بهترین فیلم های مرلین مونرو
اختصاصی سلام سینما- نورما جین مورتنسون با نام مرلین مونرو را میتوان یکی از مهمترین بازیگران سینما و البته شمایلهای مهم فرهنگ آمریکایی دانست. دختر جوانی که دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت و بهدلیل مشکلات روانی و عدم تعادل ذهنی مادر و انتقال او به آسایشگاه روانی، مدتی را در یتیمخانه زندگی کرد تا یکی از دوستان مادرش او را بهنزد خود برد.
اما این کودکی سخت در سالها بعدی جای خود را به شهرتی غیرقابل باور و درآمدی نجومی از صنعت فیلمسازی داد و البته مهمتر از این دو، مرلین مونرو تبدیل به شمایلی فرهنگی از «دختر بلوند احمق آمریکایی» شد که هنوز هم ماندگار است. این شمایل بعد از مونرو بارها در فیلمهای دیگر تکرار شدند و هنوز هم خصوصا در کمدی رومانتیکهای هالیوودی بهوفور یافت میشود.
با این حال مرلین کماکان خوشبخت نبود! بعد از مشهور شدن و دستاوردهای مالی که با خود بههمراه آورد، استودیوی فیلمسازی فاکس قرن بیستم مرلین را استحاله و زندگی او را در کنترل خود گرفت. استودیو حتی برای ازدواج و عاشق شدن مونرو هم تصمیم میگرفت و عملا مدیریت زندگی او را از دستش درآورد. زن زیبای هالیوود خیلی زود در ۳۶ سالگی درحالیکه در اوج شهرت بود، درگذشت. درحالیکه در ماههای آخر زندگی خود شدیدا از فشارهای روحی، روانی و افسردگی شدید رنج میبرد. هنوز هم مشخص نشده که خودکشی عامل مرگ او بود یا بهواسطه روابط نزدیک احتمالی با رئیس جمهور وقت آمریکا یعنی جان اف کندی، ترور شد.
به بهانه تولد مرلین مونرو، زیباترین «بلوند احمق» سینمای هالیوود، بهترین فیلمهای او را در مدت کوتاه حضورش در سینما مرور کردهایم.
سال ساخت: ۱۹۵۹
کارگردان: بیلی وایلدر
«بعضیها داغشو دوست دارن» نه تنها بهترین فیلم مونرو که یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما است. فیلمی که هنوز بعد از گذشت قریب به ۸۰ سال از ساختش، هنوز تازه و خلاقانه بهنظر میرسد و تماشاگر را مجذوب و مرعوب خود میکند. حتی اگر چندین بار هم فیلم را دیده باشید، در تماشای دوباره نمیتوانید سرتان را از روی پرده یا صفحه تلویزیون بردارید و احتمال دارد که در پایان فیلم از شدت خنده دل درد بگیرید.
«بعضیها داغشو دوست دارن» شبیه به اسمش، یک فیلم کمدی رومانتیک بسیار خاص و ویژه است. درباره دو مرد کودن و بیدست و پا موزیسین که در پروسه فرار از دست جنایتکارانی بیرحم، مجبور میشوند خودشان را زن جا بزنند و با یک گروه موسیقی زنانه به یک سفر کاری بروند. در این میان مرلین مونرو دختر خواننده گروه است که یک راز کوچک دارد و البته بقیه دختران گروه بهدلیل حسادتی نامحسوس رابطهشان با او چندان خوب نیست. «جوزفین» و «دافنه» با بازی بهیادماندنی تونی کورتیس و جک لمون، حالا در رقابتی سعی دارند شوگر یعنی «مونرو» را بهدست بیاورند در حالیکه باید حواسشان به جنایتکاران هم باشد.
شوگر یکی از ماندگارترین نقشآفرینیهای مونرو است که آن شمایل «بلوند احمق» را در سینمای هالوود تثبیت میکند. میزان لوندی، زیبایی و جذابیت مونرو در این فیلم دست نیافتنی است.
