جستجو در سایت

1396/12/10 00:00

اتاقی فاقد بیوگرافی

اتاقی فاقد بیوگرافی

بی‌شک وقتی یک اثر سینمایی شروع مقبولی داشته باشد و از بدو امر، بدون رعایت قوانین کلاسیک سینما _که عملاً کلاسیک‌اند و درخور یادگیری سینما_ و با رعایت آن‌ها، وارد بطن قصه شود و بی‌حاشیه با استارت اثر، داستان را استارت بزند، توانایی کشاندن مخاطب را تا انتها خواهد داشت، مشروط بر آن‌که حاشیه نرود و قصه، کشش لازم برای جای‌گیری در قالب سینما را داشته باشد. از این منظر «اتاق تاریک»، ساختۀ سید روح‌الله حجازی شروع مقبولی دارد و قادر به هم‌قدم‌کردن مخاطبش است اما، کشش لازم برای ادامۀ مسیر و همراهی تماشاگر، از جایی به‌بعد، بر اثر ضرباهنگ اثر _که خواسته کند است_ و ایضاً سرگردانی کاراکترها، از دست می‌رود. به‌ عبارت واضح‌تر، قصه برای تماشاگر در همان یک‌سوم ابتدایی بیان شده و حالا که در مسیر کنش، واکنش، موانع و رفع آن و نتیجه‌گیری قرار گرفته، درگیرِ درگیری‌های نه‌چندان دلچسب هاله (ساره بیات) و فرهاد (ساعد سهیلی) می‌شود و از مسیر اصلی دور می‌گردد و همین دور شدن، به‌اضافۀ حرکت‌های کند دوربین _که اتفاقاً برای اثر به‌شدت مناسب است_ و ایضاً ریتم اثر با همان صفت، به‌ مرور مخاطب را خسته می‌کند.

خلاصه داستان این است: «هاله و فرهاد، فصل جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده‌اند و این سرآغاز تغییرات دیگری است که آن‌ها را در مواجهه با مسائل جدیدی قرار می‌دهد». دقیقاً درست است؛ هاله و فرهاد فصل جدیدی از زندگی خود را آغاز کرده‌اند؛ سؤال اینجاست که در فصل قبلی، هاله و فرهاد چه جای‌گاهی داشته‌اند؟ این دو کاراکتر چگونه باهم آشنا شده‌اند؟ علت ازدواج‌شان _باوجودی که فرهاد خیلی کوچک‌تر است_ چه بوده؟ در یک‌کلام، این دو شخصیت فاقد بیوگرافی هستند. خبری از ابوین فرهاد نیست و این‌که آیا با ازدواجش موافق بوده‌اند یا برعکس. پدر و مادر هاله چه؟ مانعی بر سر این ازدواج نبوده‌اند؟ قصه این نیست، اما این‌ها سرگذشت شخصیت است که باید در پس ذهن نویسنده باشد تا به فیلم، کنش و واکنشِ شخصیت‌ها تزریق شود و مخاطب، شخصیت را بهتر بفهمد و درام را به درستی درک کند که متأسفانه در فیلم نیست و این‌چنین فرهاد نه شخصیت، بلکه تیپی در قالب یک جسم بی‌روح، منفعل است و کاری از دستش _برای پیدا کردن اصل ماجرا حتی_ برنمی‌آید. از قضا از دیدگاه هاله، پدری کردن هم بلد نیست. نه‌تنها به واقع بلد نیست، بلکه اصلاً تیپ و ظاهرش برای داشتن فرزندی به سن‌وسال امیر مناسب نیست. بازی بد ساعد سهیلی نیز، شخصیت را از آن‌چه هست بدتر می‌کند. این‌که از ذهن مخاطب بگذرد هاله و فرهاد در حد زن و شوهر نیستند و فوراً پاسخی برای آن داده شود و این‌که اساساً سؤالی بی‌جواب برای مخاطب _حداقل در آن‌چه می‌بینیم_ نمی‌ماند و ایضاً بازی مقبول ساره بیات _به استثنای چند سکانس_ بسیار خوب است.

به طور طبیعی وقتی در یک اثر سینمایی صحبت از یک خانواده به میان می‌آید و حرفی کلی زده می‌شود، منحصراً فیلم مخصوص آن خانواده نیست مگر ضرورت. یک خانواده در فیلم، تعمیم پیدا می‌‌کند به کل خانواده‌هایی که مثلاً فرزند هم‌سن امیر دارند _مثلاً در اتاق تاریک_ اما وقتی دایره کوچک‌تر ‌شود و فیلم روی یک طیف و یا یک صنف مانور بدهد، دایرۀ بحث تنگ‌تر می‌شود. در فیلم اتاق تاریک، باوجودی که پیام یا هشدار، برای هر خانواده‌ای است که فرزندی به سن‌وسال امیر دارند، ذکر و تأکید براین نکته که پدر امیر از یک طایفۀ بخصوص باشد و از قضا نام شهرش نیز بیان شود، کاری عبث است، کما این‌که تمرکز بر روی آن نیز نه در پیشبرد قصه مؤثر است و نه باری از روی دوش اثر برمی‌دارد. تأکید روی این مطلب _هم با دیالوگ و هم با صحبت‌کردن شخصیت اصلی به زبان طایفۀ بخصوص_ با وجود مطلبی که مطرح شد، از نکات منفی فیلم محسوب می‌شود. 

