جستجو در سایت

1394/02/27 00:00

نقد فیلم من دیگو مارادونا هستم

نقد فیلم من دیگو مارادونا هستم
بهرام توکلی کارگردان کهنه‌کار ایرانی که در آخرین فیلم خود بیگانه نتوانست رضایت منتقدین و تماشاگران را به خود جلب کند این بار به سراغ فیلمی کمدی اجتماعی رفته است، من دیگو مارادونا هستم روایت زندگی دو خواهر از طبقات متفاوت اجتماعی می‌باشد که درگیر یک دعوای خانوادگی شده‌اند. فیلم من دیگو مارادونا هستم همانطور که از نام آن برمی آید یک فیلم کمدی است اما درواقع هجویه‌ای است بر مسائل اجتماعی با فرم مدرن سینمایی، توکلی فیلم خود را بر پایه‌ی یک اقتباس ادبی نساخته است اما بدون تردید در فرم تحت تأثیر افرادی مانند چخوف و ایتالو کالوینو، وودی آلن و مل بروکس بوده است. سینمای مدرن که شاخصه‌ی اصلی آن هجو است در ایران بسیار کمیاب بوده و فیلم‌هایی با ساختار مدرن به عدد انگشتان یک دست نمی‌رسد و این تلاش‌ها نیز اغلب ناموفق بوده‌اند اما توکلی در من دیگو مارادونا هستم توانسته با تکیه‌بر تسلط خود بر ادبیات و سینمای مدرن فیلمی موفق و منسجم بسازد. فیلم من دیگو مارادونا هستم از چندین جهت فیلم قابل قبولی است، نخست آنکه توکلی باوجود تعداد زیاد کاراکترهایش توانسته به حد نیاز همگی را معرفی کند هرچند ذکر این نکته نیز مهم می‌باشد که در سینمای کمدی مدرن برخلاف سینمای کلاسیک بیشتر تمرکز بر ساختار کلی معطوف هست و کاراکترها برحسب نیاز داستان معرفی می‌شوند عملی که توکلی به‌خوبی از آن آگاه بوده، توکلی می‌داند که قرار نیست فیلمی اجتماعی بسازد بلکه قرار است خانواده و اجتماع برای او بستر خلق کمدی شوند هرچند که فیلم توکلی خالی از محتوا نیز نبوده و انتقاداتی را به وضعیت خانواده‌ها و جامعه وارد می‌آورد، مسائلی مانند عدم درک متقابل، سطحی بودن افراد، برخورد غیرمنطقی با بحران و ... که شیوه‌ی بیان این مسائل نیز در فیلم من دیگو مارادونا هستم جالب‌توجه است، مخاطب من دیگو مارادونا هستم این انتقادات را از زبان شخصیت‌های فیلم به‌صورت مستقیم می‌شنود اما هیچ‌گاه احساس نمی‌کند در برابر شعار قرار دارد که چرایی این مطلب را باید در فیلم‌نامه‌ی خوب توکلی دید. یکی دیگر از نکات برجسته‌ی فیلم من دیگو مارادونا هستم وجود میزانسن یکدست و قابل قبولی است که باوجود کاراکترهای فراوان کارگردان به‌خوبی توانسته است از پس آن بربیاید و در طول فیلم هیچ کجا شاهد از دست رفتن یکدستی میزانسن ها نباشیم به‌علاوه‌ی آنکه توکلی بامهارت دوربین خود را در اختیار گرفته و باوجودآنکه فیلم‌برداری دوربین روی دست دارد غلبه‌ی تنش‌های ذاتی این شیوه‌ی فیلم‌برداری را بر فضای کارش کنترل نموده و مخاطب خود را سرگردان نمی کند بلکه تنش را از طریق آنچه در درون فیلم رخ می‌دهد القا نموده نه از طریق حرکات دوربین، از سوی دیگر فرم درست در کنار فیلم‌نامه‌ی قوی باعث به وجود آمدن ریتمی متناوب و یکسان گشته که مانع از فرسایشی شدن روند فیلم می شود. یکی از عناصری که سینما آن را وامدار ادبیات است گفتگوی مستقیم راوی با مخاطب بوده، از منظر تئوری ادبی روایت خود داستان یا جزوی از داستان هست که در سینمای کلاسیک روایت خود داستان فیلم بوده اما در بسیاری از آثار مدرن ادبیات و سینما راوی به حالت شفاهی نزدیک شده و به‌صورت مستقیم با مخاطب ارتباط برقرار می‌کند که به‌نوعی می‌توان آن را شاخه‌ای از فاصله‌گذاری دانست، توکلی در من دیگو مارادونا هستم با استفاده از همین عنصر توانسته داستان خود را جذاب نماید به‌گونه‌ای که راوی خود قسمتی از ماجرا بوده لیکن تفاوت آن با سایر راوی‌های متداخل در داستان ها اینجاست که او خود نیز از داستان بی‌خبر است از سوی دیگر مخاطب شاهد تودرتو بودن داستان می‌باشد به شکلی که به نظر می آید ماجرای پیش آمده قصه ای است که راوی برای شخص دیگری تعریف می نماید و داستان راوی و شنونده اش در دل آنچه راوی تعریف می کند در حال رخ دادن است و در انتها این سؤال پیش می‌آید آیا آنچه در طول فیلم گذشت ذهنیات راوی بوده یا حوادث واقعی جهان فیلم هرچند که برای توکلی این مسئله نیز چندان مهم نیست و کارگردان با آگاهی کامل از آنچه خلق می کند این سؤال را نیز به هجو گذاشته و از دل آن کمدی می‌سازد، راوی فیلم توکلی خود نیز دستمایه‌ی هجو قرار می‌گیرد او که به‌گونه‌ای دچار هامارتیا شده به سرنوشتی تراژیک-کمدی گرفتار می‌شود. فیلم من دیگو مارادونا هستم باوجودآنکه شدیداً تأثیر پذیرفته از سبک شوخی‌های وودی آلن و مل بروکس بوده و طنز ذاتی آن تحت تاثیر چخوف بوده اما به‌خودی‌خود فیلمی قابل‌توجه و زیبایی است که آن را می‌بایست جزو بهترین فیلم‌های مدرن سینمای ایران دانست که تا حد زیادی به استانداردهای سینمای مدرن جهان نزدیک شده است.