جستجو در سایت

1399/01/26 00:00

پایتخت 6، روایتی واقعی در قاب طنز از تقابل نسل ها

پایتخت 6، روایتی واقعی در قاب طنز از تقابل نسل ها

 پایتخت ششم با کمک از فرهنگ بومی مردم شمال کشور در قالب طنز موقعیتی، توانسته به فضا سازی موفقیت‌آمیزی دست یابد و با گذشت یک دهه در ذهن مخاطبان خود ماندگاری عمیق ایجاد کند. در فصل ششم آنچه نمود بیشتری پیدا می کند روایت های جدیدی از عناصر اصلی قصه می باشد که ضمن حفظ موقعیت آنها در داستان بر طبق روال فصول گذشته، توانسته تغییرات جدیدی اضافه نمایند که رخدادهایی انباشته از شادی و غم را برای بیننده خلق کند. این تغییرات بیشتر در عملکرد عناصر داستان لحاظ شده است که بی ارتباط با فضای زندگی واقعی امروز ما نیز نمی باشد. فصل ششم پایتخت رویکردی واقع گرایانه در قالبی پرداخت یافته دارد تا تصویری که در معرض مخاطب قرار میگیرد با اتفاقات، شنیده ها و رویه های ترویج یافته در بطن حال حاضر جامعه ما قرابت و همخوانی داشته باشد.


اگرچه عناصر داستان این فصل از پایتخت با شکل و روایت خاص خودشان وارد داستان می شوند، اما شخصیت پردازی ذاتی آدمهای قصه در طراحی کلی به آنچه در فصل های پیشین سریال مشاهده کردیم وفادار مانده است. نمونه اش وقتی که ارسطو با شخصیتی که از او به یاد داریم فهم خود را بالاتر از بقیه افراد داستان می‌پندارد، وقتی بازیچه قاچاقچیان مواد مخدر قرار می گیرد، در ادامه سعی در جبران و رفع خطر از نقی، از طریق تصادف عمدی می‌نماید تا حافظه ایی که از این شخصیت سراغ داریم دچار تغییر و ریزش نشود. حس جوانمردی و خانواده دوستی شخصیت نقی و بالیدن به موقعیت ها و موفقیت های داشته اش در سریال، کماکان همان نقی در فصل های پیشین را تداعی می کند. همانطور که نقی در فصل سوم اصرار بر هد فامیل بودن داشت، اینبار سعی بر سرگروهی در جلسات تمرین مناسک حج زائرین خانه خدا را دارد. اساساً همین شخصیت پردازی دقیق پیشین و ادامه‌دار عناصر داستان و طراحی منسجم آن در این سریال توانسته در فقدان حضور خشایار الوند، با وجود تک روایت های متعدد در سکانس های کش دار قسمتهای مختلف سریال، طرح یکپارچه و معناداری به ساختار و شیوه روایی داستان بدهد.


از دیگر نکات مهم دیگری که می توان در فصل ششم بدان اشاره کرد، نگرش ظریف و در عین حال عمیقی است که امروزه به شکاف بین نسل ها از آن یاد می شود. با این نگرش این فصل از سریال بدون آنکه بخواهد همانند بقیه تولیدات نوروزی امسال روایت گر یک داستان طنز و شادی آور باشد و یک خط داستانی صاف را طی کند، چگونگی تعامل نسل های دیروز و امروز را نشان می دهد و می توان آنرا از برجسته ترین خصیصه های این فصل در مقایسه با فصول پیشین آن برشمرد. در این خصوص می توان به چندین سکانس از سریال به تقابل و مشاجره های بهتاش با والدین و خانواده اشاره کرد که به تفاوت بارز در نوع باور، نگاه و طرز تفکر دو نسل اشاره دارد. جایی که بهتاش از ارزش های نسل نقی، فهیمه و بهبود گریزان و دنباله رو آداب مدرنیته و ناهنجارهای هم نسل های خود است. آنطور که نقی و خانواده اش حتی به توهمات بابا پنجعلی (در فصل سوم) احترام میگذاشتند، اما اینبار شاهد زیر پا گذاشتن این حرمت ها توسط بهتاش، نماد سرکشی نسل جدید هستیم. در سکانس بساط خانواده در طبيعت، بهبود صرفاً با نگاه و نگرش سنتی خودش سعی در محافظت و مدیریت مالی پول پیش قرارداد بهتاش در حساب بانکی خودش را دارد، اما مورد اعتراض بهتاش است. آن گونه که از دیالوگ ها برمی آید به طور خلاصه می توان گفت هر نسل محصول زمانه و شرایط فرهنگی و تاریخی است که در آن به سر می برد.


