جستجو در سایت

1404/08/03 17:46

نقد و بررسی فیلم Caught Stealing دارن آرونوفسکی | ادای دینی نصفه و نیمه به برادران کوئن

نقد و بررسی فیلم Caught Stealing دارن آرونوفسکی | ادای دینی نصفه و نیمه به برادران کوئن
فیلم «مچ گیری» (دارن آرونوفسکی با بازی آستین باتلر را می‌توان تلاشی برای ادای دین به برادران کوئن قلمداد کرد که در نهایت در عبور از آن‌ها و مولفه‌های سینمایی‌شان موفق عمل نکرده است.

اختصاصی سلام سینما – مهران صفرخانی: تازه‌ترین فیلم دارن آرونوفسکی را می‌توان تلاشی از سوی این فیلمساز برای ادای دین به برادران کوئن قلمداد کرد. «مچ‌گیری» کلاژی است از مولفه‌های روایی و سینمایی شاخص‌ترین فیلم‌های کوئن‌ها که از همان لحظه شروع، با نمایش اسم کمپانی سازنده و عنوان فیلم روی دیوار ایستگاه متروی نیویورک، پای ارجاعات سینمایی به فیلم‌های برادران کوئن به آن باز می‌شود. دیوار نوشته‌های ایستگاه مترو در «مچ‌گیری» بیش از هر قاب دیگری ما را به یاد نماهای نقطه دید گربه فیلم «درون لویین دیویس» از متروی نیویورک می‌اندازد. بستر مکانی اصلی این فیلم کوئن‌ها نیز به مانند فیلم جدید آرونوفسکی نیویورکی گرفته و تاریک است و شخصیت اصلی آن هم بی‌شباهت به فیلم آرونوفسکی نیست؛ لویین (اسکار آیزاک) و هنک (آستین باتلر) هر دو افرادی شکست خورده‌اند که بار سنگین گناهان گذشته‌شان را به دوش می‌کشند و خلاهای وجودی‌شان هرگز آن‌ها را راحت نمی‌گذارد. هر دو شخصیت اما با وجود همه این‌ها در تلاش برای گذران روزمرگی در نیویورک مدرن هستند. همجواری و همراهی ناچار هر دو شخصیت با یک گربه نیز از شباهت‌های دو فیلم با یکدیگر است. 


بیشتر بخوانید:

دارن آرونوفسکی با یک ارجاع هوشمندانه، اسکورسیزی را به یاد می‌آورد


از منظر چگونگی شروع اتفاقات، «مچ‌گیری» شباهت زیادی به نحوه برهم خوردن تعادل اولیه در «لبافسکی بزرگ» برادران کوئن دارد؛ هنک بعد از یک دور انجام روزمرگی‌هایش به خانه بازمی‌گردد و با شریک عاطفی خود وقت می‌گذراند. بعد او نیز درست به مانند دود (جف بریجز) در «لبافسکی بزرگ»، بر اثر یک تصادف و همزمانی ساده پایش به ماجرایی بزرگ و پیچیده باز می‌شود. البته با این تفاوت که در فیلم برادران کوئن، بعد از برهم خوردن تعادل اولیه در روایت، دود خودش برای حل کردن مسئله دست به کار می‌شود و درصدد برقراری تعادل برمی‌آید اما در فیلم آرونوفسکی، حتی بعد از از دست دادن یکی از کلیه‌های خود نیز حاضر به تحرک و انجام کاری برای برقراری تعادل ثانویه نیست. او که پس از بازنشستگی اجباری زودهنگام از بیسبال، گرفتار شکلی از ملال شده است، فقط می‌خواهد در دل همان روزمرگی سابق، روزگار بگذراند. اما این گروه‌های مافیایی و خلافکار نیویورک و پلیس‌های فاسد آن هستند که مدام پای هنک را به قضیه پیش آمده باز می‌کنند. همین باعث به وجود آمدن تفاوتی دیگر میان «مچ‌گیری» و «لبافسکی بزرگ» می‌شود و آن هم بروز اختلاف در میزان بار کمیک دو فیلم و همچنین تفاوت در شدت بی‌پرده تصویر شدن خشونت در آن است. شخصیت‌های فیلم آرونوفسکی به سادگی در فیلم آدم می‌کشند و اشخاص در آن یکی پس از دیگری از روایت حذف می‌شوند. این میزان خشونت و سیاهی بی‌پرده در «مچ‌گیری» بیشترین تاثیرپذیری را از میان فیلم‌های کوئن‌ها از «جایی برای پیرمردها نیست» پذیرفته است. در هر دو فیلم خطری جدی وجود دارد که شخصیت اصلی و تمامی افرادی که با او به نحوی در ارتباط هستند را تهدید می‌کند. قاتلانی بی‌رحم هم در هر دو اثر هستند که بدون درنگ آدم‌ها را می‌کشد و تعقیب و گریز مدامی که میان این قاتلان با یکدیگر و با شخصیت اصلی بر سر پول‌های مافیای مواد مخدر وجود دارد.

علاوه بر آنچه تاکنون گفته شد، مولفه دیگری که تا حد زیادی ساختار روایی «مچ‌ گیری» را به سینمای کوئن‌ها نزدیک می‌کند، حضور تصادف به‌عنوان محرک دراماتیک در روایت است؛ همان‌گونه که در «فارگو» اتفاقات پشت سر هم رخ می‌دهند و تصادفی از پس تصادف دیگر از راه می‌رسد و شبکه‌ای از تصادف‌ها روایت کمدی تراژیک فیلم را رقم می‌زند، در «مچ گیری» نیز تصادف‌های پیاپی نقش حیاتی در پیشبرد روایت ایفا می‌کنند.

با همه آنچه گفته شد، دارون آرونوفسکی با استخراج مولفه‌هایی روایی و سینمایی از فیلم‌های شاخص برادران کوئن، و بازخوانی آن‌ها از دریچه ذهنی خود، اگرچه تلاش کرده است ادای دینی به این دو برادر کاربلد سینما بکند اما در عبور از آن‌ها و مولفه‌های سینمایی‌شان موفق عمل نکرده است. فیلم‌های برادران کوئن که در متن به آن‌ها اشاره شد- چه از منظر روایت و چه کارگردانی- هنوز هم نسبت به فیلم جدید آرونوفسکی پیشرو هستند. آرونوفسکی با ساختن کلاژی از مولفه‌های سینمایی با تاثیرپذیری از سینمای کوئن‌ها و ساختن فیلمی کلاسیک‌، هم رویکردی مغایر با آنچه خودش به عنوان فیلمسازی مدرن تا به امروز در سینما داشته، اتخاذ کرده و هم از رویکرد مشابهی که برادران کوئن همواره در مسیر فیلمسازیشان دنبال کرده‌اند، فاصله گرفته است. همین مسئله باعث شده است برخلاف فیلم‌های مورد اشاره از کوئن‌ها، که در آن‌ها شخصیت‌ها راه نجات یا گریزی از جهان فیلم و مدرنیته حاکم بر مناسبات آن ندارند، آرونوفسکی هنوز هم گشایش و شروعی تازه را برای شخصیت اصلی‌اش ممکن بداند و او را پس از فائق آمدن بر موانعی که بر سر راهش بوده، با هویتی تازه و در مناسباتی تازه با جهان فیلم و عناصرش، به رستگاری برساند.
 


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image