جستجو در سایت

1400/06/29 00:00

شاهکاری دیگر از سینمای کُره

شاهکاری دیگر از سینمای کُره

نقد و بررسی فیلم شیون 2016


به نام خدا


بدون مقدمه نقد فیلم شیوَن نا هانگ جین را آغاز میکنیم. در بررسی ساختار سینمای نوین کره، همواره به بخش هایی بدیع و وصف ناپذیر میرسیم. به قولی، دنبال هر چه که هستی و آنرا پیدا نمیکنی، یک سر یه سینمای کره جنوبی بزن! . بخش هایی که از ترکیب و تلفیق زهرآلود ژانر ها و بومی سازی آنها به وجود آمده. همه چیز از آغاز قرن جدید شروع شد. با روی کار آمدن فیلمسازان جوان و جویای نام کره ای، همانند وونگ کار وای یا بونگ جون هو که هر دو تا حدی تحت تاثیر تارانتینو بودند، سینمای نوین کره پا گرفت. در بررسی مؤلفه های سینمای کره، میتوان به سیر غیرخطی داستان، خشونت عریان، بومی سازی ژانر ها و مهم تر از همه، جسارت بصری و روایی فیلمسازان و دغدغه های اجتماعی و انسانی شان اشاره کرد. سالها از آغاز تولد آن سینما می‌گذرد، اما هر سالی که بزرگ تر میشود، برخلاف جریان معمول سینما معصوم تر از قبل عمل میکند . منظور از معصوم، معصومیت و مصونیت اخلاقی نیست، بلکه فروبردن خشم سرکش و بی بندوبار سینماییشان است. گویا دادائیسم به سوررئالیسم تبدیل می‌شود و کم کم این حجم از بی قانونی در این سینما، قاعده مند و هنر پرور عمل میکند.

یکی از فرزندان این سینمای سرکش معصوم، نا هانگ جین بزرگ است که در بهترین اثر از سه گانه اش، یعنی فیلم شیوَن (the wailing)، سبکش را به کمال رسانیده. اما سوال اینجاست. چگونه؟


_شیون،نه تنها یکی از بهترین فیلم های سال 2016، بلکه یکی از بهترین های تاریخ سینماست. فیلمی که شاید اگر وجود نداشت، سینمای کره لنگ لنگان به کارش ادامه می‌داد. فیلم، به این دلیل فیلم سرپا و فرمالی است که اندیشه و حس مؤلف را در قالب سینما به مخاطب ارائه می‌دهد. فیلم، در تکینک بی نقص است و در فرم یکه تازی می‌کند؛ حتی با وجود نقد های منفی و مخالفت های انجام شده با فیلم که قابل احترام اند،ساختار فیلم بسیار مهم و قابل مطالعه است.

چیزی که باید قبل از بررسی شیون بدانیم، اسن نکته است که فیلمساز، عامدانه فیلم را به دو بخش تقسیم کرده.
 بخش 1 از ابتدا تا دقیقه ی 45
بخش 2 از دقیقه  45 تا انتها.

تفاوت این بخش ها همان pov و نقطه‌ی دید شخصیت اصلی ماست. در بخش نخست، یعنی 45 دقیقه ی ابتدایی به خاطر اینکه مشکل بیماری و جنایات روستا مربوط به شخصیت اصلی مان نمی‌شود، در نتیجه فرم نا هانگ جین نسبت به اتفاقات و وقایع بی محلی میکند و این بی محلی را تا مرز کمدی پیش می‌برد. اما همین که مشکل به خانه ی شخصیت اصلی که سر درش روی پوستر فیلم است می‌رسد، نقطه ی دید فیلم با شخصیت تغییر پیدا کرده و فیلم کم کم تاریک و جدی می‌شود. اینجا همان آغاز بخش دوم فیلم است اما آغاز فیلم نیست. فیلم نا هانگ جین از آن دسته آثاریست که پس از پایان، آغاز می‌شوند...!


(نکته ی اول آغاز یک شک)

فیلم با بخشی از سخنان مسیح به صورت نوشته و به زبان کره ای آغاز می‌شود. جملات، حاکی از شک و تردید مردم نسبت به آنچه می‌بینند است. بعد ها و در طول فیلم معنای این نوشته ها به زبان تصویر برای مخاطب آشکار میشود.گویا دغدغه ی هانگ جین، در همین چند جمله خلاصه شد. 


