سینمای علی حاتمی از منظر تاریخ و ادبیات
اختصاصی سلام سینما- درباره علی حاتمی و سینمایش میتوان ساعتها حرف زد یا اصلا کتاب نوشت. از زوایای مختلفی میتوان او را مورد بررسی قرار داد. حاتمی شبیه به همنسلان و هم دورهاییهایش مانند بهرام بیضایی ، مسعود کیمیایی، فریدون گله و ناصر تقوایی که در اوایل دهه ۵۰ شروع به کار کردند، یک کارگردان جدی بود؛ به این معنی که کارش یعنی فیلمسازی برایش جدیتر از هرچیز دیگری به نظر میرسید. این کلا ویژگی کارگردانان آن نسل است و همهشان جدیتی را در خود داشتند که بعد از آن نسل طلایی دیگر هیچگاه در سینمای ایران تکرار نشد؛ بهرام بیضایی از سنت نمایشهای شکسپیری و اسطورهای میآید، مسعود کیمیایی از سینمای وسترن آمریکایی الهام میگیرد، فریدون گله مستقیم از فرهنگ هیپی مابانه آمریکایی سر بلند میکند و خب در این میان علی حاتمی خاستگاهش فرهنگ و نمایش ایرانی و سنتهای وطنی است. از حکایتهای مثنوی مولوی و حکایات داستانی در آثار منظوم تا نمایشهای روحوضی همگی در سینمای حاتمی نه تنها حضور داشته که بر فیلمهای او تاثیری چشمگیر گذاشتهاند.
اولین فیلم حاتمی هم در همان سنت موزون در ادبیات کلاسیک ایرانی یا همان فیلم موزیکال به تعبیر ژانریک آمریکایی جا میگیرد یعنی «حسن کچل» که کارگردان همان داستان قدیمی حسن کچل را با بیانی موزون و موسیقایی از نو تعریف میکند.
در فیلمهای بعدی علی حاتمی نکته مهم دیگری که بروز پیدا میکند و از حیث اهمیت در کنار برداشت حاتمی از ادبیات کلاسیک منظوم فارسی قرار میگیرد، توجه خاص او به تاریخ است. این توجه برمیگردد به اینکه حاتمی همیشه نگاه مایوس و ناامیدانه به سرشت و سرنوشت قهرمان ایرانی خود و کلا ایرانی جماعت داشته و فیلمهایش چنین نشان میدهند که وجود و فردیت ویژه، فرجامی جز شکست، انزوا و نابودی ندارد. این ایده تماتیک مدنظر حاتمی در انتخاب او برای پرداختن به دوران خاص و بزنگاههایی از تاریخ در دوران قاجاریه با مناسبات خاص خودش، تاثیر ویژهای داشته است.
علی حاتمی به واسطه انتخاب این دوران تاریخی ایده تماتیک خود را برجسته ميکند و همچنین به شمایل و شکل خاص فیلمسازی خود میرسد. میتوان گفت او تنها فیلمسازی است که با انتخاب یک دوره از تاریخ، افراد، لباسها، منشها، اسباب و وسایل و حتی آرایش و بزک، آن دوران را از نو میآفریند و با رفتن به دل یک زمان و دوران تاریخی انگار با پرداخت بدیعش آن دوران را در سینمای ایران و بر روی پرده از آن خود میکند.
از همان فیلم «طوقی» که داستان پسری است که داییش برای او به خواستگاری میرود و خود عاشق دختر میشود و به عبارتی عشق دزدی میکند تماشاگر با شکست قهرمان روبهرو است تا فیلم محجور و کمتر دیدهشدهای از او مانند «ستارخان» که درباره شکست ستارخان در نبرد ملی معروف خود است تا «سوته دلان» که آنچنان پایان تلخی دارد...
این روند در فیلمهایی که حاتمی بعد از انقلاب ساخته است هم تکرار میشود. در «هزاردستان» و «کمال الملک» او با انتخاب شخصیتها و شمایلی از دل تاریخ که باز هم نمودی از شکست را بر پیشانی خود حک شده دارند، همین روند را ادامه میدهد: زندگی «کمالالملک» این هنرمند بزرگ در چنبره جهل و بلاهت پادشاهان تلف میشود. در «دلشدگان» که داستان ضبط اولین صفحه موسیقی ایرانی در فرنگ است کار به جایی میرسد که قهرمان فیلم در سیر داستان متحمل سختیها و ناملایمات بسیاری میشود و در انتها هم در همان سرزمین غریب، غریبانه سل میگیرد و میمیرد تا یکی از دردناکترین شکستها را در سینمای حاتمی بر پرده ثبت کند. اینها همه نمونههایی از شکست در آثار علی حاتمیاند که ماندگار شدهاند. اصلا میتوان او را برخلاف فاتحان تاریخ که تاریخ را سروشکل میدهند، نگارنده تاریخ شکستها و بازندهها دانست.
حاتمی سعی میکند با نهایت خویشتنداری و مواجههای انسانی شخصیتهایش را خلق کند و در مسیری که آنها پشت سر میگذارند نشان دهد که چطور این قهرمانان زندگیشان تلف میشود و در نهایت در آغوش مرگ و ناامیدی آرام میگیرند. در این مسیر به اینجا میرسیم: هرچند همواره درباره این کارگردان بزرگ شنیدهایم که او ستایشگر فرهنگ و آداب و سنن ایرانی است، اما در واقع اینطور نیست! او بیشتر ستایشگر اسباب زیست ایرانی است. تمایلی عجیب و غریب و فتیشیستی به عتیقهجات و وسایل و ادوات قدیمی و سنتی دارد اما این به معنی ستایش دورانهای تاریخی نیست.
اتفاقا نگاه حاتمی به گذشته و دوران تاریخی که ایران از سر گذرانده و مناسبات سیاسی و اجتماعی حاکم بر آن دوره از تاریخ سرزمینش، خصوصا عهد قاجار شدیدا بدبینانه است. مثلا در «حاجی واشنگتن» که میتوان آنرا، در عین اینکه حاوی همان نگاه بدبینانه به مناسبات ارباب رعیتی و ظالم و مظلوم است، سیاسیترین فیلم علی حاتمی هم دانست، نشان میدهد که چطور تمایل به مذاکره و آشتیجویی و مسالمت جویی با غرب منجر به انزوا و تباهی و نادانی میشود...
چطور ایدههای برآمده از شهرفرنگ، به مثابهسرزمینی دور و اصلا جزیره فرهنگی جدا افتادهای از ایران میتواند منجر به ناامیدی و بدل به آگاهی یاس آوری شود و قهرمان را مانند همیشه به سوی شکست سوق دهد...