امتیاز آیامدیبی: ۷.۹
سال ساخت: ۱۹۵۰
کارگردان: جان هیوستون
یکی از فیلمهای نوآر خاص، محصول دورانی که هنوز نوآرها به عنوان یک گونه سینمایی منحصربهفرد دستهبندی نمیشدند اما کارگردانان مهم این سبک مانند جان هیوستون به یک خوداگاهی نسبی درباره گونه سینمایی که آنرا بسط میدادند، رسیده بودند.
«جنگل آسفالت» دومین تجربه جدی حضور مرلین مونرو جلوی دوربین بود. البته نقشآفرینیاش در این فیلم بسیار کوتاه و فرعی بود اما در همان لحظات کم حضور روی پرده مانند یک الماس میدرخشید و به فضای سیاه و مردانه یک نوآر خشن و کمعاطفه، اندکی زنانگی و دلبری میداد.
شعار فیلم «شهری زیر شهر دیگر» بود که بهخوبی نمایانگر فضای سیاه و زیرزمینی زندگی تبهکارانه است. هرچند قهرمانان فیلم تا انتها به اخلاقیات خود وفادار میمانند و بابتش تاوان میدهند. داستان فیلم درباره مجرمي پير با نام دكتر اروين است كه در زندان نقشه دقيقي براي دستبرد به يك جواهر فروشي را طراحي كرده است و پس از آزادي عمليات سرقت را به جريان مياندازد. وي دستهاي را تشكيل ميدهد تا آخرين سرقت خود را انجام دهد. ولي چند دقيقه غفلت پس از سرقت، باعث دستگيري او و افرادش ميشود.
«آقایان موطلایی ها را ترجیح می دهند»
امتیاز آیامدیبی: ۷.۲
سال ساخت: ۱۹۵۳
کارگردان: هاوارد هاکس
یک فیلم هاکسی درجه یک و از ماندگارترینهای تاریخ سینما با مرلین مونرویی که میتوان او را در این فیلم جذابترین مرلین مونروی ثبت شده بر سلولیت خام نگاتیو دانست.
فیلم درباره دو دوست رقصنده و خواننده است.، یکی با موهای خرمائی، دوروتی (راسل) و دیگری بلوند، لورلای (مونرو)، در دو مسیر کاملاً متفاوت سرنوشت خویش را میجویند. دوروتی" بیشتر بهظاهر شوهر آیندهاش اهمیت میدهد، در حالی که "لورلای" قصد دارد با یک میلیونر ازدواج کند...
هاوارد هاکس کارگردانی است که در انواع ژانرهای سینمایی فیلم ساخته و هرگز خود را محدود به قسم خاصی از سینما نکرده است و «آقایان مو بلوندها را ترجیح میدهند» از جمله کمدیهای موزیکال اوست. بسیاری از صحنههای جداگانهای که از مونرو روی سن در حال آوازهخانی یا رقص در ویدیوهای گوناگون میبینید، از این فیلم برداشته شده است.
ویژگی این فیلم هاکس هم، شبیه به همه آثار دیگرش در مکانیسم پیچیدهای است که زیر ظاهر ساده و روان فیلم پنهان شده. در لایه اول تماشاگر یک کمدی مفرح را میبیند اما در لایههای درونیتر «آقایان مو بلوندها را ترجیح میدهند»، با یک فیلم عمیق و روانکاوانه درباره شکل نو و جدید روابط زنان و مردان در آغاز دهه پنجاه طرف هستند که در فاصله بیست سال، افسارگسیختهترین روابط را در دهه هفتاد نتیجه میدهد.
هاکس همواره کارگردانی بدبین به زنان بوده. فیلمهای او عموما درباره گروه و رفاقتهای مردانه است و زن در فیلمها یک عنصر خارجی و تهدیدبرانگیر محسوب میشود یا عامل شکستهای شخصیت مرد در گذشته بوده است. این از معدود فیلمهای هاکس است که زنان در آن شخصیت اصلی و قهرمان هستند. البته آن نگاه بدبینانه به زنان کماکان در هر رفتار و دیالوگ دو شخصیت اصلی به چشم میخورد.
