نقد دو سریال دپارتمان کیو و نُه پازل | پروندههای راکد؛ از ادینبورگ تا سئول

اختصاصی سلام سینما - کسری ولایی | سریالهای کارآگاهی همیشه طرفداران پروپاقرص خودشان را داشتهاند و در سالهای اخیر با استقبال گسترده از مستندها و پادکستهای جنایی، رقابت سختتر هم شده است. در روزهای گذشته، دو سریال جدید حسابی در اینترنت مورد توجه کاربران قرار گرفتهاند: دپارتمان کیو (Dept. Q) محصول جدید نتفلیکس و سریال کرهای نُه پازل (Nine Puzzles) که روی سرویس استریم دیزنی پلاس منتشر شده است.
بیشتر بخوانید:
نگاهی به فیلم «گناهکاران» (رایان کوگلر) | شیطان تا طلوع بیدار میماند
«دپارتمان کیو»، محصول پرسروصدای نتفلیکس | دنبال راه فرار از زیرزمین
همه ادینبورگ را بهعنوان جایی آرام و بیدردسر در اسکاتلند میشناسند که از نظر آمار جرم و جنایت با شهرهای بزرگ انگلستان قابل مقایسه نیست. فشار افکار عمومی باعث میشود تا پلیس به فکر راهاندازی یک واحد جدید برای بررسی پروندههای راکد بیفتد. ظاهرا با اقدامی تبلیغاتی برای صَرف بودجه مواجهیم اما وقتی قرعه به نام سربازرس اعصابخردکنی میافتد که به تازگی در جریان بازدید از صحنهی جرم دچار آسیب شده، اوضاع تغییر میکند و نیروهای تبعیدی به واحد تازهتاسیس در زیرزمین اداره، به حقایق تکاندهندهای در پروندههای بخش بایگانی میرسند... .
چند سال قبل با اقتباس از رمان «گامبی وزیر» برای نتفلیکس، اسکات فرانک موفقیتی غیرمنتظره را تجربه کرد و این بار رفته سراغ مجموعه رمانهای جنایی «دپارتمان کیو» (نوشتهی یوسی آدلر اولسن دانمارکی) که در تمام دنیا طرفدار دارد و پیشتر دستمایهی اقتباسهای سینمایی بوده. گرچه مختصات وقوع داستان تغییر کرده، سریال از حالوهوای درامهای جنایی و نوآرهای نوردیک (اسکاندیناوی) فاصله نگرفته و البته شوخطبعی تیرهوتار بریتانیاییها هم به کار اضافه شده. احتمالا قبل از تماشا، همه سؤال مشترکی میپرسند: چه نکتهی ویژه یا متفاوتی وجود دارد؟
تقریبا تا اواسط اپیزود اول، همه چیز قابل پیشبینی به نظر میرسد؛ نمونهای دیگر از سریالهای خوشساخت جنایی با متن و اجرایی متعارف که متکی است به فرمولهای جواب پسداده و کارآگاه تلخ و جذابی که شاید بهترین نقش در کارنامهی بازیگری متیو گود باشد. اما بازی در دقایق آخر عوض میشود و تازه میفهمید که شیوهی روایت سریال رکبی زیرکانه و هوشمندانه بوده برای طرح یک الگوی معمایی غیرمنتظره و تمام عناصری که ظاهرا نسخهای رونویسیشده از کتابهای راهنمای داستانهای جنایی بودند، دوباره کارکرد و معنا پیدا میکنند. انگار برای شخصیتهایی که فرق چندانی با کارمندهای خسته و بیحوصلهی دنیای واقعی ندارند، دپارتمان کیو (همان واحد تازهتاسیس در زیرزمین اداره پلیس) تبدیل میشود به راهی برای فرار از گذشتهی تاریک خودشان و فرصتی را به وجود میآورد تا با فرو رفتن در نقش نسخههای نامتجانسی از شرلوک هلمز و دکتر واتسون، سرنخهای مربوط به سناریوی انتقام جنونآمیزی را دنبال کنند که دست کمی از داستان فیلمهای پارک چان ووک ندارد!
با پیشرفت داستان و افشای اطلاعات، مدام چاله عمیقتر میشود ولی بیشتر از مهندسی دقیق یا چرخشهای غافلگیرکننده، تمرکز روی گذشته و عذابهای درونی شخصیتهاست که به «دپارتمان کیو» هویت میبخشد چون عین ابرهای متراکم در آسمان شهر، تاریکی دنیای قصه را احاطه کرده و با هر قدمی که جلوتر میرویم، شخصیتها واقعیتر به نظر میرسند و میزان درک و تجربهی زیستی آنها از همین تاریکی، به کلید حل معماها تبدیل میشود. در نتیجه از جایی به بعد، ترک کردن سریال سخت خواهد بود.
«نُه پازل»، سریال کرهای دیزنی پلاس | کدام سرنخ را فراموش کردی؟
افسر رده بالای پلیس در خانهاش به قتل میرسد، در حالی که هیچ مظنون دیگری غیر از برادرزادهی نوجوانش وجود ندارد. تنها نشانه یک تکهی پازل کنار جسد است که کسی متوجه رمز و رازش نمیشود. پلیس شواهد کافی پیدا نمیکند و پرونده به سرانجام نمیرسد. ده سال گذشته و برادرزاده خودش بهعنوان محقق بخش جرمشناسی وارد این حرفه شده و مسئول سابق پرونده هنوز به او مشکوک است. درست در سالگرد وقوع قتل، تکهی دیگری از پازل پیدا میشود و... .
درست مثل شخصیتهای جذاب سریال، ماهیت «نُه پازل» را باید بر پایهی تناقضات تعریف کرد؛ مظنون اصلی بیشترین پیگیری را برای حل پرونده دارد و با تکمیل هر تکّهی تازه از پازل، تصویر کلی و مختصات معما تغییر میکند. از یک طرف با کاراکتر مردمگریز و تیزهوشی مواجهیم که به طرز بیمارگونهای حواسپرتی دارد و ظاهرش شبیه استادهای اخراجی هاگوارتز است و در مقابل پلیس خستهای که در مقایسه با دیگر کارمندهای محترم ادارهی پلیس، ضدقهرمانهای فیلمهای نوآر را به یاد میآورد. زیاد طول نمیکشد که جاذبه و شک توامان دو کاراکتر نسبت بههم تبدیل میشود به برگ برندهی اصلی.
«نهُ پازل» از دیگر فیلمها و سریالهای جنایی موفق کرهای در هزاره جدید خیلی دور نیست. معمولا در این ژانر با استنتاج منطقی برای یافتن انگیزهی جنایت سروکار داریم ولی در نسخههای کرهای (و به طور کلی شرق آسیا) ذهنیات مریض و احساسات غیرقابل پیشبینی شخصیتهاست که داستان را پیش میبرد و در عین حال شاخکهای مخاطب را برای کشف سرنخهای جرم از کار میاندازد. وقتی کسانی که قرار است پازل جنایت را حل کنند، از خود طراح آن ذهن عجیب و بیمارتری داشته باشند، هیچ زمین سفتی زیر پای مخاطب باقی نمیماند و فقط میتوانید از رولر کوستر جنونآمیز پیشرو لذت ببرید و اجازه بدهید که کاراکترها نمایش خود را کامل کنند.