جستجو در سایت

1397/11/18 00:00

- جسارت توام با ترس

- جسارت توام با ترس

  

" سمفونی نهم"

 

    "محمد رضا هنرمند" بعد از سالیان طولانی به سینما بازگشته است؛ او چه هنرمندانه بازگشته است؛ و چه با دست پر بازگشته است. او اینبار با سمفونی نهم، با تم مرگ و نیستی، جسورانه، به روایتی دست می زند که مخاطب و یا مخاطبین خاص خود را دارد. "هنرمند" برای رساندن پیام خود، بر خلاف رویه چنین فیلم هائی، از استعاره و تمثیل بهره نمی گیرد، بلکه روش جدیدی از ارائه پیام و مفاهیم مستتر در آن را، در قالب فیلمی چند لایه و متفاوت به نمایش می گذارد که قبل از این در سینمای ایران بی سابقه بوده است. فیلم رازگونه و دارای پیام های متعدد برای مخاطبین خود است، لذا وی همچون پرده خوانی در قهوه خانه ها، فیلمی شعر گونه می سازد که در هر اپیزود آن، و چه بهتر بگوئیم هر پرده از آن، پرده خوان، پرده را کنار می زند و عریانی  واقعیت ها،  از مرگ کوروش گرفته تا هیتلر، امیرکبیر و.... را به رخ کسانی می کشاند که خود را حتی فراتر از اینها می پندارند، در حالی که ملک الموت هیچگاه کار خود را رها نکرده است.

     "محمد رضا هنرمند" یک کارگردان سیاسی نیست، حداقل سابقه اش این را نشان میدهد، لذا ما هم با احتیاط، در حوزه نگاه سیاسی به فیلم، قلم می زنیم، اما 16 سال، زمان کمی برای تغییر و تحول وی نبوده است؟!  ترس تواما " هنرمند " و تهیه کننده فیلم از ممیزی و خود سانسوری معمول که بدلیل وجود همان ترس به حذف بخش هائی از فیلم  انجامیده است، معرف قرار گرفتن فیلم در چنین حال و هوائی؛ و اثبات واقعیت نوع نگاه نگارنده به آن است. در هر صورت در این نوشتار سعی خواهد شد به حداقلی از اشارات فیلم بسنده شود:

    " هنرمند " از همان ابتدای فیلم که با مرگ کوروش آغاز و به مرگ بسیاری دیگر از افراد سرشناس می انجامد، بهانه خوبی برای اعلام مانیفست حکومت پادشاهی وی پیدا می کند. " ایران زمین، جایگاه پاکان و نیکوکاران بوده و خواهد بود، از خاک این سرزمین جز نیکوئی نمی روید" وی طی یک سکانس نسبتا طولانی، نصایح و وصایای کوروش کبیر، خطاب به آیندگان را یادآور و این سکانس را با مرگ وی به اتمام می رساند. 

    "هنرمند" در واقع در همان اپیزود اول، به شکلی ظریف، نوع حکومت داری و اینکه چه باید کرد؛ را عرضه و شعار معروف زرتشت: " پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک " را وصیت کوروش برای نسل های بعدی این سرزمین اعلام و در ادامه، فیلم را به زمان حال می کشاند. 

    فیلم بر خلاف نوشته برخی از همکاران منتقد، نه شیوه رئالیستی دارد، نه سورئالیستی است، نه تاریخی، نه طنز و نه درباره مرگ؟!.  فیلم برآمده از افکار مغشوش، نگران و نگاه عمیق اجتماعی و سیاسی نویسندگان آن " محمد رضا هنرمند" و بیشتر " حامد افضلی"، نسبت به واقعیت هائی است که رخ داده و در حال رخ دادن است. فیلمی هشدار گونه برای ثبت در تاریخ، تا مخاطبین خاص نگاهش بکنند و از آن درس و عبرت بگیرند، اما اینکه پیچیدگی و لایه لایه بودن اپیزود های متعدد فیلم، امکان درک چنین فیلم با مفهومی را به آنان خواهد داد، یا نه؛ و اینکه همچون کوروش، کمبوجیه، بردیا، هیتلر، امیرکبیر، بکتاش و.... زمانی متوجه امر خواهند شد که ملکوت الموت بالای سرشان ایستاده و میگوید: المامور معذور، جای سوال دارد.