امتیاز آیامدیبی: ۷.۱
سال ساخت: ۱۹۵۵
کارگردان: بیلی وایلدر
یکی از فیلمهای جالب توجه بیلی وایلدر که همکاریهایش با مرلین مونرو همواره فیلمهایی را در کارنامه او به ثبت رسانده که سطحش را چند لولی بالاتر آورده. « خارش هفت ساله» اولین همکاری بیلی وایلدر و مرلین مونرو بود و پرفروشترین فیلم تابسان آن سال سینمای آمریکا شد. موفقیت چشمگیر فیلم تاثیر بهسزایی در رفتار کمپانی فاکس قرن بیستم با مونرو داشت. او بیشتر از هر وقت دیگری دیده شده بود و محبوب بود و فاکس هم بیش از همیشه بر همه ابعاد اجتماعی، شخصی، ذهنی و کاری مونرو تسلط و احاطه پیدا کرد تا بتواند از محبوبیت مونرو پول بیشتری به جیب بزند.
داستان فیلم درباره مردی متأهل ساکن نیویورک است خانوادهٔ خود را برای تعطیلات به مسافرت میفرستد و «برای پول در آوردن» در محل کارش که یک دفتر انتشاراتی است، میماند. روز بعد که به آپارتمان خود برمیگردد متوجه میشود که به جای همسایهٔ قبلی، دختر جوان جذابی (مرلین مونرو) جایگزین شدهاست. به صورت اتفاقی، دختر آن شب به خانهٔ مرد دعوت میشود.
فردای آن روز در محل کار، خیال زن همسایه، مرد میانسال را رها نمیکند. اتفاقاً روانشناسی به محل کار مرد میآید که میخواهد کتابی را با این ایده چاپ کند که «مردان متأهل میانسال در سال هفتم ازدواجشان دچار خارش میشوند»... مرلین مونرو از این فیلم به بعد به عنوان مهمترین شمایل لوندی و جلوه برانگیختگی مردان آمریکایی شناخته میشود. چیزی که هنوز هم به آن شهره است.
تصویری که از مرلین مونرو در این فیلم به نمایش گذاشته میشود، بیاغراق شمایلیترین، نمونهای ترین و ویژهترین تصویری است که از مونرو در تاریخ سینما ثبت گشته و بارها در فیلمهای دیگر از جمله «پالپ فیکشن» به آن ادای دین شده است: لحظهای که مونرو با پیراهنی سفید ایستاده است و ناگهان باد میرود زیر دامنش و آنرا بلند میکند. این صحنه احتمالا در ویدیو یا هر برنامهای که درباره «سینما» بوده باشد، به چشمتان خورده است.
امتیاز آیامدیبی: ۷
سال ساخت: ۱۹۵۲
کارگردان: هاوارد هاکس
یکی از بهترین و منحصربهفردترین کمدیهای دهه پنجاه هالیوود و البته از پیشروانهترینهایشان که تماشایش در ۲۰۲۰، یعنی چیزی حدود هفتاد سال بعد از ساخته شدنش نه تنها بسیار مزه میدهد و تماشاگر به هیچوجه حس کهنگی از فیلم نمیگیرد که حتی به این فکر میکند که چطور چنین داستانی در دستان ماهر هاکس بزرگ این چنین فارغ از زمان و جغرافیا پرداخته شده که در هر دوران و هر نقطهای از جهان که تماشا شود، تاثیرش را میگذارد و کار خود را میکند.
فیلم «تجارت میمون» کمدی اسکروبالی است که یک کری گرانت محشر دارد که همپای خویش، بازی مونرو که نقش مکمل زن را ایفا میکند هم ارتقا میدهد. عجیب اینجاست که فیلم در ایران بسیار محجور مانده و کمتر دیده و ازش صحبت شده درحالیکه از بهترین کمدیهای هاکس محسوب میشود.