از سوی دیگر نقی و بهبود بر اساس آنچه از فصل سوم میدانیم قهرمانانی هستند که در موقعیت های انفرادی خودشان ناکام نبوده‌اند، اما هر دو با بحران تعامل با نسل‌های بعدی خودشان در خانواده مواجه هستند. بهبود به عنوان قهرمان حافظ طبیعت و نقی که در مسابقات کشتی خارجی عزتمندی ملی را برای همشهریان به ارمغان آورد، اما حالا افتخارات این دو قهرمان ملی در کشاکش اتفاقات و حوادث پیچیده زندگیشان نادیده گرفته شده است. اگرچه جزئیات آن بر بیننده واضح نیست. وقتی به سکانس حضور نقی در کنار بهبود با دست بیقرارش در اتاق بر هم ریخته و وسایل در هم شکسته با بازی مهران احمدی و محسن تنابنده می رسیم، بر خلاف تعریفات غلو آمیز همیشگی بهبود از خودش، اینبار روایتی تلخ از زبانش نسبت به آنچه بر او گذشته می شنویم. چیزی که در این قاب به یاد ماندنی از زبان هر دو شخصیت داستان می بینیم، نه تنها تاکیدی بر وجود تضادهای نسلی است، بلکه به نقد رفتار نامناسب ما ایرانی ها با قهرمانان خودمان در گذر زمان اشاره دارد که مهمترین آن حافظه فراموشکار مردم و تهمت و تشکیک آنها درباره سلامت جسمانی بهبود و شماتت فرزند او در مدرسه می باشد. آیا اینگونه رفتار با قهرمانان و تبعات همراه آن در جامعه ما مشاهده نمی‌شود؟


برخلاف برخی از انتقادات به این سریال که آنرا ترویج لودگی به جای طنز می دانند، سیر اصلی داستان پایتخت ششم بازتابی است از مسائل روز و اتفاقات مکرری که برای مردم و جامعه خودمان رخ داده است. نویسنده داستان می کوشد در شخصیت پردازی بهتاش عدم تمکین او در مواجهه با دیگران را محصول ناکامی دوران گذشته او بنا به اعتراف خودش معرفی کند. خاطراتی که بهتاش از تمسخرش توسط نقی در دوران غیبت پدرش در حضور بقیه اعضای خانواده در دورهمی طبیعت یادآوری می‌کند و تماس تلفنی او به نقی درست قبل از شروع بازی فوتبال برای اثبات خودش، تا حدودی پیشینه تحقیر آمیز او را نمایان می کند. تصویری که از شخصیت پردازی بهتاش و سیر ترقی جایگاه اجتماعی او در سایه پیشرفت ورزشی در فوتبال و به موازات آن ارتباطش با والدین و بزرگترهای خانواده دیده می شود، حاصل تقلایی است که برای دیده شدن و جدی گرفته شدن انجام می دهد. اگرچه شکل افراطی عدم تعامل او با دیگران، قبل و بعد از لکنت زبانش، بطور مکرّر و اغراق آمیزی دستمایه طنز و خنده در سریال شده است، اما طراحان فیلمنامه به عدم ابتلا سریال به بد آموزی واقف بوده اند. از این روست که در مقابل کنش های شخصیتی بهتاش، در سکانس جکوزی در ویلای لواسانات شاهد توجه و ادای دین او با بخشش بخشی از پول قرارداد با تیم باشگاه یونانی به خانواده اش هستيم.


در کنار پر رنگ تر شدن تضادهای فکری در بنیان خانواده همانند عدم اطلاع نقی، پدر خانواده، از اردو رفتن دخترانش و مخالفت در نصب ماهواره و نمایش نمادهاي بحران، همچون مشارکت ارسطو در حمل و جابجایی مواد مخدر، کماکان رخدادهایی ارزشمند و عاری از هر گونه بحران در خانواده به چشم میخورد. بهبود با آن لباس آبی رنگ، شمایل فراموش نشدنی از نقش پدر می سازد. او در اولین صبح حضورش در روزمره زندگی فرزندش، پس از غیبتی پنچ ساله، همچون چرخ های دوچرخه ای که بر آن سوار است به حرکت می افتد و در راه رساندن فرزند کوچکش بهروز به مدرسه، ماندگارترین نما و سکانس از حس خوشبختی فرزند و مهر پدری را در چشم و حافظه مخاطب ثبت می‌کند. شایان ذکر است توانایی دوربین فرشاد گل سفیدی در ثبت نماهای نزدیک و دور و موسیقی آریا عظیمی نژاد در این سکانس غیر قابل چشم پوشی هستند. شخصیت فهیمه در داستان یک زن باورپذیر و سمبلیکی از وفاداری و نگاهداری نهاد خانواده را به تصویر می کشد که تاثیر گذارتر از شخصیت هما در کلیت ماجرای داستان فصل ششم ظهور می کند. 


می توان گفت در کنار انتقادات ضد فرهنگی که به داستان فصل ششم وارد شده است، با شخصیت پردازی صفر یا صد مواجه نیستیم. بلکه طراح داستان ما را با شخصیت های نسبی مواجه کرده تا بدون ملاحظات غیرضروری شاهد نمایشی تمام عیار از تمام بحران های ریز و درشتی که عناصر داستان بدان دچارند باشیم. در واقع اتفاقاتی که در سیر سریال مصّور شده است همان چیزی است که در زندگی اکثریت مردم، ما به ازای بیرونی دارد و به علت وجود معادل های واقعی در محتوا، این سریال توانسته بر اکثریت مردم تاثیر بگذارد و در فصل ششم هم کماکان بخش وسیعی از مخاطبان را در رسانه تلویزیون جذب کند،که در واقع تلویزیون به اصلی ترین رسالت خود دست یابد.