جستجو در سایت

1402/06/16 00:00

جاه‌طلب، ضد هنجار و اسنوب

جاه‌طلب، ضد هنجار و اسنوب

  محمدحسین مهدویان دچار سندرم احساساتی‌گری با دوربین شده است و «زخم کاری‌»‌اش حتی یک خراش سطحی هم نیست و به وفور در جوامع اسنوبیسم یافت می‌شود. حقیقتا خلاصه‌ای که از فصل اول این مجموعه منتشر شده به جز جولانگاهی برای حبیب خزایی‌فر نیست. سریالی که ذاتا مال بچه‌ پولدارهایی است که یک شبِ میلیاردر می‌شوند و هنوز عقده‌های سرکوب شده دوران بی‌پولی خود را یدک می‌کشند. جواد عزتی اگرچه بازیگر توانمند و در مواجهه با شخصیت فیلم‌نامه موشکافی است اما باید به این نکته مهم اشاره کنم که عقبه طنازی او در حالات مختلف میمیک از جمله: لبخندهای طعنه‌آمیز، نگاه‌های از سر تعجب و حتی برخی بُغض‌ها، دیده می‌شود. همه آنچه در فصل اول «زخم کاری» دیدیم هیچ‌ربطی به مکبث نداشت و حتی نمی‌توان بر داستان مثلا بلند محمود حسینی زاد که از آن اقتباس شده نام رُمان را نهاد. فیلم بازتابی از یک جامعه طماع و رشک برنده است که اساسا جلوه هنری آن موسیقی به‌دل نشسته خزایی‌فر بوده و نمی‌توان منکر آن شد.

*جاه‌طلبی

سریال‌هایی که در شبکه نمایش خانگی پخش می‌شوند اساسا یک مقوله جدی را دنبال می‌کنند و آن سیاهه‌ای به نام نوآر است. این جریان نمایشی که شدیدا در «پدر خوانده» کاپولا نیز دیده می‌شود و بارها مورد تمجید قرار گرفته باعث برداشت سطحی و کورکورانه گانگستر بازی در ادبیات نمایشی ایران شده است. اگرچه برای بیننده‌ای که تنها به دنبال وقت گذرانی پای تلوزیون است بازی با دوربین به خصوص لحظاتی که مهدویان در خودرو دیالوگ رفت و برگشتی مالک و غیره را برداشت می‌کند لذت بخش است یا خیلی لذت بخش و تابو شکن بوده که مثلا ببینیم زن مالک سیلی‌های آب دار به صورت او می‌زند و می‌گوید تو حق نداری این کار را بکنی. مهدویان که حتی در فیلم اولش «ایستاده در غبار» نشان داد که جاه‌طلب است و، در ادامه البته که تلاش بسیار کرد، حالا یک فندک زیپو دست عزتی داده که با آن سیگارش را روشن کند. توصیه اکید من به عزتی به عنوان کسی که طنازی او را بیشتر از اخم‌هایش در «زخم کاری» می‌پسندد این است که راه خود را ادامه دهد و بگذارد مردم جدی‌اش را باور نکنند چرا که ژست اسنوبیسم اصلا به او نمی‌آید. از سوی دیگر داستانی که از کلیشه‌ها سو استفاده می‌کند و رابطه میان منصوره و مالک را دست‌مایه‌ای برای آن قرار می‌دهد چرا باید مهم باشد یا حتی یک زخم زنانه شناخته شود. اصلا چرا سمیرا با کیمیا طرح رفاقت می‌ریزد که مثلا تو تیم من باش تا به هرچه می‌خواهی برسی؟ فیلم تالی‌فاسدهای اخلاقی مهمی در خود دارد که با چند سانسور و زوم روی میز تدوین نمی‌توان آن را پوشاند. داستان هنگامی که خوانده می‌شود بسیار متفاوت است تا هنگامی که کسی آن را آن‌طور که برداشت کرده به نمایش کشد. ما از دید مهدویانی داستان را می‌بینیم که عمیقا جاه‌‌طلب است. 

*کشتن

کشتن همزاد دروغگویی است؛ ته ندارد. این ته ندارد بهانه نشود که مهدویان «زخم کاری»‌اش را تا فصول دلخواه ادامه دهد. اگرچه من به شخصه نمی‌دانم برای مالک چه اتفاقی قرار است افتد و مهدویان چگونه می‌خواهد جاه‌طلبی‌اش را آرام کند اما آنچه واضح است پایان بندی دم دستی در فصل اول است که هیچ‌جوره نمی‌توان آن را باور کرد. وقتی ما پایانی را به عنوان انتهای یک فصل از داستان قبول نکنیم ادامه دادن آن کار بیهوده و استیصال برانگیزی است. تصور کنید موسیقی را از سریال حذف کنند یا حتی فندک زیپو را از دست عزتی بگیرند در آن صورت چه اتفاقی برای جذابیت و حتی ارزش هنری فیلم می‌افتد. فیلم باید به خودی خود توان رویارویی با مخاطب را داشته باشد. بدون موسیقی و فندک زیپو مهدویان کاری نکرده است. چه چیزی باعث می‌شود یک فصل جدید از سریال در ایران ساخته شود؟ اگرچه در دنیا مرسوم است اگر سریال یا داستانی مورد استقبال قرار گرفت آن را ادامه دهند اما در ایران مبنای استقبال متفاوت است. وقتی فیلم حواشی دلگرم کننده‌ای برای فیلم‌سازش داشته باشد باعث ادامه کار او خواهد شد. یادم می‌آید مهدویان در جایی گفته بود که قبول ندارد مثلا زن و مردی به عنوان شوهر و همسر در یک آپارتمان باشند و زن روسری سرش باشد. خب این بسیار با تعارفات ابتدایی فیلم‌ساز مغایرت دارد. بعد از آن طرف در حواشی می‌بینیم که مثلا هانیه توسلی می‌گوید در فصل جدید این سریال حضور نخواهد داشت. باور کنید همه این بازی‌ها برای بیشتر دیده شدن داستانی است که مرز بین هنجارهای فرهنگی را در نوردیده است. 

علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط