جستجو در سایت

1400/05/25 00:00

شما هم طرفدار مالک هستید؟

شما هم طرفدار مالک هستید؟

یازده قسمت از سریال زخم کاری در پلتفرم های VOD منتشر شده و بعلل مختلفی مورد استقبال مخاطبان قرار گرفته است. یازده قسمت با زمان تقریبی یکساعت، زمان مناسبی ست که یک اثر تلویزیونی یا سینمایی شخصیت های اصلی و فرعیش  را معرفی و پردازش کند، روی قصه ی هرکدام کار کند و تاثیرش بر هسته ی قصه ی اصلی و تاثیر قصه بر آن شخصیت را بخوبی بسط دهد.


بازی های خوب، به اندازه و دستچین شده ی این سریال شاید مهمترین فاکتور جذب مخاطبینش تا این لحظه بوده باشد. اکت های هیستریک و باورپذیر رعنا آزادی ور در کنار فضای کارکترش در سریال، بخودی خود جذابیت زخم کاری را افزوده و در کنارش ژست ها، حرکات‌، زبان بدن و نحوه ی ادای دیالوگ های موقعیت های مختلف مالک با بازی جواد عزتی هرچند در قصه اغراق آمیز و گاهی گُل درشت است اما رویای بیننده ی غرق در سریال را نمیپراند و مِن حیث المجموع با اغراق کلی سریال همگام است.


موسیقی متناسب با فضای سریال‌، انتخاب بازیگران، کادربندی ها، تنوع در لوکیشنها، کلوزاپها و حتی لانگ و مدیوم شاتها همه در کیفیت بخشی جذابیت بصری اثر نقش عمده و موفقی دارند و کارنامه نهایی آنچیزی ست که در یازده قسمت گذشته از اتمسفر تعلیق و دلهره و استرس شاهد آن بودیم. سریال اما جاهایی هم لنگ میزند. اغراق در اکتها، ضعف رابطه ی علت و معلولی برخی اتفاقات، شبهه ی تلاش برای کپی کاری در برخی سکانسها‌ از برخی آثار خارجی، خشونت بیش از حد لزوم‌ و نمایش عریان آن، بکارگیری فاکتورهایی که زیاد با زندگی خانواده ایرانی (حداقل در آثار نمایشی) سنخیت ندارد، ضعف در پردازش برخی شخصیتها و گافهای غیرمنطقی برخی کارکترها و.... اما این مقالْ نه به نقاط ضعف و قوت که به زاویه ای دیگر از سریال توجه کرده:


همذات (یا همزاد) پنداری خیل عظیمی از جامعه ی مخاطبین سریال با شخصیت مالک نکته ی مهم و البته عجیبی ست که باید بدان دقت کرد. همانطور که قصه روایت میکند اگر خانواده ریز آبادی شخصیت های بد این ماجرا باشند، قطعا خانواده مالک در این مقطع زمانی نقش شخصیت بدتر را عهده دارند. ناصر و منصوره، مغرور، از خود راضی و فاسد اخلاقی هستند ولی منتهای خلافشان معامله مواد مخدر و نهایتا پول شویی ست. اما مالک هم با دست خودش آدم کشته هم دستور قتل داده، پرونده سازی کرده ، باج گرفته، باج داده، اخوان را آچمز کرده، به همسرش خیانت کرده‌، به عشق آتشین گذشته ش هم همینطور‌، ناصر و منصوره را کتک زده، میراث ریز آبادی ها را با لطایف الحیل بالاکشیده و حتی به خانواده اش هم دروغ گفته و کریم را که هم همراهش بوده بطرز ناجوان مردانه و خشنی به آتش کشیده. با صرار به ادامه ی اعمالش سعی در خاموش کردن اندک زبانه های باقی مانده ی شعله ی وجدانش داشته و لذت ثروت و قدرت را هرلحظه زیر زبانش مزه مزه کرده. لذت گذر از تمام عقده ها در رگهایش رسوب کرده و کلا تبدیل به آدم جدید و هولناکی شده.



مالک مظلوم است. سالها زیر یوغ خان عمو و پسرش صدایش درنیامده‌، عشق ش را ازش گرفتند و بارها تحقیرش کردند. دیرتر از همه کشفش کردند و حتی به زنش هم چشم داشتند. ازش کار کشیدند و چون غلام حلقه بگوش ازش انتظار اطاعت داشتند. مالک در عین مظلومیت، چاهی عمیق و بی انتهاست. مغاکی از عقده های حقارت‌، انتقام، فقر، آلت دست بودن، عشق نافرجام و البته نماد حق خوری و زورکی کوچک نگاه داشته شدن. اینکه شخصیت مالک با این حجم از طلبهایش از دنیا دست به چنین تصفیه حسابی بزند شاید قابل درک باشد اما آنچه درکش سخت است حجم بالای همذات پنداری مخاطبان با مالک حتی بعد از دیدن افعالش در قسمت های پسین است.


