جستجو در سایت

1394/03/19 00:00

این دهه پنجاهی های خنده دار!

این دهه پنجاهی های خنده دار!
نهنگ عنبر از آن دست فیلم هایی است که مخاطب را می خنداند، حسش را خوب می کند و راضی از سالن سینما بدرقه اش می کند. فیلم مروری بر چهل سال زندگی ارژنگ صنوبر (رضا عطاران) شاخص متولدین اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه است که عاشق رویا (مهناز افشار) همبازی دوران بچگی اش بوده و هست و خواهد بود. ارژنگ و رویا هر دو شخصیت های ملموسی دارند. شخصیت هایی که تغییراتشان را در این سال ها به وضوح اطرافمان دیده ایم. آدم هایی که تا در بحبوحه انقلاب چشم باز کردند و تا خواستند برنامه ای برای آینده شان بچینند جنگ شد. آدم هایی که یواشکی فیلم ویدئویی می دیدند و نوار کاست پر می کردند و یواشکی قرار عاشقانه می گذاشتند. آدم هایی که برای ابتدایی ترین خواسته هایشان مورد سین جیم کمیته قرار می گرفتند... سامان مقدم و مونا زاهد و مانی باغبانی هم به عنوان تیم کارگردانی و فیلمنامه نویسی هم سن و سال های همین نسل هستند و طبیعی است که شخصیت پردازی دو کاراکتر اصلی خوب از آب درآید. کاراکترهایی که با بازی استادانه رضا عطاران و بازی قابل قبول مهناز افشار که بسیار جاافتاده تر از سال های نه چندان دور خود است، تکمیل شده است. طراحی چهره پردازی سعید ملکان کاملا حرفه ای است و با توجه به سابقه اش، وی را می توان به عنوان سوپاپ اطمینان گریم در هر فیلمی برشمرد. این سوپاپ اطمینان با طراحی لباس مناسب گلناز گلشن و طراحی صحنه قابل قبول محسن نصراللهی همراه شده تا سیر تغییرات چهل سال یک جامعه را به بهترین شکل نشان دهد. اصلا همین که طراح صحنه و لباس دو فرد مجزا باشند، نشانه بلوغ است. اینکه بفهمیم سینما ابعاد وسیعی دارد و هر بُعد نقش مهمی در نتیجه نهایی ایفا می کند... فیلمنامه دو لایه اصلی دارد. یکی همین لایه ظاهری است که محتوای خاصی ندارد و بر شوخی های لحظه ای استوار است. شوخی هایی که در عین حال که روی خط قرمزها راه می رود، به شعور مخاطب توهین نمی کند. و یک لایه دوم دارد که نقد اجتماعی-سیاسی فضای دهه های اخیر جامعه ماست که آن هم عمق زیادی ندارد و صرفا دفتر خاطراتی است که به سرعت مرور می شود. به جز ارژنگ و رویا بقیه کاراکترها خام و پرداخت نشده هستند و نیاز به صدای ارژنگ به عنوان راوی برای معرفی دارند که این صدا نیز در خلال داستان گم می شود! سکانس آخر اضافی است و بهترین پایانبندی می توانست اتمام فیلم در فرودگاه باشد و آن جمله خوب باش و اشک های ارژنگ... ریتم داستان با آنکه تند است و مخاطب را بی دلیل معطل نمی کند با تدوین نامناسبی همراه شده و باعث شلوغی فیلم شده است. اگر به کارگردانی نسبتا خوب، تیم طراحی گریم، صحنه و لباس کاربلد و بازیگر های خوب نهنگ عنبر، یک مشاور فیلمنامه قوی و تدوینگر حرفه ای (مانند سپیده عبدالوهاب) اضافه می شد، می توانستیم یکی از خوب های سال های اخیر را شاهد باشیم. در هر صورت باید برای حسی که در در طول فیلم خوب می شود و مدتی خوب می ماند، به سامان مقدم تبریک گفت...