نگاهی به فیلم زاپاس

نگاهی به فیلم زاپاس
موسی حسن وند
فیلم زاپاس در نگاه اول شاید فیلمی نباشد که به واسطه هنرپیشه ها یا داستان های جنجالی یا حواشی ساخته شده، بخواهد بیننده را به سالن های سینما بکشاند. برزو نیک نژاد با موفقیت در دو سریالی که برای تلویزیون ساخت، نشان داد راه نشاندن تماشاگر بی حوصله امروز پای صفحه نمایش را خوب بلد است. در این وانفسای سریال های طنز تلویزیونی که هر کدام را در بهترین حالت می توان دلقک بازی نامید، داستان خوب و بازی بدون اغراق برای دیده شدن در مدیومی مثل تلویزیون کفایت می کند. حالا در آزمونی دیگر این کارگردان توانسته از داستانی ساده و یک خطی، فیلمی بسازد که هم استانداردهای حداقلی سینما را رعایت کرده باشد و هم بتواند فیلمش را بفروشد. البته می توانیم به این فکر کنیم که مدیوم این فیلم، می توانست سینما نباشد و به عنوان تله فیلم، بدون دغدغه برگشت سرمایه در تلویزیون نمایش داده شود. البته فروش یک و نیم میلیاردی این فیلم در مدت کوتاه نشان می دهد نیک نژاد به خوبی تفاوت های سینما و تلویزیون را درک کرده است.
زاپاس از دو سریال دنباله دار کارگردانش جدا نیست، فیلمی بدون ادعا، که می تواند به راستی حال تماشاگر داخل سالن را خوب کند. ملودرامی عاشقانه که با نگاهی به گیشه، فوتبال را دستمایه خودش کرده و با زبانی طنز، بدون لکنت، قصه خودش را تعریف می کند. نکته قابل توجه اینکه فیلم برای خنده گرفتن از تماشاگر به در و دیوار نمی زند. شوخی ها در بعضی موارد خارج از عرف، ولی آزاردهنده نیست. بازیگران هم برای خنداندن تماشاگر به هر ادایی متوسل نمی شوند.
در زمینه انتخاب بازیگر و بازی گرفتن از آن ها، نیک نژاد خوب عمل کرده است. زوج امتحان پس داده حبیبی-عزتی در این فیلم بار درام فیلم را بر دوش دارند، امیر جعفری هر چه می گذرد پخته تر ظاهر می شود و انتخاب درست رامین فر به عنوان همسر جعفری در فیلم کمک زیادی به کارگردان برای برخی صحنه ها کرده است، هر چند رامین فر در همان نقش تکراری همسر فداکار سریال پایتخت ظاهر شده که می توانست با جزییات بیشتری ارائه شود تا صرفا به دلیل اینکه او همسر امیر جعفری است این نقش را ایفا نکند. نقش احمد مهران فر به عنوان شخصی در آرزوی ازدواج هم، دیگر به ورطه تکرار افتاده و او حتما باید فکری به حال این نقش بکند. اما شبنم مقدمی به خوبی از پس نقشش برآمده است. و نقش پدربزرگ، که در نهایت به عنوان دکور در فیلم باقی می ماند.
فیلم بجز بحث بازی ها، می توانست در روایت قصه هم بهتر عمل کند. داستان مشکل امیر جعفری با دریاچه همینطور رها شد. اینکه چرا باید جوانان آن خطه در این دریاچه می پریدند و پدربزرگ به چه علت اصرار به پریدن جعفری درون دریاچه را دارد، شاید می توانست با حوصله بیشتر روایت شود تا داستان فرعی برای خط سیر روایی اصلی داستان شکل دهد، اما دریاچه مدام در فیلم تکرار و در نهایت به حال خود رها شد. دلیل مسابقه با جواد عزتی چه بود؟ چرا بعد از پریدن آنها پسربچه ی کوچک (که راوی داستان نیز هست) به دنبال آنها پرید؟ و در نهایت بین این سه نفر چرا امیر جعفری دچار آن حالت شد؟ همه این سکانس ها را از فیلم دربیاورید هم چیزی از دست نخواهید داد. فیلم از ریتمی یکنواخت برخوردار نیست و در بعضی لحظات چنان از ریتم می افتد که می توان در این لحظات موبایل هم چک کرد (چنان که در سالن می کردند).
بزرگترین نقطه قوت فیلم اما، می تواند پیام های آن باشد. پیام مهر ورزی، کمک کردن به یکدیگر در مواقع سختی و به طور کلی تعریف ساده انسان بودن را آنقدر خوب بیان کرده که باورنکردنی است. البته این باورنکردن در سینما و تلویزیونی است که پیام های اخلاقی اش جز چماقی بر سر تماشاگر نیست و فیلم نیک نژاد در ارسال این پیام، بدون اینکه بخواهد شعارهای گل درشت بدهد و پا در هوا، ادعاهای عجیب و غریب داشته باشد موفق است. اگر در تعریف سینما را رسانه ای برای سرگرمی بدانیم، اینکه فیلم زاپاس می تواند ضمن 90 دقیقه سرگرم کردن تماشاگر، یکی دو پیام خوب هم به تماشاگرش برساند را می توان بزرگترین موفقیت برزو نیک نژاد در جایگاه نویسنده و کارگردان دانست.