سریال پُر از کارکترهای خاکستری یا اغلب منفی ست که مخاطبین حساب همه و انگیزه هایشان را از مالک جدا میکنند. حتی باتلاق شخصیت سمیرا با تمامِ خودْ محوری ها و عفریته گری ها که محرک مالک برای خیلی از اعمال پلیدش بوده است را بازهم تحمیلی بر مالک میدانند. این موارد در کنار بازی جذاب نقش اول سریال خصوصا در سکانسهایی که درحال اثبات خود است، دست در دست هم داده تا مالک به شخصیت محبوب این سریال علیرغم پلیدیهایش برای خیلی از بینندگان تبدیل شود.


با نگاهی به صفحات مجازی سریال و عواملش متوجه میشویم عده ی کثیری از کاربران در پلتفرم های مختلف نه تنها خود را مدافع مالک دانسته که از اتمام سریال با احتمال ضرر کارکتر مالک پیشاپیش اعلام ناخشنودی کرده اند. به عبارت دیگر این مخاطبین نه تنها چهره ی پلید مالک را دیده اند که با قرار دادن خود در نقش مالک، افعالش را موجه کرده و برایش آرزوی پیروزی میکنند. از زاویه ای دیگر ظلم اولیه را توجیهی برای ادامه ی آن میبنند ولو متوجه کسانی دیگر شود. موضوع وقتی ترسناکتر میشود که کمی پای تصور را فراتر بنهیم و گمان کنیم اگر حتی درصد کمی از مخاطبان در موقعیت های مشابه، واکنش مشابه مالک را نشان دهند چه خواهد شد. آیا نمیتوان نتیجه گرفت کسی که به مالک حق میدهد، در شرایط مشابه به خود هم برای چنان فیدبکی هایی، چنین حقی قائل باشد؟ اگر پاسخ مثبت باشد ما در جامعه ی خطرناک و تهدیدآمیزی زندگی میکنیم که راه حل خلاف، سریع و هیجانی برای غلبه بر مشکلات و پیشرفتش را بر مسیر منطقی، قانونی و شاید دیر و کم بازده ترجیح دهد.


البته دور از نظر نیست که خیلی از بَدمَن های سینما بدلایل مختلفی محبوب جامعه ی مخاطبین خود میشوند. بدمن هایی که یا دزد بوده اند یا گروگانگیر (اشاره به سندروم استکلهم) یا قاتل و قاچاقچی و حتی سیاسمتدار اما بعلت نوع پیشرفت قصه یا فضاسازی یا توصل به یک یا دو اصل اخلاقی و نوع بازی، حس همراهی و هم حسی در بیننده را قلقلک داده و با خود همدل میکنند. این مقوله اما بنظر می آید با نوع همدلی مخاطبین با مالک جنسی متفاوتی دارد و شاید لازم باشد کمی به آن دقت شود. دقت از آن باب که باید چرایی محبوبیت و احتمالا تنفر از مالک را مخاطبین از خود بپرسند و علت را واکاوی کنند و ارتباطش را با زندگی خود پیدا کنند. از خود بپرسند آیا به مالک برای این کارها حتی در حق کسانی که به اوظلم نکرده اند حق میدهند؟ و اگر جای او باشند چقدر احتمال دارد راهی را بروند که او رفته!؟


درکنار کلیه ی تحلیل های سینمایی، فنی و هنری بد نیست به این بخش از تاثیرات تولیدات سینمایی و تلویزیونی روی جامعه ی هدف و مخاطبین هم دقت شود و تاثیرات متقابل آنها در شناخت بهتر جامعه رصد شود. بد نیست بررسی شود چرا خوانش های جدید مکبث شکسپیر که پیش زمینه خیانت دارد هنوز هم در جامعه بازخورد دارد شاید بازهم بد نباشد بررسی کرد چرا رمان بیست زخم کاری محمود حسینی زاد فقط در زمان پخش سریالش اینقدر مخاطب پیدا کرد. بد نیست بررسی شود علت محبوبیت سریالی پر از خشونت و استرس و دلهره با اشاره به خیانت و پول پرستی چیست. بد نیست کمی در موضع گیری مخاطبین به شخصیت های سینمایی دقت کرد



فیلم های مرتبط

افراد مرتبط