جاهل به مبارزه با جهل بر می خیزد
عنکبوت دومین ساخته بلند سینمایی ابراهیم ایرج زاد اهمیتی تاریخی در سینما و مشخصا فرهنگ ایران دارد. در آغاز می بینیم محسن تنابنده در نقش سعید به شاگرد خود که در حال شستن اندامش در حیاط است تذکر می دهد که: در حیاط لباسش را در نیاورد. همین پلان کافی است تا بیننده متوجه شود که با یک شخصیت جاهل طرف است؛ اما نکته ی مهم غافلگیری هایی است که در ادامه با آن روبه رو می شویم و چگونگی ای آن که در فیلم نامه به درستی شکل می گیرد و ما صرفا شاهد چرایی یک برخورد از روی جهل و نادانی انسان نیستیم.
فیلم نامه
تنابنده بازی خوبی از خود به جای گذاشته چرا که درک درستی از شخصیت داستان دارد و به نظرم فیلمنامه نویس، اکتای براهنی، به خوبی از پس پردازش آن بر آمده است. ساره بیات نیز در نقش همسر سعید خوب است اما مرا به یاد راضیه «جدایی نادر از سیمین» می اندازد که هم در فیلمنامه ضعف دیده می شود و هم در بازی. البته راضیه در «جدایی نادر از سیمین» هم نمونه زنی بود از بافت سنتی اما در «عنکبوت» چیزی اضافه تر به عنوان یک گره شخصیتی از او نمی بینیم و به طور کلی در این فیلم تبدیل به نمونه ای عام از نسل چنین زنانی در جامعه می شود و خود ویژگی هایی متمایز کننده ای ندارد. اما اهمیت فیلم نامه برای من از جایی شروع می شود که عقبه فیلم نامه نویس را می بینم. «پل خواب» و «لتیان» دو فیلم کوچک روانی که در عین حال حرف های اجتماعی هم می زنند در این فیلم نامه به تکامل بیشتری و نه بلوغ رسیده اند. قاتلی که 16 زن را به قتل رسانده است و در پایان هیچ ابراز پشیمانی از عملکرد خود ندارد به درستی در این فیلمنامه درک می شود. بیننده با تک تک دخترهایی که سعید حنایی به خانه می برد و به قتل می رساند همذات پنداری می کند بی آنکه توجیهی روانی برای آن در نظر گرفته شده باشد که این موضوع مهارت نویسنده را می رساند. در واقع نویسنده دو بُعد مختلف را از یک جامعه روبه روی هم قرار می دهد. اول حنایی و مادرش و دوم همسر حنایی و زن هایی که به واسطه جهل بُعد اول شاید به خلاف خواهند افتاد. ما جهل بُعد اول جامعه را به صورت تزریقی در فرزند پسر خانواده نیز می بینیم که من به عنوان یک بیننده جدی سینما دوست داشتم بیشتر روی آن در فیلم نامه مانور داده می شد چرا که فکر می کنم وسیله خوبی برای ارتباط نسلی و جلوگیری از انقطاع آن است. غافل نشویم از بازی خوب شیرین یزدان بخش در نقش مادر سعید که منتشر کننده جهل در یک جامعه آسیب پذیر است و از فرزند خود یک قهرمان جاهل ساخته.
کارگردانی
از کارگردانی خوب ابراهیم ایرج زاد نباید غافل شد و البته تصویر برداری بی بدیل محمود کلاری. ایرج زاد به ما ثابت می کند که جای کات را بلد است از همه مهمتر خوانش عمیق و درستی از فیلم نامه داشته است که به نظرم مهمترین وظیفه کارگردان است. در سکانس های ابتدایی هنگامی که ماهور الوند به عنوان قربانی اول سعید حنایی به خانه او می آید ما ویژگی ذاتی کارگردان را می بینیم. ماهور الوند اگر چه به نظرم به مراتب بهتر می توانست در این نقش ظاهر شود گوشه ای از تمرکز مخاطب قرار می گیرد که در قتل های بعدی نیز وجود دارد. همه دخترانی که بعد از او به قتل می رسند روح او را در خود دارند و این مهارت کارگردانی است. دکوپاژ، میزان سن، بیان و از همه مهمتر چگونگی فعلیت بخشیدن به قتل، بخش بزرگی از عملکرد خوب کارگردان است. تماشای «عنکبوت» چگونگی حرکت جامعه به سمت مبارزه با تفکر را برایمان آشکار می کند، داستانی که اگر شکل مستند آن را در نظر نگیریم به خودی خود یک فاجعه فرهنگی است حال تصور کنید این فاجعه از قبل به وقوع پیوسته و در فیلم فقط چگونگی آن به نمایش در آمده و برای چرایی آن تا به امروز فکری نشده است.
نویسنده: علی رفیعی وردنجانی