جستجو در سایت

1399/06/10 00:00

درود بر تام هنکس

درود بر تام هنکس

بنام خدایی که بخشش بی اندازه است و مهربانی اش همیشگی

سگ تازی را که دیدم نزدیک بود شاخ در بیاورم. فیلم دوهزار و بیستی به این خوبی؟ البته چون به شخصه به تام هنکس ارادت دارم و فکر می‌کنم بازیگر خیلی خوبی است، انتظار فیلم مزخرفی را هم نداشتم.

کاری که این فیلم می‌کند از اشیاء شخصیت می‌سازد. یعنی ویژگی پیدا می‌کنند و تبدیل می‌شوند به موجودی تاحدّی زنده. بارزترین مثالش اژردها هستند. که در ساختن اینها هم تام هنکس –به عنوان فیلمنامه‌نویس- دخیل است هم کارگردان گمنام که تا قبل از این اثر نمی‌شناختمش. یعنی در فیلمنامه درست می‌داند که در کجا از اینها استفاده کند و هر وقت ما کلمۀ اژدر را می‌شنویم و کارگردان به درستی کات می‌زند به دریا، تا با دیدن موجی، اثری از آنها ببینیم و دلمان بلرزد. این اژردها کاملا برای ما تبدیل به شخصیتی منفی و به شدّت آنتی پاتیک می‌شوند. بخصوص در یک صحنه. صحنه‌ای دوتا اژدر باهم به سمت کشتی می‌آیند