     "هنرمند" در این میان روس ها و انگلیسی ها را نیز بی نصیب نمی گذارد و با اعلام اینکه " روس های حرامزاده دارند، می رسند" از زبان موتور سوار توریست آلمانی؛ و اینکه "سفیر مختار انگلیس در ایران با شاه دست به یکی کردند تا حکم قتل امیرکبیر صادر شود" از زبان ملک الموت، ( حمید فرخ نژاد ) اشاره صریح به نکاتی دارد که برای تاریخ دانان کاملا قابل فهم است؟! 

    یک نکته بسیار ظریف فیلم، اشاره به تاریخ ساخت ماشین کامرو راحیل ( 40 سال پیش ) و همزمانی گفتن خدا رحمتش بکند، توسط ملک الموت، خطاب به همسر راحیل بود. در صحنه ای دیگر راحیل بعد از طی مسافتی بلند، وقتی می بیند که آمپر بنزین همچنان سر جای خود باقی مانده است، علت را از ملک الموت سوال می کند و او میگوید: " این ماشین ها درسته که مصرف زیادی دارند، اما همین بوده که بوده؟! توقف زمان اینجا معنی بسیار می یابد. 

    "هنرمند" سعی دارد تا در هر اپیزودی، روایت از فیلم را بگونه ای پیش ببرد که این باور را بوجود آورد، مرگ هر کسی، در هر مقام و منصبی، بالاخره فرا خواهد رسید و این تنها ملک الموت است که راحت و آرام، نظاره گر مرگ کسانی خواهد بود که در طول تاریخ روزی برای خود کسی بوده اند؟!. 

    "هنرمند" اصولا در فیلم های خود، به موضوع مرگ اشاره مستقیم داشته است، اما اگر موارد قبلی از نوع پرداخت سینمائی بوده اند، فیلم " سمفونی نهم " هیچگاه اینگونه نبوده است. دیالوگ های همراهی ملک الموت با میرزا تقی خان فراهانی "امیرکبیر" در راه حمام، بسیار عبرت انگیز است، او که از توطئه قتل امیرکبیر در حمام آگاه می باشد، بارها به او هشدار می دهد که به حمام نرود، اما امیرکبیر، لزوم غسل مستحبی آن روز را یادآور شده و به راه می افتد. امیرکبیر نمونه بارز سیاستمدارانی است که غافل اند. ملک الموت که شاهد غفلت اوست، با ناراحتی یادآور می شود: " تا سرنوشت این ملت فلاکت زده این است، غسل واجب هم واجب نیست؟!

    راحیل (ساره بیات) در این فیلم، همان نقشی را بازی می کند که گلبهار ( سیما تیرانداز ) در سریال "حلقه سبز" با "حمید فرخ نژاد" بازی کرده بود، همراهی او با ملک الموت، برخلاف روند فیلم " دفن همسر در روستای محل تولد"، هدف روایت داستان را دنبال می کند، در همین رابطه "هنرمند" می توانست، نقش زاید "محمد رضا فروتن" را حذف نماید تا فیلم از انسجام بیشتری برخوردار گردد. 

    "هنرمند" در ادامه سیر روائی داستان، دیدگاه خاص خود از نوع مفاهیم حکومت، حکومت داری، دین و دینداری را به طرز دیگری به نمایش گذاشته و راحیل را که حالا از زمان مرگ خود خبردار شده، به محل برگزاری مجلس دراویش که در حال ذکر و سما بودند، می کشاند و با صراحت تمام، از زبان بزرگ دراویش اعلام می کند " اگر اینجا ( محفل درویشان ) بمانی، زنده می مانی"، سپس با اشاره به ملک الموت می افزاید: " اینجا کاری از دست او ساخته نیست"؟!. بر گردن بزرگ دراویش، همان لوحی آویخته است که بر گردن کوروش، کمبوجیه و سربازان هخامنشی آویخته بود، اگر چه ملک الموت نیز از آن بی بهره نبوده است؟!. 

