تمامی ندارد. آلپرازولام دیگر بر کنترل استرس و افسردگی سسلیا کارساز نیست بنابراین به نظر می رسد فکر ناامیدانه فرار در یک شب تاریک و طوفانی ، تنها فرصت او برای رهایی از دوست پسر کنترل گر میلیاردرش «آدرین»(الیور جکسون کوهن) است. او به سمت سن فرانسیسکو(با اینکه فیلمبرداری در استرالیا انجام شده است) می رود زیرا روی خواهرش «امیلی»(هریت دایر) و دوست قدیمی اش «جیمز»(آلدیس هاج) که مامور پلیس نیز هست ، حساب باز کرده است. در ادامه سسلیا بطور رسمی اطلاع پیدا می کند که آدرین از دنیا رفته است و ظاهرا دلیلش خودکشی است. برادر آدرین(مایکل دورمن) به سسلیا اطلاع می دهد که آدرین پنج میلیون دلار برای او به ارث گذاشته است. اوضاع ممکن است در سن فرانسیسکو به سرعت برای سسلیا تغییر کند. او نمی تواند دلیل شرایط بد روانی اش را مصرف داروها بداند و با تمام امکاناتی که اکنون دارد باز هم احساسی بی سرپناه بودن می کند. دیری نمی پاید تا شواهدی به دست سسلیا می رسد که ثابت می کند آدرین زنده است اما راهی پیدا کرده تا خود را نامرئی کند.
امتیازی که باید به ونل داد ، این است که او در این نقطه به خوبی می تواند مخاطبان را تشویق کند به سسلیا و افراد حامی او نزدیک شوند و با آنها ارتباط برقرار کنند. ماس ، هاج و دایر با آغوش باز ما را دعوت می کنند تا به احساسات و مشکلات آنها اعتماد کنیم. در زمانی که گره گشایی ها و لحظات ملودراماتیک رقم می خورند ، آنها از جایگاه خود در درام خارج می شوند و بنظر می رسد که بیشتر در تلاشند تا به احساسات و افکار کاراکتر خود پایبند باشند تا اینکه در ایجاد شوک در لحظات پرتنش کمک کنند. ذره ذره ونل موفق می شود تا به تنش فیلم بیافزاید و مهم ترین ابزار او کاراکتر سسیلیا است. فیلم کم کم از فضای آرام و مثبت به لحظات دلهره آور و دیوانه کننده به سبک هیچکاک حرکت می کند. کاری که الیزابت ماس برای «مرد نامرئی» می کند یادآور نقش آفرینی «اینگرید برگمان» در «بدنام» آلفرد هیچکاک است. ونل به خوبی می داند که کجا نیاز به سرعت روایت و کجا نیاز به مکث دارد. کجا نیاز دارد تا جزئیات را نمایش دهد و کجا آنها را از چشم مخاطب پنهان نگاه دارد.
متاسفانه هنگامی که آدرین شیفته و دلباخته در پی آن است که زندگی را برای کسی که به او اهمیت می دهد یا سابقا اهمیت داد سخت کند ، شرایط برای شخصیت اصلی داستان از بد به سمت بدتر حرکت می کند. با نزدیک شدن مدت فیلم به دو ساعت ، بنظر می رسد که ونل در حال کش دادن داستان فیلم است. اما انکار هوشمندی او در رعایت اصول ژانر و آوردن مخاطب به لبه ی صندلی های سینما غیرممکن است. انتخاب «ماس» در راس فیلم یک نکته ی مثبت برای زدن استارت چنین پروژه ای است. به عنوان دختری پر از ترس و حس خطر ، «ماس» با تکیه بر قدرت و توانایی های درونی اش مخاطبان را قانع می کند تا به نجات او باور داشته باشند. «هاج» کاراکتر پلیس/پدر را با اعتماد به نفس قابل قبولی اجرا می کند ، «رید» حضور یک نوجوان زنده و باطراوت را به خوبی رقم زده و «دایر» نیز از عهده کشیدن بار یک خواهر نگران برآمده است.
طراح صحنه «الکس هولمز» و طراح لباس «امیلی سرسین» به میزان قابل توجهی بر جایگاه اجتماعی-اقتصادی کاراکترهای داستان واقف بوده اند. همچنین قطعه ای که «بنجامین والفیش» ساخته ، بسیار به فضاسازی کمک کرده است. «مرد نامرئی» با بودجه ی زیادی ساخته شده اما همین که اهمیت و اولویت را بر فیلمنامه و بازیگران قرار داده ، باعث می شود تا مخاطبان پس از خروج از سالن سینما تنها چیزی از فیلم به خاطر می سپارند ، سکانس های ترسناک فیلم نباشد. مشخص نیست که آیا این فیلم تبدیل به یک دنباله سینمایی خواهد شد یا نه اما در هر صورت اگر «ماس» در آن حضور داشته باشد ، فیلمسازان برنده ی بازی خواهند بود.
منبع : هالیوود ریپورتر
مترجم : وحید فیض خواه