بگذارید به چند پلان همین سکانس بپردازم. کاپیتان (تام هنکس) می‌آید بیرون. در لانگ شاتی با زاویه لوانگل او و بخشی از ناو و چند تن از بقیه افراد را داریم. کات به مدیوم کلوزآپ او که با دوربین روبه‌رو را نگاه می‌کند. بعد از ‌pov او، ردی از زیردریایی دشمن را در بک گراند می‌‍بینیم. کات به نمایی که از دید دوربین شلیک گلوله زیر دریایی است. سر این بعدا کمی بحث خواهم کرد. ولی در اینجا بگویم، این نما خیلی بجاست و حس دلهره‌ای به ما منتقل می‌کند که الآن است که شلیک می‌کند. نمایی هم از زیر آب داریم که اژرد شلیک می‌شود. این نما هم درست است و این تعلیق را برایمان می‌سازد و این حس اضطراب را بهمان منتقل می‌کند که باز شلیک اژدر و آیا این به ناو می‌خورد یا نه. بعد از چند نمای دیگر، خبر شلیک اژدرها را به کاپیتان می‌دهند. باز از ‌pov او موجی را می‌بینیم که خطر شلیک اژدر می‌دهد و این موتیفی داریم با این نماها (موج‌هایی که نشان حرکت سریع اژدر هستند)، در کل فیلم داریم و ازشان غافل نمی‌شویم و بخاطر همین است که تاحدّی شخصیت می‌شوند. کات به نمایی از حرکت ناو در دریا، از رو به رو که شاید اضافی به نظر بیاید ولی به نظر من بر روی حرکت  ناو و اژدر در یک جهت و خود حرکت ناو و باز آن سوال که اژدر آیا بهش برخورد می‌کند یا نه، تاکید می‌کند و آن تعلیق و حس اضطراب و دلهره. بعد نمایی از مدیوم شات تام هم از پشت داریم در سمت راست کادر و فورگراند که تقریبا نصف کادر را گرفته و ردی ریز و کوچک از اژدر در بک گراند. به نظر من این نما خیلی خوبی است. یعنی چند کارکرد دارد: 1- فاصله‌ای که از هنکس در فورگراند و اژدر در بک‌گراند است انگار اینها می‌خواهند دوئلی بکنند و در ضمن با توجه به حاکمیت و قالبی هنکس در کادر انگار او بر آن( اژدر) پیروز و ازش قوی‌تر است و این کارگردانی از یک کارگردان جوان نه چندان نامدار و مشهور، حیرت‌آور است. کات به مدیوم کلوزآپ تام هنکس از روبه‌رو و باز کات به رد اژدر در آب از ‌pov او. کات به نمایی با زاویه لوانگل از یکی از افراد ناو که موقعیت اژدر دیگر را می‌گوید. کات به کلوزآپ تام هنکس که نگاهی نگران به سمت آن می‌اندازد و البته فرد دیگری هم در ته کادر، مدیوم کلوزآپش را داریم. این نما یک نکته دارد که نه تنها در این نما و این سکانس، بلکه در کل فیلم مشهود است و بهش جلوتر خواهم پرداخت. سپس در همین نما بر می‌گردد سمت ما (دوربین) و نگاهش سمت اژدر دیگر. و کات به نمایی از رد اژدر دوم از pov تام هنکس. و این تقریبا کارکرد  سه نمای مشابهش را دارد. و یک نکته در هر سه این نماها است، این است ما از pov تام هنکس اژدر را می‌بینیم و این باز کمک می‌کند که ما یار و همراه او باشیم و اژدر مقابل و حتّی دشمن ما. بعد کات به نمایی اکستریم لانگ شات از دریا که کشتی خیلی کوچک است درونش و رد اژدرها هم در نما مشهود است و از دو طرف دارند نزدیکش می‌شوند و این باز تعلیق و دلهره را بیشتر می‌کند. کات به مدیوم شات تام هنکس نگاهی نگران می‌اندازد و کات به pov او –بدون دوربین شکاری- که اژدر از ته کادر دارد نزدیک و نزدیک‌تر می‌شود. کات به مدیوم کلوز و سپس کلوزآپ هنکس که فرمانی می‌دهد که کشتی را نگه دارد و کات به نمایی از سربازان. کات به نمایی از رد اژدر از ‌pov هنکس. این پی‌او‌وی (pov) ها علاوه بر آن نکاتی گفتم خوبی دیگرش این است که pov است. یعنی چی؟ یعنی غیر از اینکه ما طرف تام هنکس هستیم و از pov او می‌بینیم، بلکه به دلیل محل قرارگیری دوربین، انگار اژدر دارد سمت هنکس، ناو و ما –و دوربین- می‌آید و به ما می‌خواهد اصابت کند. بعد نمایی از مدیوم شات او و کات به به کلوزآپش که نگاه می‌کند سمت دوربین اژدر دیگر. باز از نقطۀ دید او اژدر دیگر را می‌بینیم و یک نکته دیگر که الآن به نظرم می‌آید این است که وقتی این اژدرها را از توی دوربین شکاری می‌گیرد، بولدتر و همچنین درشت‌ترشان می‌کند و همینطور انگار خطرناک‌تر. بعد این میزانسن همین جور ادامه دارد و باز نمایی از تام هنکس داریم و باز اژدر. یک نما با زاویۀ کمی های انگل از اژدری که از روبه‌رو می‌آید و انگار می‌خواهد اثابت کند به ما و این نما اضطراب و تعلیق صحنه را بیشتر می‌کنند. کات به کلوزآپ تام هنکس. کات به نمایی از بالا به اژدر که دیگر وقتی رد می‌‌شود، دیگر دوربین عقب نمی‌رود و انگار از زیر ما و دوربین رد شده و اثابت نکرده. کات به مدیوم شات هنکس. و نمایی از روی ناو که رد شدن اژدر را نشان می‌دهد. و دماغه کشتی هم در نما، سمت چپ کادر است و وقتی اژدر از کنار رد می‌شود، با این میزانسن که به عینه نشان می‌دهد که اژدر اصابت نکرد، لحظه‌ای یک حس آرامشی به ما می‌دهد و نفس راحتی می‌کشیم. کات به نمای مدیوم و سپس مدیوم کلوز او که دستوراتی می‌دهد. کات به نمایی از اژدر دیگر از نقطۀ دید او. به موقع کات می‌زند به اکستریم لانگ شاتی از بالا که ناو و اژدر در وسط کادر و نقطۀ تمرکز ما هستند و باز اضطراب با این نما که اژدر دارد مستقیما می‌رود سمت ناو بیشتر می‌کند. کات به مدیوم کلوز هنکس. سپس کات به نمایی از بالای ناو که اژدر دارد مستقیما می‌آید و انگار باز قرار است، اصابت کند به ما. کات به نمایی از ناو و سپس کات به مدیوم کلوزآپ هنکس. کات به نمایی از کشتی که دوربین حرکت سریعی به جلو می‌کند  تا از لانگ شات هنکس، تقریبا به مدیوم لانگش می‌رسد. کات به مدیوم کلوز تام هنکس. در اینجا هم به نظرم دو نکتۀ قابل بررسی داریم. یکی‌اش باشد برای بعد از تحلیل پلان به پلان ولی دیگر اینکه این دکوپاژ سریع و به موقع کات زدن‌ها هم حس اضطراب و دلهره را بیشتر می‌کنند. کات به نمایی از پشت ناو. که انگار ما هم طرف ناو هستیم، در مقابل اژدر. کات به مدیوم کلوزآپ هنکس. کات به نمایی از بالای ناو که حرکتی می‌کند و رد شدن اژدر را نشان می‌دهد و در ضمن در این نما قهرمانمان را هم داریم. و در اینجا، لحظه‌ای هیکل تام هنکس که روی ناو ایستاده و اژدر از زیر آب رد می‌شود و به آنجا می‌رسد، انگار تام هنکس و این قهرمان بر او قالب است و رد او را می‌پوشاند و پس از پوشاند هم اژدر از کادر خارج می‌شود. کات به نمایی از روبه‌رو از هنکس که دالی سریعی می‌کند و بهش نزدیک می‌شود. کات به نمایی از پائین ناو که حس تعلیق و اضطراب را بیشتر می‌کند که اژدر الآن به ناو می‌خورد یا نه. بعد دوربین می‌رود زیر آب و اژدر را می‌گیرد و پائین ناو را و حس اضطراب در اوج خودش است و عجیب است که نه در اجرا نه در فیلمنامه حتّی لحظه‌ای جا نمانده و همه چیز به درستی به ما نشان داده می‌شوند. بعد وقتی اژدر به ناو برخورد می‌کند و رد می‌شود و دوربین کمی جلو می‌رود و اینسرت درشتی از اژدر داریم ولی از روبه‌رو نه که انگار دارد به ما برخورد می‌کند. از کنار داریم و بطوری که اژدر انگار از کنار ما هم می‌گذرد و در اینجا هم حس آرامش به کل به ما منتقل می‌شود که اژدر نه به ناو خورده و نه ما که طرف ناو و فرمانده‌اش هستیم. کات به نمایی که دوربین در ناو است و نصف کادر را بدنۀ ناو گرفته و در ته کادر اژدر رد می‌شود و این دفعه هم باز از درون ناو اژدر را می‌بینیم و آن در بک گراند که نشان خطرش رفع شد. و بعد نماهایی دیگر از تام هنکس که دستوراتی می‌دهد. غیر از اینهمه نکتۀ قابل بررسی و مثبت در این سکانس، چند نکتۀ دیگر هم داریم. اوّل اینکه بازی تام هنکس در کل فیلم و بخصوص این سکانس خیلی خوب است با آن میمیک فوق العاده که حس اضطراب و ناراحتی همه در بازی و چهره مشهود هستند. دومین نکته که اینهم در کل فیلم مشهود و قابل ملاحظه است، این است که کارگردان در همۀ نماها –غیر از یکی-دوتا- از ناو، اژدرها را می‌گیرد و همیشه پشت این ناو است و غیر از یکی-دو نما که از دوربین شلیک گلوله ناو است، همیشه با کشتی هستیم. و اگر زیردریایی را هم ببینیم، پشتش نمی‌ایستد. تا اینجا گفتم که چرا این فیلم خوب است. 

