سرنوشت یونانی

خداحافظ گاری کوپر شاهکاری از رومن گاری نویسنده سرشناس فرانسوی است . این اثر به معنای حقیقی ایدئولوژی انسانیت را زیر سوال می برد ، از آن بالاتر هیچ بر می شمارد . ادبیات فرانسه پس از بالزاک دستخوش ناهنجاری فرهنگی و اجتماعی شد ، اما رومن گاری با آثاری مانند : زندگی پیش رو ، لیدی ال و خداحافظ گاری کوپر جان به آن تازه ای داد . اگر چه سلین همواره به عنوان جاه طلبانه ترین و جذاب ترین قلم در ادبیات فرانسه شناخته می شود اما نباید فراموش کرد که موضوع و مفهوم در ادبیات رومن گاری ، نیستی و چیستی است و نه الزاما مانند کامو یا سارتر به دنبال هستی و پوچ گرایی باشد .
*آزادی از قید تعلق
لنی شخصیت پیچیده ای در این داستان ندارد بلکه انفجار اطلاعات و ارتباطات در این اثر است که او را به پیچیدگی ذهنی و روانی می رساند . این قهرمان در داستان به طور ناخواسته و کاملا طبیعت گرا عاشق جس می شود . جس نیز با توجه به سابقه پدر و شک در چگونگی مرگ او از نظر روانی دچار تزلزل شده است . استعلای عشق و خواستگاه هرمنوتیک آن از سوی مولف چنین باعث شده است که مخاطب درک روان و ساده ای از این موضوع نداشته باشد ، بلکه تماما دچار مسائل حاشیه ای مانند فاشیم ، نژاد پرستی در آمریکا ، مهاجرت ، بانکداری در سویس و ... شود . در واقع سبک مولف در بیان قصه خود فرار از قصه است . فراری به سرعت کلمات و قدرت رویا . این گونه است که قهرمان قصه رومن گاری (لنی) همواره به دنبال آزادی از قید تعلق است اما خود در دسته متعلق ترین انسان های روی زمین قرار دارد .
*مسئله
مولف در «خداحافظ گاری کوپر» شخصیت را از منیت ساقط می کند . چرا که اساس عشق و دوست داشتن رهایی از (منِ) ارادی است . او با آزادی از قید تعلق نه از دیگران بلکه از قید خود رها می شود و خود را به طور ناخواسته وقف انسانی دیگر می کند . مسئله این است که لنی یک بار برای همیشه با گاری کوپر خداحافظی کرده است ، اما چرا باید یک بار دیگر قاطعانه با او و شخصیت جدید خود (لنی) خداحافظی کند . قهرمان قصه یک موجود چند شخصیتی نیست بلکه انسانی است که در شرایط موجود شخصیت های درخوری بوجود می آورد . این چنین می شود که لنی نا خودآگاه شخصیتی همانند طبیعت به خود می گیرد . البته در اینجا منظور از طبیعت نه شرایط اقتصادی ، اجتماعی و یا سیاسی است بلکه انسان یا انسان هایی است که قهرمان داستان با آنها رو به رو می شود و به موجب تفاوت های عمده با هم نسل ها جذب آنان می شود .
*حواشی
رومن گاری در این کتاب به خوبی حاشیه سازی می کند و از حاشیه به متن می رسد . در واقع ممکن است موضوعاتی که لنی و جس بر سر آن با یک دیگر بحث می کنند هیچ سودی نداشته باشد چرا که قدرت عملی کردن آن را ندارند اما مولف از زبان شخصیت ها و درگیری های گفتمانی که میان آنان با چاشنی طنز به وجود می آورد چنین قدرتی را پیدا می کند که اندیشه انقلابی خود را بیان کرده و عملی کند . موضوع اصلی این حواشی نژادپرستی در آمریکا است . نابرابری نژادی میان سفید پوستان و سیاه پوستان که همواره در اوج اختلافات فرهنگی و قدرتی این کشور قرار داشته این بار به زبان ادبیات با لحنی سلین گونه و بیانی رمانتیک مورد بررسی قرار می گیرد . لنی به صراحت می گوید در آمریکا می تواند نابرابری نژادی را تحمل کند اما در کشوری مانند سویس که دم از عدالت و برابری می زند هرگز چنین صبری را ندارد . این چنین می شود که ریشه همه نابرابری ها را امری درونی برداشت کرده است . به تفسیر دیگر اگر کشوری از وضعیت بد یا وخیم کشور دیگری می گوید دلیل بر آن نمی شود که کشور گوینده خود وضعیتی وخیم تر از دیگری نداشته باشد . حاشیه در «خداحافظ گاری کوپر» خود متنی است که می توان از دل عاشقانه های لنی و جس جدا کرد و یک بیانیه انقلاب فرهنگی جهانشمول شمرد . این کتاب را بارها و بارها باید خواند چرا که نامتناهی سازی سیاسی و فرهنگی در آن به طور ویژه ای به چشم می خورد و دلیل بر آن می شود که رومن گاری را یکی از موفق ترین نویسنده های انقلابی فرانسه عنوان کنم .
نویسنده علی رفیعی وردنجانی