معنای دخترک با پالتوی قرمز در Schindler's List از زبان استیون اسپیلبرگ

فیلم «فهرست شیندلر» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، تصویری بیپرده از فجایع هولوکاست ارائه میدهد؛ فیلمی که با صحنههایی تکاندهنده، مخاطب را در برابر ابعاد دهشتناک تاریخ قرار میدهد. یکی از فراموشنشدنیترین لحظات فیلم، صحنه تخلیه گتوی کراکوف است؛ جایی که نیروهای اساس به خانههای یهودیان یورش میبرند، وسایلشان را از پنجرهها بیرون میاندازند، ساکنان را به خیابان میکشند و صف میبندند برای اعدام.
این صحنه با دوربین رویدستی فیلمبرداری شده تا نگاه سرگردان اسکار شیندلر را دنبال کند. او از تپهای مشرف به شهر، سوار بر اسب، از بالا به فجایع نگاه میکند. این قاببندی موقعیت ممتاز او را بهعنوان مردی ثروتمند و عضو حزب نازی برجسته میکند؛ و از فاصلهای که دارد، آدمها همچون عروسکهای کوچکی بهنظر میرسند، و این جداسازی بصری، عمق بیرحمی صحنه را بیشتر میکند.
بیشتر بخوانید:
فیلمی جدید از سازندگان «فهرست شیندلر» در راه است
همکاری خالق الویس و نویسنده فهرست شیندلر در پروژه جدید هالیوود
در همین میان، دختربچهای با پالتوی قرمز در خیابانهای سنگفرش شده سرگردان است؛ بیتوجه به نیروهای نازی که به اطراف شلیک میکنند. دوربین روی او زوم میکند، همانطور که نگاه شیندلر هم روی او ثابت شده. رنگ قرمز پالتو، در این دنیای سیاهوسفید، فوراً چشم را میگیرد و اضطراب در بیننده ایجاد میشود: آیا این کودک کشته خواهد شد؟
اما چرا اسپیلبرگ، تنها این شخصیت را رنگی کرده؟ پاسخ، از زبان خودش میآید.
اسپیلبرگ: «مثل پرچمی قرمز برای جهانی بیتوجه بود»
اسپیلبرگ که برای پرداختن به چنین موضوع حساسی، سبک بلاکباستریاش را کنار گذاشته بود، در مصاحبهای در «تاریخ شفاهی فهرست شیندلر» درباره این انتخاب رنگ توضیح داد:
«برای من، پالتوی قرمز چیزی فراتر از یک مشاهده توسط شیندلر بود. این مثل تکان دادن یک پرچم قرمز بود برای جهانی که به خاطر یهودستیزی خودش، علاقهای به توجه به هولوکاست نشان نمیداد — از جمله روزولت، چرچیل و آیزنهاور که با وجود دریافت اطلاعات از شورای جهانی یهود، کاری نکردند. این حقیقت به همان وضوحی بود که یک دختربچه با پالتوی قرمز در خیابان دیده میشود.»
در واقع، این صحنه نقطه عطفی در فیلم است. اسکار شیندلر، که تا پیش از این صرفاً به تجارت و سود خود فکر میکرد، بالاخره توجهش جلب میشود. پس از این، او با همکاری حسابدارش، ایتژاک اشترن، شروع به استخدام بیش از هزار یهودی در کارخانهاش میکند تا جان آنها را از مرگ حتمی نجات دهد.
رنگ قرمز، همچنین، یادآور شخصیت قصهگو شنلقرمزی (Little Red Riding Hood) است: دختری معصوم که در دل جنگل، طعمه گرگ میشود. دخترک فیلم هم نهایتاً در زیر تختی پنهان میشود؛ جایی که پالتویش رنگ میبازد و خاکستری میشود — مثل همهی دیگر قربانیان. آخرین باری که او را میبینیم، جسد بیجانش بر روی یک گاری است، در میان پشتهای از اجساد. اما پالتویش هنوز قرمز است؛ حالا دیگر نه فقط نشانهی بیگناهی، بلکه نمایندهی خون ریختهشده میلیونها انسان.
منبع: slashfilm