جستجو در سایت

1404/04/24 16:19

ساخت آثار نمایشی برای جنگ 12 روزه ؛ انتخاب بین کلیشه‌‎های تکراری یا رویکردی جدید؟

ساخت آثار نمایشی برای جنگ 12 روزه ؛ انتخاب بین کلیشه‌‎های تکراری یا رویکردی جدید؟
آیا باز میلیاردها تومان پول قرار است هزینه محصولی شود که بیننده‌ای ندارد و حتی اگر مخاطب هم داشته باشد چندان اثرگذار نیست؟

حال که یک ماه از شروع جنگ تحمیلی 12 روز گذشته، چند روز قبل بنیاد سینمایی فارابی برای ساخت فیلم از جنگ ۱۲ روزه فراخوانی منتشر کرد و بعد از آن محسن برمهانی معاونت سیما هم تأکید کرد «ساخت آثار نمایشی درباره جنگ ۱۲روزه قطعی است؛ چراکه این رویداد یکی از درگیرکننده‌ترین موضوعات ۳۰-۴۰ سال اخیر انقلاب اسلامی بوده است و هیچ هنرمندی نسبت به آن بی‌تفاوت نیست».

در نگاه نخست، پرداختن به جنگ ۱۲ روزه می‌تواند بستر مناسبی برای ایجاد روایت ملی و همبستگی فرهنگی فراهم کند. ملت‌ها برای زنده ماندن، به داستان‌هایی نیاز دارند که حول محور مقاومت، فداکاری و بازسازی شکل گرفته باشند. در چنین آثاری، غرور ملی با درام انسانی درمی‌آمیزد؛ و همین ترکیب است که فیلم یا سریال را از یک پروژه تبلیغاتی صرف، به یک اثر هنری ماندگار تبدیل می‌کند.

اما نکته اصلی این است که باز همان کلیشه‌های تکراری را شاهد خواهیم بود یا اینکه باید به یک رویکرد جدید رسید؟ آیا باز میلیاردها تومان پول قرار است هزینه محصولی شود که بیننده‌ای ندارد و حتی اگر مخاطب هم داشته باشد چندان اثرگذار نیست؟

واقعیت این است که این مشکل بیشتر آثار تولید شده در سال‌های اخیر است که با رویکرد سفارشی و یا به تعبیری محصولات ارگانی تولید شده‌اند. حال اگر همین رویه را ادامه دهیم باز مشکل پابرجاست و هیچ اتفاقی رخ نخواهد داد.

دیگر همه می‌دانیم که سینما و آثار نمایشی همواره بستر ثبت حافظه جمعی ملت‌ها بوده است. از «نجات سرباز رایان» و «۱۹۱۷» گرفته تا «چرنوبیل» یا حتی نمونه‌های ایرانی چون «بوی پیراهن یوسف» یا «سفر به چزابه»، قادر بوده‌اند لایه‌های پنهان جنگ‌ها، فجایع و بحران‌ها را با زبانی هنری و انسانی به تصویر بکشند. 

بوی پیراهن یوسف

جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل نیز از این قاعده مستثنی نیست. شاید بیش از هر رویداد دیگری در دهه اخیر، این نبرد به عنوان یک حادثه تاریخی تازه، چندلایه و پرابهام نیازمند تفسیر و تبیین هنری باشد.

هنرمند، برخلاف افراد نظامی یا دیپلمات، جنگ را نه از منظر پیروزی و شکست، بلکه از چشم‌انداز انسانی آن روایت می‌کند: اضطراب یک مادر در تهران، سردرگمی انسانها در زیر حمله، دود و آوار، فرماندهی که میان وظیفه و عاطفه دوپاره شده، و یا سربازی که دیگر باز نمی‌گردد. پرداختن به این وجوه، وظیفه‌ای است که هنر به دوش می‌کشد، حتی اگر تلخ، حساس و دردناک باشد.

از سوی دیگر، این جنگ امکان پرداختن به ژانرهای کمتر تجربه‌شده در سینمای ایران را فراهم می‌کند؛ از درام‌های سیاسی و جنگی گرفته تا روایت‌های سایبری، ژئوپلیتیکی، جاسوسی و حتی آخرالزمانی. این تنوع ژانر نه‌تنها جذابیت هنری دارد، بلکه می‌تواند نسل تازه‌ای از مخاطبان داخلی و خارجی را با روایت ایرانی آشنا کند.

همچنین، در سطح بین‌المللی، بازنمایی هنری این جنگ می‌تواند پاسخ فرهنگی ایران به روایت‌های یک جانبه نگر رسانه‌های جهانی باشد. به‌جای آن‌که تنها تماشاچی تصویرسازی دیگران از این درگیری باشیم، هنر می‌تواند صدای مستقل، متعادل و انسانی ما را به گوش جهانیان برساند.

با همه ظرفیت‌ها، نباید از مخاطرات چنین پروژه‌هایی غافل بود. در وهله اول، نزدیکی زمانی به واقعه، شمشیری دولبه است: از یک سو احساسات عمومی هنوز داغ و زنده‌اند، و از سوی دیگر، خطر «شعاری شدن» یا تبدیل اثر به بیانیه سیاسی بسیار بالا می‌رود. هنرمند باید با احتیاط میان احساسات ملتهب و روایتگری متعادل گام بردارد.

دومین آسیب، خطر ابزارشدن هنر توسط سیاست است. اگر پروژه صرفاً در خدمت اهداف تبلیغاتی قرار گیرد و فاقد لحن انسانی و چندوجهی باشد، نه‌تنها در سطح هنری شکست خواهد خورد، بلکه نزد مخاطب داخلی نیز فاقد اعتبار خواهد شد. اثر باید واقعیت را آن‌چنان که هست روایت کند، نه آن‌چنان که مصلحت می‌خواهد.

ایستاده در غبار

 

در نهایت، پرداخت به این جنگ ممکن است ناخواسته موجب بازگشایی زخم‌های روحی تازه در میان خانواده‌های شهدا، جانبازان یا آسیب‌دیدگان غیرنظامی شود. لازم است در کنار ساخت اثر، سیاست‌های فرهنگی مکمل مانند مشاوره‌های روانی، بازنمایی مثبت آینده، و پرهیز از خشونت‌گرایی افراطی هم مد نظر قرار گیرد.

پرداختن هنری به جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل، نه یک انتخاب ساده بلکه وظیفه‌ای پیچیده و چندوجهی است. هنرمند، اگر با صداقت، دقت، جسارت و حساسیت به میدان بیاید، می‌تواند نه‌تنها تاریخ را ثبت کند، بلکه پلی بزند میان سوگواری و آگاهی، میان رنج و روایت، و میان حقیقت و خیال. اما اگر بی‌دغدغه یا سیاست‌زده به ماجرا نگاه شود، هنر در دام شعار و تبلیغ فرومی‌افتد.

در این میان، نقش رسانه‌های فرهنگی، پلتفرم‌های نمایش خانگی، نهادهای حمایتی و مهم‌تر از همه، خودِ هنرمندان در ساخت آینده‌ای هنری برای این رویداد تاریخی، حیاتی است. شاید هنوز زود باشد برای ساختن «فیلم بزرگ این جنگ»، اما گفت‌وگو درباره‌اش، از همین امروز باید آغاز شود و لطفا از باند بازی و رفیق بازی پرهیز شود.


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image