جستجو در سایت

1404/04/21 13:47

۸ درس فیلم‌سازی از ذهن خلاق و منحصربه‌فرد دیوید لینچ

۸ درس فیلم‌سازی از ذهن خلاق و منحصربه‌فرد دیوید لینچ
سینماگر افسانه‌ای که هنر را با احساس، کشف و جزئی‌نگری به تجربه‌ای منحصربه‌فرد بدل کرد.

ترجمه اختصاصی سلام سینما: دیوید لینچ کارگردانی بود که آن‌قدر سبک خاص و یکتایی داشت که برای توصیف آثارش واژه‌ تازه‌ای خلق شد: «لینچیَن» (Lynchian). این واژه حالا برای بسیاری مترادف با جهانی غریب، رازآلود و آغشته به عاطفه است؛ جهانی که از دل رویکردی خاص به هنر، صدا، فضا و کشف بیرون‌آمده. دین هارلی، همکار دیرینه لینچ، در پادکست Filmmaker Toolkit از تجربه ۱۴ سال همکاری نزدیک با او در استودیوی شخصی‌اش در هالیوود می‌گوید. آنچه در ادامه می‌خوانید، هشت درس کلیدی از فرایند خلاقانه این نابغه‌ سینماست.


بیشتر بخوانید:

وقتی دیوید لینچ بمب اتم منفجر کرد: بازخوانی اپیزود درخشان فصل سوم توئین پیکس به مناسبت 8 سالگی‌اش


۱. خلق فضایی برای تجربه‌گری
دیوید لینچ صاحب مجموعه‌ای از سه خانه در تپه‌های هالیوود بود که یکی از آن‌ها را پس از استفاده در فیلم «بزرگراه گمشده» (Lost Highway) به استودیوی ضبط شخصی‌اش تبدیل کرد؛ فضایی بود منحصربه‌فرد، طراحی‌شده تا جزئی‌ترین سطح ممکن.

دین هارلی می‌گوید: "او زندگی‌اش را همان‌طور که هنر می‌آفرید طراحی می‌کرد؛ از بافت دیوارها تا ساخت مبلمان با دست خودش. تجربه‌ زندگی برای او مثل یک اثر هنری بود."

۲. دنبال‌کردن احساسات، نه منطق روایی
برای لینچ، صدا و موسیقی جرقه‌های احساسیِ خلق آثارش بودند. او معتقد بود که صدا می‌تواند احساسات را منتقل کند، حتی اگر هیچ روایتی در کار نباشد. اولین الهام فیلم‌سازی‌اش از صدای باد در نقاشی‌اش از یک زن در باغ در شب آغاز شد.

هارلی در این باره می‌گوید: "کارگردانانی که احساس را دنبال می‌کنند، همان‌هایی هستند که در معماری احساس برای مخاطب، استادند."

۳. اهمیت‌دادن به کوچک‌ترین چیزها
یکی از ویژگی‌های عجیب اما کلیدی در فرایند لینچ، توجه عمیق به جزئیاتی به‌ظاهر بی‌اهمیت بود. او ساعت‌ها به صدای خراشیدن انگشتان روی صندلی موردعلاقه‌اش گوش می‌داد و با شوروشوق کودکانه‌ای می‌گفت: "گوش کن دین... گوش کن!"

این تمرکز او بر جزئیات، به قول هارلی، نوعی «پایین آوردن فشارسنج» بود؛ فرورفتن به سطحی از آگاهی که کمتر کسی در آن نوسان دارد.

۴. روحیه‌ «خودت انجام بده» و عشق به دیجیتال
دیوید لینچ ترجیح می‌داد شخصاً و با دستان خودش آثار را شکل دهد. او شیفته‌ فناوری دیجیتال شد؛ چون سرعت بازخورد و خلاقیت را بالا می‌برد. دورشدن از پروسه‌های پیچیده هالیوودی، امکان تجربه‌گری آزادانه‌تری را برایش فراهم می‌کرد.

۵. تمدید فرایند کشف
او با هر صدا یا حس جدید، تجربه‌ای نو می‌آفرید. هارلی برای دیوید لینچ کیبوردهایی طراحی می‌کرد که در آن‌ها صداهای متفاوت برق یا نویزها جای کلیدهای معمولی را گرفته بودند. لینچ با این صداها بازی می‌کرد تا هیجان‌زده شود، تا احساس را کشف کند و پایه‌ یک سکانس یا حتی فیلم را بنا کند.

۶. ساده‌سازی هنرمندانه در صدا و تصویر
باوجود توانایی ساخت لایه‌های پیچیده صوتی، لینچ همیشه به دنبال «یک صدای دقیق» بود؛ صدایی که احساس مدنظر را منتقل کند و بس. اگر چیزی بی‌فایده بود، حذف می‌شد. این نگاه در فیلم‌برداری، تدوین و فیلمنامه‌نویسی او نیز حس می‌شد.

"کارگردان یعنی کسی که توجه مخاطب را هدایت می‌کند."

۷. ساخت یک ذهن جمعی خلاق
استودیوی دیوید لینچ به مقر تدوین تمام قسمت‌های فصل سوم «تویین پیکس» (Twin Peaks) تبدیل شد. او جمعی کوچک و هماهنگ از همکاران مورداعتمادش را گرد آورد تا همه در یک فضای ذهنی مشترک باشند. این انسجام به ساخت اثری منسجم و منحصربه‌فرد انجامید.

۸. دوباره جان گرفتن از دل پروژه‌ای بزرگ
هارلی می‌گوید پس از پایان «تویین پیکس: بازگشت»، روح خلاق لینچ دوباره زنده شد. او به شور و انرژی کارگروهی بازگشت و آماده‌ خلق اثری دیگر بود. پروژه‌ای با نام «شب ضبط نشده» در دست بررسی بود که با شیوع کووید متوقف شد.

پایان یک مسیر، حسرت یک شاهکار دیگر
هرچند پروژه‌ آخر دیوید لینچ به نتیجه نرسید، اما همان‌طور که هارلی می‌گوید، او می‌توانست یک‌بار دیگر اثری بیافریند که مانند همیشه، شبیه هیچ‌چیز دیگر در دنیای سینما نباشد. آنچه از لینچ می‌ماند، نه فقط فیلم‌هایش، بلکه نگاهی منحصربه‌فرد به فرایند خلق هنری است: صادق، عمیق و سراسر کشف.


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image