امّا دو-سه تا نکته ی دیگر می ماند: 

1-ماجرای عشق هنکس. اولا فلاش‌بکی که می‌زند چندان زاویه دیدی ندارد و غلط است. زیرا باید شخصیت خاطره‌ای را بیاد بیاورد تا فیلمساز امکان فلاش‌بک زدن را بیابد و نه برای پوشاندن ضعف‌های قصّه‌اش و در اینجا تحمیل است. البته یکی-دوبار دیگر که در آنجا همین فلاش‌بک، فقط تکه‌هایش را می‌بینیم، زاویه دید داریم و غلط نیست. امّا فلاش‌بک کارایی‌اش کم است. یعنی بعضی اوقات که لازم است و طبعا باید یاد آن موقعیت خوب برای خودش بیفتد، نمی‌افتد. ظاهرا آن زن (معشوقه کاپیتان) نقشی در این پیروزی دارد ولی به نظرم این نقش ابتر می‌ماند و کامل نمی‌شود. یعنی باید تاکید روی آن هدیه و آن خاطره بیشتر می‌بود. 

2-در مورد شخصیت هنکس بگویم که تاحدّی آن را برایمان می‌سازد ولی نه بطور کامل امّا بازی خوب او ایرادات فیلمنامه‌اش را پوشانده.  3-گاهی تعداد کلوز‌آپ‌های فیلم آنقدر زیاد می‌شود که بیننده را اذیت می‌کند. زیرا گهگاهی لرزش‌های دوربین هم همراهش می‌شود. 

4-صدایی هم که برای آلمانی انتخاب شده، با آنکه نمی‌بینمشان، ولی با آن صدای آزاردهنده، تیپی آنتی پاتیک و لوده برایمان می‌سازد و این خیلی انتخاب مناسبی است.

در آخر باید گفت: فیلم سگ تازی فیلم خوب و دیدنی‌ای است؛ با کارگردانی خوب، فیلمنامۀ درست و حسابی و بازی خیلی خوب تام هنکس که باید بهش درود گفت و بخاطر همین در آخر باید گفت:« درود بر تام هنکس».