    بخش قابل توجهی از اپیزود مربوط به عشق بکتاش و رابعه، روایت خون و نویسندگی و ادای دین به قشر نویسنده و شاعر جماعت است. آنجا که رابعه به برادرش که به او تهمت رابطه نامشروع می زند، می گوید: بکتاش بهانه است، من حتی او را ندیده ام، نوشته های من، تراوشات ذهنی از عشق به بکتاش است، اما او ( رابعه) در این حال هم، حق نگارش نداشته و در هر صورت به جرم نویسندگی، از طرف برادر محکوم به مرگ است. مرگی که با زدن رگ دست و نوشتن اشعار سروده شده با خون بر دیوار حمام شکل می گیرد، رابعه در پاسخ ملک الموت که می گوید: بعد از مردن تو، اینها پاک خواهند شد، می گوید: " این خشت و ساروج، خون من را به خود خواهند گرفت و برای همیشه نگه خواهند داشت؛ و ملک الموت می گوید: صد ها سال بعد، تو را خواهند خواند. ملک الموت بعد از خودکشی بکتاش، چنان تحت تاثیر عشق این دو و پیام زندگی و مرگ آنها قرار می گیرد که وقتی از او می پرسند، شغلت چیست؟ میگوید: نویسندگی....

    شاید یک پیام زیبای فیلم را آنجا دید که رابعه خاتون، وقتی ملک الموت، کیف منقش به نقش اسلیمی ایرانی خود را زیر سر او می گذارد، تا راحت تر بمیرد، می پرسد: این نقش و نگار و بو (کیف) از کیست؟ ملک الموت می گوید: عطر و بوی کوروش را می دهد، بعد از هزار و خرده ای سال....( گفتنی است، تمجید و اشاره اینچنینی به کوروش در سینمای بعد از انقلاب ایران مسبوق به سابقه نبوده است)  و رابعه خاتون می میگوید: از من چه بر میدارید، ملک الموت می گوید: شعرهایتان را .... و اینجا گفته رابعه به یک پیام و اثر ماندگار تبدیل می شود: 

    " شعر از آن شاعر نیست، هر چه میخواهی بردار"

    "محمد رضا هنرمند" اینبار فیلم نساخته، او یک شعر ناب سروده و آنرا در قالب هنر سینما عرضه داشته است، باید به وی و سایر عوامل فیلم تبریک گفت. او در این فیلم تاریخ را شکافت، گذشته پاک نیاکانمان را یادآور شد، هشدار لازم را داد، راه و رسم انسانیت و عاقبت انسان ها را نشان داد و در یک کلام، تنها راه رستگاری کشور و به تبع آن ملت را، بازگشت به گذشته پاک و اصیل عارفانه خود اعلام داشت. ولی آیا این برای غافلان کافی است؟

    باید گفت: ترس هنرمند و تهیه کننده محترمه فیلم از ممیزی و .... بی مورد است، این فیلمی نیست که عوام قدرت درک، تجزیه و تحلیل آن را داشته باشند، حتی خواص و تقریبا همه منتقدین محترم نیز در نقد از فیلم چنان به بیراهه رفته اند که انسان دچار حیرت می شود؟! فیلم در هر صورت به نمایش عمومی در خواهد داشت، اما به همان دلیل ( پیچیدگی و مشکل رمز گشائی از آن )، میتواند، کمتر مورد استقبال قرار گیرد، تنها راه موفقیت فیلم در اکران عمومی و استقبال از آن، تبلیغ فیلم بر پایه استدلالات سیاسی و مانور حول این نکته است که این نیز به شرایط زمان نمایش عمومی بر می گردد. در مجموع باید گفت: فیلم از درون مایه تبدیل به یک اثر ویژه و یا سقوط مطلق در گیشه، برخوردار است، بگونه ای که به جرئت میتوان گفت: روی یک لبه بسیار باریک حرکت می کند.    

    در پایان باید متذکر شد، فیلم دارای مفاهیم و پیام های متعددی است که با یکبار دیده شدن، قطعا نمی توان به همه آنها اشاره نمود، انشاء الله در زمان اکران عمومی در این خصوص بیشتر خواهیم نوشت. در اینجا جا دارد از بازی کوتاه، ولی بسیار زیبای خانم "هدی زین العابدین" در نقش " اوا هیتلر " تقدیر و تشکر ویژه بشود، وی باز می تواند کاندیدای سیمرغ بلورین نقش مکمل زن در جشنواره فیلم فجر باشد.

محمود نامی