جستجو در سایت

1399/10/01 00:00

سرگرم‌کننده و فاقد عمق

سرگرم‌کننده و فاقد عمق

ترجمه اختصاصی سلام سینما

تنها پس از چند دقیقه تماشای «به دنبال بازگشت» متوجه می‌شود که در حال تماشای گذشته‌ی یک فیلم هستید. این فیلم مانند تلنگری می‌ماند که منجر به سکندری خوردن می‌شود. با تمام این شرایط «به دنبال بازگشت» یک کمدی سرگرم‌کننده است. با این حال به عنوان فیلمی جدید یا بازسازی جدید یک فیلم قدیمی، در تلاش برای به دست آوردن توجه ناموفق است. بخش عمده‌ی این فیلم در سطح می‌ماند و فاقد عمق است. با در نظر گرفتن پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به یک کمدی موفق هالیوودی، طبیعی است که انتظارمان از این فیلم بالا باشد. 

«به دنبال بازگشت» به عنوان یک بازسازی از فیلمی به همین نام محصول سال 1982، اثری بامزه از آب درآمده است. در عین حال شاید سایه‌ای از چیزی باشد که می‌توانست به آن تبدیل شود. کمدی‌های هالیوودی می‌توانند از نظر هنری در سطح بالا یا پایینی باشند ولی در هر صورت با انتقادات فراوانی روبرو می‌شوند. با اینکه ایده‌ی اصلی فیلم احمقانه است اما با این حال بطور کامل به اجرا درمی‌آید در حالی که بطور کلی فاقد هر گونه عمقی باشد. 

اگر بخواهیم کمی نیز درباره‌ی گروه بازیگران «به دنبال بازگشت» صحبت کنیم، باید گفت که تماشای بازیگران کهنه‌کاری مانند «رابرت دنیرو»، «تامی لی جونز» و «مورگان فریمن» در کنار هم قطعاً ارزش زمانی که برای آن می‌گذارید را دارد. چه اثری در حد اسکار باشد و یا یک کمدی ساده، آنها افسانه‌ای هستند. با اینکه حضور آنان در فیلم آنقدر بی‌رمق است که مانند راه رفتن در خواب می‌ماند، اما بنظر می‌رسد که در حال لذت بردن از کارشان هستند. این نقش‌آفرینی آنان تنها یک ناامیدی دیگر برای مخاطبان آنهاست. 

«به دنبال بازگشت» حکایت تهیه‌کننده‌‌ی ناامیدی به نام «مکس باربر»(رابرت دنیرو) ‌است که روزگاری در هالیوود برای خود برو و بیایی داشته است. حالا او با همکاری خواهر زاده‌اش «والتر کریسون»(زک برف)‌ محصولات بی‌ارزشی تولید می‌کنند. «مکس» به فیلمنامه‌ای دست پیدا کرده است که تصور می‌کند برای او جایزه‌ی اسکار را به همراه خواهد داشت. تهیه‌کننده‌ی موفق دیگری به نام «جیمز مور»(امیل هرش) نیز این فیلمنامه را می‌خواهد. «مکس» به مافیایی به نام «رگی فانتین»(مورگان فریمن) بدهکار است و بنابراین مجبور می‌شود تا این فیلمنامه را به او بفروشد. 

او اینگونه موفق می‌شود تا اعتماد «رگی» را بدست آورد و او را قانع کند تا روی پروژه‌ی جدید او سرمایه‌گذاری کند. «والتر» و «مکس» به فکر ساختن یک فیلم وسترن پر سر و صدا با هدف بزرگی در ذهن می‌افتند. آنها برنامه‌ریزی می‌کنند تا یک بازیگر از یاد رفته را سر صحنه به کشتن دهند تا از بیمه پول بگیرند. این کار بنظر آسان می‌رسد مخصوصاً وقتی پای بازیگری مثل «دوک مونتانا»(تامی لی جونز) بزرگ وسط که است که قبلاً سابقه‌ی اقدام به خودکشی را داشته است. البته این کار برای آنها هر چیزی هست بجز آسان. هرچقدر که «مکس» سعی می‌کند تا «دوک» را در معرض خطر مرگ قرار دهد او جان سالم بدر می‌برد.

تماشای بازیگرانی در این حد در چنین فیلمی آزاردهنده است. «زک برف» و «رابرت دنیرو» شیمی خوبی با هم دارند. «امیل هرش» نیز یک نقش‌آفرینی هالیوودی را از خود ارائه داده است. «تامی لی جونز» پیش‌تر سابقه‌ی ایفای نقش در چنین کاراکترهایی را داشته است در حالی که «مورگان فریمن» برای اولین بار است که نقش منفی را بازی می‌کند. همه‌ی آنها کارشان را به درستی انجام می‌دهند اما مشکل این است که توانایی آنها بسیار بیشتر از آن است که «به دنبال بازگشت» از آنها طلب می‌کند. 

کارگردان و نویسنده «جورج گالو» را باید مقصر اصلی دانست. او به همراه نویسنده‌ی دیگر فیلم یعنی «جاش پوزنر» همراه بین جوک ساده و پیچیده، اولی را انتخاب می‌کنند. عملکرد «گالو» در کارگردانی باعث ساخت سکانس‌های مرتب و دقیقی شده است اما فیلمنامه به قدری دارای ضعف است که همه چیز را زیر سوال می‌برد. صادقانه باید گفت که جالب است چگونه چنین بازیگرانی بعد از خواندن این فیلمنامه حاضر به امضای قرارداد برای ایفای نقش در این فیلم شدند. 

منبع: اواردز رادار

مترجم: وحید فیض خواه