شیطان طعمه می‌گذارد :

پس از این جملات، ما شخصیت مرد ژاپنی را با دوربینی در زاویه ی پایین و در حالت مدیوم شات می‌بینیم که آماده ی ماهی گیری می‌شود. او طعمه را روی قلاب قرار داده و فیلم آغاز میشود. گویی او منتظر طعمه است و آنان را یکی یکی به چنگ می آورد. تا اینجا، بحثی از فرم مطرح نیست و همه چیز حالتی نمادین دارد و از این نقطه به بعد، ما وارد روستا می‌شویم.


شخصیت ساخته می‌شود:

ما اکنون در روستاییم. آسمان در حالت گرگ و میش است.و سپس ما شخصیت مرد را که از سرجایش بلند می‌شود را میبینیم. مشخص میشود که وی یک پلیس معمولی و یک مرد بی خیال در روستاست. به وی اطلاع میدهند که یک نفر مرده و باید سر صحنه ی قتلش حضور بیابد. وی نیز با خوردن صبحانه ای عجله ای در محل حاضر می‌شود. شخصیت ما ساخته شد.


شکل‌گیری فضا از پس شخصیت:

مرد، به همراه دوربینی متشخص و سیال، سر صحنه حاضر می‌شود. دوربین همچون موتوری روشن سر صحنه حضور دارد و کم کم فضا را برای ما میسازد. ما اطلاع می یابیم که بیماری عجیبی در روستا رایج شده. بیماری شبیه به ویروس زامبی! پس از بررسی محل های قتل، تصویر روی یک گیاه عجیب و مرموز در حالت کلوز آپ می ایستد و نام فیلم (شیون) به کره ای نمایان می‌شود. اما همانطور که گفتیم، فیلم هموز شروع نشده.

در ادامه، ما با کارآگاه بازی های مرد و دوستانش کمی سرگرم میشویم. آنان به دنبال حل معمای این اتفاقات اند، اما گویا این، صرفا جنبه ی کاری دارد و مسئله ی خود آنان نیست. بخش اول فیلم تا دقیقه ی 45 به همین ترتیب و با حالتی (hangover) ادامه می یابد.


آغاز بخش 2

دقیقه ی 45 فیلم و مرگ عجیب یکی از قربانیان، عملا بخش دوم فیلم را آغاز می‌کند. در واقع بخش دوم و جدی فیلم، از جایی آغاز میشود که دختر مرد، کابوس وار از خواب بیدار می‌شود.دختر گویی عوض شده. با وجود اینکه حضور وی در فیلم حالتی تیپیکال داشت و ما شخصیتی از وی در ذهنمان ساخته نشده بود، به طرز معجزه آسایی توسط کارگردان در این نقطه ی مطلق زمانی،شخصیت جدید وی ساخته می‌شود. شخصیت گ شیطان زده ی دختر که ناسزا می‌گوید و ساختار شکنی می‌کند. در واقع این تنها کار دختر نیست که ساختار شکنی محسوب می‌شود، خود این کار که یک تیپ را در یک فیلم سینمایی به شخصیت تبدیل کنیم عملی مدرن و جدید است. pov و نقطه ی دید فیلم به همراه شخصيت مرد که مشکل و بیماری به خانه ی خودش زده عوض می‌شود و وی شدیداً پیگیر ماجرا می‌شود. تنش ها و اضطراب ها از این لحظه به بعد، در همه جا فوران می‌کنند. 

سه نقطه ی عجیب این تعلیق و تنش کره ای وار، عبارت اند از:1_ورود مخفیانه به خانه ی مرد ژاپنی. 2_سکانس جنگیری دختر و 3_سکانس درگیری مردان با یک زامبی.


1 سکانس ورود و جاسوسی به خانه ای که در کوهستان است، شاید دومین سکانس مهم فیلم باشد. در این سکانس ما شاهد ورود مرد، کشیشی تازه کار و جوان و یکی از دوستان مرد به آن خانه می‌شویم. آنان به اتفاقات و شخصیت مرد ژاپنی مشکوک اند و نتیجتاً به آنجا می‌روند. کمی آنجا را میگردند و وقتی که سگ نگهبان پاچه ی کشیش جوان را گرفت، به داخل خانه فرار میکنند. دوست مرد عکس ها و وسایلی عجیب در خانه را پیدا میکند اما مرد ژاپنی فرا می‌رسد. وی ساکت است و اصلا حرف نمی‌زند. مزاحم ها خجالت زده شده و علی رغم پیدا کردن آن عکس های عجیب از مبتلایان به بیماری، آنجا را ترک میکنند. تدوین در این سکانس به شدتی سینماییست که این جملات و ادبیات از بیان آن قاصر اند.


