جستجو در سایت

1397/07/30 00:00

فرار از تنهایی سقوط به پاسیو

فرار از تنهایی سقوط به پاسیو

  

مریم بحرالعلومی اولین تجربه کارگردانی را در «پاسیو» پشت سر می گذارد . این تجربه می تواند برای سینمایی ایران نوید بخش ظهور کارگردانی مستعد و متفاوت باشد و یا می تواند تنش بین افسردگی خلاقانه در میان هنرمندان و پیشرفت نگاه زنانه کارگردانان زن در سینمای ایران باشد . در رابطه با فرضیه اول این توضیح لازم است که باید تا اثر بعدی فیلم ساز صبر داشت و دید از سینما و این مدیای هنری چه می خواهد اما فرضیه دوم می تواند ثابت کند که نگاه زنان به جنس خود در سینمای ایران نه تنها تعدیل نخواهد شد بلکه با توجه به شرایط موجود اجتماعی هر روز سختگیرانه تر و خودمرجوعانه تر می شود . 

*کلیشه های جاودان  

داستان با مرگ پدر خانواده و مشتی طلبکار از باقی مانده شکل می گیرد و در همین ابتدا مخاطب احساس می کند که با قصه ای کلیشه ای روبه شده است اما در ادامه شاهد تنشی بین مدرنیته و تفکر کلاسیک فرهنگی در این اثر می شویم . قضیه از این جهت جالب می شود که دختر خانواده که اتفاقا یکی از طلبکاران خواستکار او بوده و جواب رد گرفته برخورد نیمه متمدنانه ای با شخص مذکور می کند و به طور واضح مخاطب متوجه نمی شود که مینا (دختر خانواده) نمی تواند حسی به رضا (خواستگار و طلبکار) داشته باشد و یا با توجه به شرایط موجود وی نمی خواهد چنین اتفاقی روی دهد . جلوتر که می رویم در میابیم که مینا برای امرار معاش خود با استفاده از فضای مجازی از سیستم تاکسی انلاین استفاده می کند و رضا نسبت به این مطئله واکنش منفی بروز می دهد . این داستان به خودی خود چیزی برای متفاوت شدن ندارد اما بحرالعلومی سعی کردن با گنجاندن داستانک هایی که بی سر و ته هستند اما می توانند کشش دراماتیک ایجاد کنند این تفاوت را پی ریزی کند . به راحتی می توان فهمید که نه تنهایی سوژه مولف بوده و نه روایت متفاوت از یک داستان عشقی که با سودای مهاجرت پیش می رود . کارگردان صرفا سعی کرده یک اتفاق نه چندان مهم دراماتیک را بیش از اندازه بزرگ و کش بدهد از همین رو مخاطب خاص سینما درمیابد که فیلم توانایی حمل نود دقیقه زمان را ندارد و چه بهتر بود که به کوتاهی سی دقیقه کاهش داده می شد .

*سینمایی که وجود ندارد

معتقدم که سینما در کشورمان وجود ندارد بلکه هرازگاهی شاهد یک اتفاق سینمایی هستیم و می توانیم به طور جدی آن را آنالیز و نقد کنیم . از همین رو وقتی اثری در قالب سینمای ایران گنجانده می شود نمی تواند صد در صد شکل سینمایی داشته باشد کما اینکه فیلم مریم بحرالعلومی این چنین است . هرگز بحث جنسیت سازندگان یک اثر سینمایی مهم نبوده و نخواهد بلکه نگاهی که به جنس خود و یا مخالف آن دارند مهم است که معمولا همواره زنان سینماگر ایرانی دفاع از جنس خود می کنند و مردان نگاه شکاکانه و مرموزی به جنس مخالف دارند و خود را مبادی اداب زندگی می شمارند . از این رو تا مادامی که وضعیت اجتماعی در کشورمان به یک صدا رو به یک جهت حرکت نکند نمی توان تولیدات هنری و مشخصا سینمایی آن را در قالب حوزه تفسیر گنجاند اما می تواند میزان انتقاد این جامعه نسبت به وضع کنونی را مورد بررسی قرار داد ؛ کاری که مریم بحرالعلومی با سربلندی خارج شده است . یعنی در واقع فیلم ساز به خودی خود نگاه متفاوتی به جامعه و دغدغه های جنس خود دارد اما ریشه های این تفاوت از همان تزلزل اجتماعی نشات می گیرند که عاری از هرگونه یکپارچگی و نظریه شخصی هستند . چنین داستانی هرگز نمی تواند تاثیر گذار باشد و مخاطب نه برای مینای قصه و نه برای معشوقه اش دل نخواهد سوزاند بلکه از تکرار آن به روشی امروزی تنها کمی لذت خواهد برد و شاید کارگردان را در این زمینه بتوان موفق برشمرد . مسئله بعدی بر سر سینمایی پاسیو این است که فیلم ساز حتی از خورده قوانین سینمایی نیز سر باز زده است . یعنی در واقع برای نوآوری در ارائه قصه به مخاطب سعی کرده چینش دراماتیک داستان ، دکوپاژ ، صدا و بازی ها را بر هم بزند که البته می توان گفت تا حدودی در صداگذاری موفق بوده ، و این برهم خوردگی سینمایی فیلم را از مدیوم دراماتیک خود خارج کرده و رو به مستند کشانده است . از هر زاویه ای که فیلم را بنگریم این اثر سینمای ایران را تنها گذاشته است و به علی حاتمی و مهرجویی و ... پشت می کند انگار که سینمای ایران اثر فرح بخشی همانند دلشدگان ندارد و فیلم ساز هیچی از عقبه سینمای ایران نمی داند و می خواهد از نو شروع کند . این از نو برخاستن در بسیاری از فیلم سازان ایرانی دیده می شود و اتفاقی است مبارک به شرطی که برای بالا رفتن از یک پله از محکم بودن طبقه زیر پایمان اطمینان حاصل کنیم .