حجازی به‌لحاظ محتوا و دیدگاه روانشناسانه خوب عمل کرده است. کودک فیلم در مرحله اعتماد در مقابل بی‌اعتمادی مانده است. علت آن، شکاف عاطفی و فرهنگی عمیقی است که بین پدر و مادر احساس می‌شود. ستون خانواده یا باید پدر باشد و یا مادر که در اتاق تاریک دوگانگی وجود دارد. از طرفی پدر مواردی را از مادر مخفی می‌کند و از کودک درخواست پنهان‌کاری دارد و از طرف دیگر، مادر از کودکش تقاضای مخفی‌کردن مواردی را داشت. اتاق فکر در این خانواده وجود ندارد و انگار اتاق فکر خانواده، همان اتاق تاریک است و در نتیجه برای حل مشکل خود، دنبال منجی در بیرون از خانواده می‌گردند؛ در حالی که مسئله برمی‌گشت به اختلالات روانی مادر که فرافکنی می‌کرد و پدر که در کودکی آسیب دیده بود. با بررسی این موضوع، کودک خانواده امنیت روان نخواهد داشت. پسربچه‌ها برای رشد روانی و فیزیکی، نیاز به بازی‌های هیجانی در محیط‌های باز، با همسالان خود دارند که مثلاً در بازی‌هایی مثل کشتی و فوتبال، قدرت خود را به رخ می‌کشند، درحالی که کودک اثر، در محیط بسته‌ای، هم محدودیت ارضاء نیازهای هیجانی داشت و هم با توجه به حادتر کردن شرایط و بیرون آوردن کودک از مهد، او را از بازی با هم‌سالان محروم کردند و ناخواسته پگاه (مروارید کاشیان) هم‌بازی کودک می‌شود که در آستانه مرحله رشد جنسی قرار دارد. حجازی به‌درستی این مسائل را به‌تصویر می‌کشد و با فضاسازی‌های معقول، به کمک دوربین پیمان شادمانفر و موسقی کارن همایونفر، حس درست را به مخاطب القاء می‌کند.

اثر در منحرف‌کردن ذهن مخاطب موفق عمل می‌کند. تمهیداتی که برای تعقیب فیلم اندیشیده شده تاحدودی منطقی است. این‌که فیلمساز در هرلحظه، با تغییر شخصیت‌ها، ذهن مخاطب را به‌سمتی سوق می‌دهد بد نیست و از اتفاق تمام انحرافات ذهنی تماشاگر با یک غافلگیری خوب نمایان می‌شود؛ چیزی که تاکنون تصور کرده‌ایم، با آن‌چه در اصل بوده، فرسنگ‌ها فاصله داشته. این یک گره‌گشایی و غافلگیری منطقی است، اما بی‌ربط بودن آن _با وجود شوکی که به تماشاگر وارد می‌کند_ این عنصر را بی‌ارزش می‌کند؛ یعنی ذات غافلگیری بی‌نقص است. اصلِ کارِ تأثیرگذار و ماندگار همین است، اما در این اثر معقول نیست. گویی داستانِ قبل و بعد غافلگیری متفاوت است و حجازی داستان اصلی را ابتدائاً تمام کرده و به موضوع جدیدی می‌پردازد. غافلگیری در اتاق تاریک بد نیست. از زبان شیرین کودک، مسائل اصلی برای مخاطب روشن می‌شود، منتها فرم نمایش ذهنی آن با عقل‌ سلیم سازگار نیست. ما براساس داشته‌های‌مان برفیلم حکم صادر می‌کنیم. اگر قرار بوده کودک فیلم، صحنه‌ای را ببیند، چرا در ماشین؟ مگر نه این‌که دوطرف ماجرا، محیط مناسب‌تری داشته‌اند؟ مگر نه این‌که طرف مذکر ماجرا، بچۀ طلاق بوده و به‌تنهایی زندگی می‌کند؟ آیا منزل شخصی‌اش محیط مناسب‌تری برای ارتباط نبود؟ جایی که نه‌تنها کودک، بلکه احدی نبیند؟ براین اساس می‌توان به نقطۀ شروع قضایا خدشه وارد کرد. 

برخلاف عنوانی که برای اثر درنظر گرفته شده است، «اتاق تاریک» به لحاظ فیزیکی آن‌چنان در اثر وجود ندارد و تنها به‌ذکر نامش بسنده می‌شود و حتی موقع تنبیه کودک نیز تا ورودی اتاق بیشتر پیش نمی‌رویم و یا در سکانسی که پدر و فرزند صحبت می‌کنند، در ورودی اتاق قرار گرفته‌اند و سازندۀ اثر به‌قدری حواشی را بولد کرده و روی دیگر عناصر مانور می‌دهد که اتاق تاریک عملاً در حاشیه قرار گرفته است و به نوعی کنار گذاشته شده که اگر قصه انسجام بهتری داشت و تکه‌تکه نبود، می‌شد بهتر از آن بهره‌برد.

اتاق تاریک با وجود نکات مثبتی که از نظر محتوا برای والدین دارد _هرچند سطحی و در حد گوشزد_ مناسب قالب سینما نیست. فیلم در همان ابتدا داستان را روایت کرده و در ادامه سعی می‌کند مخاطب را با خود بکشاند. بله؛ اگر تمام وقایع آن به‌ تبعیت از نقطه‌عطف اولیه (تصور آزار جنسی) پیش می‌رفت، اثری معقول و مقبول به‌نظر می‌رسید، اما همین‌که با گره‌گشایی و غافلگیری‌اش، موضوع دیگری را مطرح می‌کند که باز موضوع دوم فاقد منطق محتوایی است و _برخلاف موضوع جسورانۀ اولیه_ موضوع جدیدی نیست، پیشرفتی در کارنامۀ فیلمساز محسوب نمی‌شود.