1_ورود جنگیر به خانه ی مرد.

خانواده مرد، با بدتر شدن اوضاع دختر یک جنگیر بودایی را به خانه دعوت میکنند. شخصیت جنگیر به سرعت ساخته شده و حس همزاد پنداری و باور شخصیت به وجود می آید. وی پس از اجرای یک مراسم ساده اما تنش زا، به مرد می‌گوید که این روح بسیار قوی است و نیاز به اجرای مراسمی سخت تر است. سکانس تنش زای دوم که بهترین سکانس فیلم است از اینجا شروع میشود. مرد با فرهنگ عجیب تبتی ها یا شنی ها، و با یک موسیقی و میزانسن شاد ولی  وحشت زا مراسمی اجرا می‌کند. این سکانس ما را به یاد فیلمهای اری استر می اندازد که در روز هم قابلیت تولید وحشت را دارند.

اما برای کسانی که فیلم را دیده اند این سکانس یک مسئله است. مسئله ای که نا هانگ جین از طریق تکنیک خود برای مخاطب ایجاد کرده و وی را بار ها به چالش می‌کشد. شاید فیلم شیون تنها فیلمی از تاریخ سینما باشد که هیچکس توان حدس ادامه ی آنرا ندارد. این قدرت همچنان از تکنیک فیلم نشأت میگیرد.


رمز گشایی تکنیک سکانس مراسم :

هیچوقت زود قضاوت نکیند! صحنه ی پر تعلیق مراسم جنگیری دختر، برای همه ی مخاطبان به گونه ای روایت می‌شود که فیلمساز می‌خواهد. فیلمساز می‌خواهد که ما باور کنیم جنگیر در حال جنگیری است و مرد ژاپنی در حال وارد کردن روح شیطانی به بدن دختر. فیلمساز می‌خواهد ما از طریق کلیشه های ژانر وحشت باور کنیم که دختر زیر فشار جنگیری است و پدرش از ترس اینکه بلایی سر آن بیاید مراسمی که به قول جنگیر نباید متوقف میشد را متوقف کرد. ما خواه ناخواه باور میکنیم که مرد ژاپنی با اجرای آن مراسم ضعیف شده و ناگهان دوباره جان می‌گیرد. اما حقیقت چیز دیگریست.

این نما ها به گونه ای برای مخاطب روایت می شوند که جز مسئله ی فوق، هیچ چیز برای باور باقی نمی‌ماند. دلیل این امر تدوین موازیست. در حقیقت، جنگیر همدست مرد ژاپنی(شیطان) است. هدف آن مراسم خارج سازی نبوده،بلکه داخل سازی روح خبیث به جسم دختر بوده. دلیل اینکه پیر مرد ژاپنی هم ضعیف شده بود آن مراسم نبود، بلکه حضور همان دختر مرموز که نمادی از خیر است در اطراف خانه بود. این باور ابتدا در سکانس استفراغ جنگیر و سپس در انتهای فیلم که چهره ی شیطان آشکار می‌شود به وجود می آید. در واقع در سکانسی که جنگیر با دیدن دختر مروز دچار استفراغ و رعشه می‌شود، همه ی مخاطبان باور میکنند که شیطان حقیقی آن دختر است. چرا که جنگیر به اشتباه برای ما نماد خیر شده بود. تنها با یک کلمه که من جنگیر هستم، ما وی را باور کردیم. تنها با یک نما گول خوردیم!کدام فیلم در سینما را سراغ دارید که تا این حد به مخاطب نارو زده  و باور وی را به خواست خود تغییر دهد. شاید هیچ!ما در مقابل شیون، همچنان که فعال هستیم، منفعل هم هستیم و جز خط فکری فیلمساز، هیچ چیزی برای گفتن یا اشاره کردن نداریم.


3_سکانس درگیری مردان با زامبی.

پس از آن مراسم ناموفق جنگیری (البته باور ما هنوز این است)، مرد دین و مسائل ماروا را فراموش کرده و سراغ دکتر می‌رود. اینجا، بیمارستان خود به خود و از پس داستان به نمادی از طبیعت و علوم تجربی و به صورت کلی تر، ماتریالیسم تبدیل می‌شود. نکته‌ی عجیب تر و جسورانه تر راجع به این امر این است که توصیه ی رفتن به سمت جهان ماده گرا(بیمارستان) نیز توسط کشیش کلیسا انجام شد. (طعنه ی هانگ جین به جریان دنیا گرای کلیسای کاتولیک).

