جستجو در سایت

1397/10/06 00:00

داستان از چه قرار است؟

داستان از چه قرار است؟

سریال ممنوعه که این روزها با توزیع در شبکه ی نمایش خانگی بازار نسبتا پررونقی پیدا کرده داستان خیانت،عشق،پول و هزاران معضل دیگر است که هیچکدام را درست روایت نمیکند.

ممنوعه سریال پرادعایی است.از تیزرهای فیلم،جملات بعد از تیتراژ و قبل از شروع سریال و نیز دیالوگها و حتی کاراکترهای سریال چنین برمی آید که کارگردان و نویسنده ی اثر سعی کرده هرطور شده سریال خود را در زمره ی آثار متفاوتِ داخلی قرار بدهد که البته این موضوع در حد ادعا باقی می ماند و فراتر نمی رود.تنها چندلحظه سریال را از دیدی نگاه کنیم که کارگردان و سازندگان سریال از ما نمی خواهند.داستان ممنوعه یک روایت کلاسیک است و هیچ گونه نوآوری ای در آن دیده نمیشود.خیانت پشت خیانت.عشقی که فراتر از تکانهای بی حد و حصر دوربین و نگاه های بی معنای کاراکترها نمی رود.داستانی که نه شخصیت محور است و نه ماجرامحور و اصلا هیچ رکنی برای عنصری به نام روایت قائل نشده.

داستان دائم در حال جهش است.از کاراکتری به کاراکتر دیگر پاس داده میشود و مخاطب سردرگم می ماند و نمی داند کدام سرنخ را دنبال کند.کاراکترها جذاب،ثروتمند،عصبی و بی هویت اند و حتی نمی توانند دیالوگها را درست ادا کنند.

نخست می رویم سراغ فیلمنامه.سوال این است:خلاصه ی ممنوعه چیست؟به غیر از جمله های پرابهامی که در تیزرها و در خلاصه های رایج مخاطب محور دیده میشود،ممنوعه داستان ندارد.نمیتواند یک خط داستانی مشخص را دنبال کند و آنقدر فرم روایی خود را روی یک مسئله ثابت می کند که باقی داستانک ها از دست می روند.خیانت خسرو به رها چیز تازه ای نیست.حتی قصه ی پروانه هم موضوع جذابی ندارد.همسر وکیل او برچسب عدم صلاحیت اخلاقی به وی می  زند و رها و خسرو هر دو از او بازی می خورند.بدون اینکه معمای خاصی مدنظر نویسنده باشد آنقدر این موضوع بدون کشش را کش می دهد که مخاطب دلزده میشود.سامی و برکه که دوبازیگر بسیار غیرحرفه ای(میلاد کی مرام و الهه حصاری)در رُل آنها ظاهر شده اند عشقی پردازش نشده دارند که چیزی فراتر از مخالفت والدین برای ازدواج آنها نیست.

ممنوعه ضربه ی اصلی خود را از جایی میخورد که هیچ یک از کاراکترهای خود را درست به بیننده معرفی نمی کند و حتی با وجود گذشت ده قسمت از سریال نتوانسته به مرحله ی قصه گو بودن برسد.خلیل،مهران،آذر،طلا،تجنگی و هزاران کلاف سردرگم دیگر که مخاطب نمی داند نقش آنها در داستان چیست البته اگر برگزاری فستیوالهای دروغین موسیقی و فشن را نادیده بگیریم که اصولا در ایران اتفاق نمی افتند‌.

نکته ی دوم ممنوعه در کارگردانی به شدت اغراق شده ی آن است.جدا از گریمهایی که گریم نیست و آرایش به حساب می آید،ممنوعه با تکان های بیش از حد دوربین فقط میخواهد معلومات نداشتن کارگردان را در حوزه ی کارگردانی توجیه کند و کارگردان با قاب بندی های بی کیفیت و صداگذاری به شدت زیر و موسیقی متن که بی  شباهت به کلیپ های عاشقانه ی اینستاگرامی نیست،هویت سریالی را که با شعار"عاشقانه ی متفاوت" وارد شبکه ی نمایش خانگی شده زیر سوال می برد.ممنوعه در کارگردانی خود چیزی به اسم میزانسن و دکوپاژ ندارد.میزانسنها فقط ارتباطات بدون دیالوگ و چشمی بازیگرهاست و سکوت بی دلیلی که تنها برای کش دادن داستان است.دکوپاژ هم همان تکانهای بی علت دوربین است و نماهای اضافه ای که حذف آنها تمام داستان را در نیم ساعت به پایان می رساند.

بازیگران سریال ممنوعه از بازیگران حرفه ای سینما نیستند بلکه صرفا هنر پیشه های جذابی هستند که مخاطبان سریال صرف طرفدار آنها بودن هرهفته به پای سریال می نشینند از آناهیتا درگاهی گرفته که حذف او لطمه ای به داستان وارد نمیکند تا خاطره اسدی و میلاد کی مرام و الهه حصاری که نیاز مبرمی به گذراندن کلاسهای سطح سوم ادای دیالوگ دارند.تنها هادی حجازی فر بازی متفاوت تری از خود ارائه داده که آن هم با پارتنرهای ضعیف خود(نیکی کریمی/لیلا زارع)به هدر می رود.امیرجعفری پرت ترین دیالوگها را ادا می کند که به جای تاثیرگذاری مخاطب را به خنده می اندازد و بهاره افشاری و مصطفی قدیری آنقدر به یک نقطه زل می زنند که سکانس به پایان می رسد و داستان وارد سکانس بعدی میشود.فاطمه گودرزی هم که نور علی نور است.میمیک چهره ی او تغییر نمی کند حتی زمانی که نگران و عصبی است.کاراکتر هیربد که حتی نام او در تیتراژ نیست بدترین بازیگر سریال است.انگار ممنوعه پیمان سامورایی بسته کلکسیونی از بدترینها را ارائه کند و تحویل مخاطب بدهد.

ممنوعه هیچ خلاقیتی ندارد و حتی تلاشی هم برای تغییر مسیر داستان خود نمیکند.ممنوعه تنها یک برند است؛برند ادعایی که در مرحله ی فرم میماند و به اجرا نمیرسد.

رزا دهقان