اکران بهوقت شهریور

مردن به وقت شهریور ساختهی هاتف علیمردانی تقریبا بعد از دوسال تاخیر اکران شد. او پس از ساخت دو فیلم رئال انیمشن مسیر فیلمسازی خود را تغییر داد و با فیلم موفق «به خاطر پونه» به ساخت فیلمهای اجتماعی روی آورد. مردن به وقت شهریور داستان آشناییِ پسری 19 ساله با یک بند موسیقی زیرزمینی و چالشهای بعد از این آشناییست. در نگاه اول به نظر میرسد ورود یک غریبه به فضای خصوصی خانواده از طریق سینا مشکلاتی را ایجاد کرده که داستان فیلم را رقم میزند. اما با کمی تعمق درمییابیم این حضور غیر نیست که آرامش خانواده را بهم میزند چرا که مشکلات از ابتدا وجود دارند. مشکلاتی مانند بیماری حامد که ریشهی عصبی دارد، رابطهی سردرگم پدر خانواده با... که بلاتکلیف و است. مهاجرت مادر و.... در این میان بنظر میرسد سینا و پریسا معضلات کمتری دارند سینا پشت کنکور است و به همراه خواهرش از برادر مریضشان مراقبت میکنند. اما با ورود ام جی به حریم خانواده از طریق سینا مشکلات به معظل تبدیل میشوند و هر کدام خودی نشان میدهند. سینا به اجبار پدرش برای کنکور درس میخواند اما علاقهاش موسیقیست، ام جی از همین ضعف سینا استفاده میکند و خیلی ساده به او نزدیک میشود. هاتف علیمردانی با طرح این داستان روابط متزلزل درون خانواده و عدم درک متقابل آدمهایی که کنار هم زیر یک سقف زندگی میکنند را به تصویر میکشد. پدر با اینکه با رفتارش به بیماری حامد دامن زده اما مسیرش را برای تربیت سینا تغییر نداده و به جای رفاقت با سینا با تکیه به قوهی قدرت پدری سینا را واردار به درس خواندن و چشم پوشی از علاقهاش میکند. این عدم درک متقابل به رابطه پدر و پسر که بیشتر ریشه در تفاوت سنی دارد ختم نمیشود بلکه سینا و پریسا هم با اینکه هم سن هستند و باید بهتر یکدیگر را درک کنند اما مقابل هم قرار میگیرند رابطه دوستانهای با هم ندارند و از هم دورند.
فیلمنامه ساختاری خطی و سه پردهای دارد در ده دقیقه آغازین فیلم گره اتفاق میافتد و درگیر داستان میشویم خرده داستانها و اتفاقات پی در پی میآیند و قصه را رقم میزند اما فیلم از آنجا ضربه میخورد که نه بواسطه مسیر طبیعی فیلمنامه بلکه با تصادف به پایان میرسد و این نوعی ضعف و پایان تحمیلی برای داستان است که در فیلمهای ایرانی زیاد به چشم میخورد از شوکران گرفته تا مردن به وقت شهریور. گویا فیلمنامهنویس در این مرحله از نوشتن خسته و درمانده شده و میخواهد به نحوی فیلم را به پایان برساند که شخصیتهای دوست داشتنیاش هم خیلی آسیب نبیننند. ام جی تنبیه شد و به سزای عملش توسط خالق عادل فیلمنامه نویس رسید.
باشد که خانواده از این اتفاق درس گرفته باشند و از این به بعد بیشتر مراقب یکدیگر باشند. پیان بندی دلخوشکنک و شیرین. با این وجود، علیمردانی در فیلمش مسائل مهم و اساسیای را مطرح کرده که با وجود تاخیر در اکران هنوز تازگیشان را از دست ندادهاند. اما طرح این مسائل در سطح باقی میماند و به عمق نمیرسند شاید بگوییم آنچه بردوش فیلمسازی که به سراغ موضاعات اجتماعی میرود تنها طرح و بازنمایی مساله است نه پاسخ دادن و راه حل پیدا کردن با این همه شاید بهتر بود علیمردانی اجازه میداد کمی به شخصیتها نزدیکتر شویم و پیشینهی بیشتر از آنها بدست بیاوریم اما اغلب اطلاعاتی که بدست میآوریم تنها از راه دیالوگ هاست. مادر روی پیغام گیر تلفن پیغام میگذارد و خبر آمدن داروی تازهای برای ام اس میدهد و دلسوزی مادرانهاش او به همین جا ختم میشود اما چرا ؟ پاسخی نمیگیریم مقصر تمام این مشکلات یک مادر بی مسئولیت است یا پدری که نتوانسته با فرزندانش رفاقت کند و همسرش را هم فراری داده. چرا رابطه پریسا و ندا که ظاهرا جز دلسوزی برای بچه های علیرضا کاری نمیکند تا این حد سرد و خراب است؟ حتی این سوال در خود فیلم هم مطرح میشود، اما هیچ نشانه و المانی نمیبینیم که به یک کدام از شخصیتها حق بدهیم یا حتی به هر دو. کناری میایستیم و داستان را تماشا میکنیم و با هیچ یک از شخصیتها همراه نمیشویم. اما علیمردانی با فیلم به خاطر پونه نشان داده بود این کار را بلد است و میتواند با مخاطب کاری کند که هم پونه را بفهمد هم شوهرش را . اما این اتفاق در مردن به وقت شهریور نمیافتد..
به لحاظ فرم علیمردانی فیلمسازی کار بلد و جسوری است و این را با ساخت دو فیلم اولش نشان داد اما در فیلمهای اخیرش او با انتخاب فرمی ساده و هماهنگ با فیلمنامه، بیشتر روی محتوا و قصه تکیه دارد او یقینا هنوز در حال تجربه کردن است. بی شک با شناختی که او از فرم و داستان دارد مسیری روشن در انتظارش است و باید منتظر فیلمهای پختهتری از او باشیم.