مرد خود با جمعی از دوستانش دوباره به خانه‌ی مرد ژاپنی حمله ور می‌شوند. به امید اینکه آنجا را تخریب و مرد ژاپنی را بکشند. اما آنان به یک زامبی برمی‌خورند و سکانس تنش زای سوم آغاز میشود. در ظاهر، این قرار  است به کلیشه ای معمولی از سینمای زامبی تبدیل شود که زامبی های آرام را به راحتی میکشند اما کارگردان، دوباره ساختار شکنی میکند و این سکانس را با تکنیکی عجیب در میزانسن می‌گیرد. تکنیکی که زامبی ها را تا عمق فاجعه و در روز روشن وحشت زا جلوه می‌دهد. این طوفان بعد از آرامش است. یکی از مؤلفه های هانگ جین که از طریق آن سوسپانسیون فیلم را سرپا نگه داشته و آنرا دارای روح و اصول میکند. در واقع از این طریق هنر می آفریند.

زامبی پس از یک درگیری مهلک با مردان، خود به خود می‌میرد و مرد ژاپنی سر و کله اش پیدا میشود. مرد و دوستان وحشت زده اش به دنبال وی می‌گردند ولی در جنگل گمش میکنند. دوباره فیلم به ما نارو میزند. مظلوم نمایی مرد ژاپنی و پیدا شدن سر و کله ی دختر مرموز که ما هنوز نمی‌دانیم هویت حقیقی این دو چیست، در ادامه ی اثر به ما می‌گوید که آن مرد خود جنگیر بوده و گویا قصد کمک داشته. ما هم ناخواسته باور میکنیم و وقتی جنازه ی مرد ژاپنی به وسط بزرگراه پرتاب می‌شود، ما با وی همزاد پنداری کرده و به دختر شک میکنیم. ‌این شک وقتی به یقین میرسد که همان سکانس استفراغ را می‌بینیم. اینجا دوباره باور ما عوض می شود. گویی مرد ژاپنی مردی خوب بود و دختر، شیطان واقعیست. به همین ترتیب فیلم دوباره و دوباره شک را به دل ما راه می‌دهد. گویی سخنان ابتدایی مسیح تحقق یافتند. شک مرد به اینکه دختر شیطان است یا جنگیر و مرد ژاپنی هنوز جریان دارد. خروس سه بار می‌خواند و مرد از امتحان سربلند بیرون نمی‌آید و تاوان این شک وی مرگ خانواده اش است. نمایی از عکاسی شیطان،نمایی از گیاه مرموز در ابتدای فیلم و پایان اثر. شیطان طعمه اش را از طریق شک گرفت.!!! 

به جرأت می‌توان گفت هیچ فیلمی در تاریخ سینما، نتوانسته به این صورت و به شکل شیون، نمادگرایی را با فرم و مملو از داستان و شخصیت و رمزگان در لفافه تبدیل به هنر کند. رابطه ها و نسبت هایی که میان پدیده ها برقرار میشود همگی دارای اصول و معنای سینمایی اند و جزئیات مهم اند. نا هانگ جین به شدت سینما و فرم و البته تکنیک را بلد است. وی دغدغه های شخصی اش را که اعتراض به بوداییسم، دنیاگرایی کلیسا و طمع و شک در انسان بود را در قالب فیلم فرو کرد. داستان وی، میانجی این اعتراضات و لمحه ای از این مسائل بود. به دور از هر چیز غیر سینمایی، مبتذل و غیر هنری چون پیام و درس اخلاقی و... اما چیزی که شیون را برای من خاص و قابل تأمل کرد، نماد سازی اش از شخصیت ها، تیپ ها و فضا ها بود. من کسی هستم که عقیده دارم نماد مستقل در سینما ابتذال است و نماد باید از پس فرم و داستان خود به خود ساخته شود. و شیون این کار را کرد. نماد ها در فیلم، عمدا یا سهواً خود به خود از پس فرم بیرون می‌آیند. پس ما در شیون، شخصیت داریم، فضا داریم، سینما داریم، سپس نماد داریم. رمز موفقیت اثر هنری نمادگرا در همین است. سینمای کره نیز از این قاعده مستثنی نیست و اکثر فیلمهای فیلمسازان کره ای، (به جز برف شکن از بونگ جون هو) همگی نمادگرایی را پس از فرم رعایت میکنند، نه قبل از آن. شیون در این سبک، کمال و نقطه ی عطفیست که تا سالهای سال زنده میماند و درس سینما می‌دهد.

به قلم رضا ظفری