موضوع فیلم درباره آزمایشگاهی علمی است که بر روی داروهای خاصی تحقیق میکنند. میمون آزمایشگاهی با ریختن یک ترکیب شیمیایی در آب دفتر دکتر آزمایشگاه باعث میشود او با خوردن آب دست به کارهای عجیب و غریبی بزند که در نهایت یک شهر را بهم میریزد. مونرو هم در این مسیر دیوانهوار با دکتر همراه میشود.
«نیاگارا»
امتیاز آیامدیبی: ۷
سال ساخت: ۱۹۵۳
کارگردان: هنری هاتاوی
یک نوآر جالب که در اوایل دهه پنجاه ساخته شد. درست در بازه زمانی که گونه سینمایی نوآر با همه ویژگیها و المانهای خاص خودش داشت شکل میگرفت و به عنوان یک گونه سینمایی مجزا شناخته میشد. البته تا اواخر دهه پنجاه، نام نوآر را بر این دسته از فیلمها اتلاق نکرده بودند و بسیاری از فیلمهای نوآر دهه پنجاهی جایی در مرز میان خودآگاهی و ناخودآگاهی نسبت به فرم و خصایص خود قرار میگیرند که بکری جالبی به این آثار میبخشد. «نیاگارا» از جمله این فیلمهاست.
پالی (پیترز) و ری (آدامز) کاتلر برای گذراندن ماه عسل خود به کنار آبشار نیاگارا آمدهاند و در اینجا با زوج دیگری ـ رز (مونرو) و جرج (کاتن)ـ آشنا میشوند. از همان ابتدای آشنائی، رز مسائل خصوصی خود را در میان میگذارد و از اینکه شوهر سابقش روانی دارد و او بسیار مسنتر است، ابراز نارضایتی میکند. بهزودی پالی، رز را در رابطه نزدیک با مردی بهنام پاتریک (آلن) مشاهده میکند و در مییابد که آن دو قصد کشتن جرج را دارند...
مونرو همان زن اثیری و اغواگر آشنای جهان نوآرهاست که کارگردان البته تصویری بسیار اغواگرانه از او ثبت کرده. بیاغراق او را میتوان اغواگرترین زن در میان نوآرهای کلاسیک دانست. اما در کنار این اغواگری، هاتاوی یک بعد شکننده ذهنی و دریغ و افسوسی برای کاراکتر رز تعبیه کرده که اولین تصویر شکننده این چنینی است که از مونرو بر پرده سینما دیده میشود. زنی آسیب پذیر و سرگردان که در سالهای بعد در زندگی واقعی خود مرلین نمود پیدا میکند.
امتیاز آیامدیبی: ۶.۴
سال ساخت: ۱۹۵۶
کارگردان: جاشوا لوگن
به زعم بسیاری این بهترین نقشآفرینی مرلین مونرو در سینما است و او بهترین بازی خود را در «ایستگاه اتوبوس» به اجرا درآورده. این نکته وقتی جالب میشود که بدانید «ایستگاه»اتوبوس» کمدی رومانتیکی است که سعی دارد از تیپ شخصیتی که مرلین مونرو در آن جا افتاده و با آن شناخته میشود یعنی «زن بلوند زیبا اما احمق» آشناییزدایی کند.
او بهترین بازی خود را برای یکی از متفاوتترین کاراکترهایش که روی پرده ثبت شده، ایفا کرده است. این بهنوعی نشانگر تواناییهای بازیگری مونرو است که البته همیشه متاثر از لوندی و زیبایی او پنهان ماند و کسی در سینما مگر وایلدر و هاکس، به آن بهایی ندادند. بماند که در سالهای پایانی زنگی و آخرین فیلمهایش هر کارگردانی از کار با او بسیار شاکی میشد. چرا که مشکلات و آسیبهای متعدد روحی مونرو بهحدی بودند که نه میتوانست سر موقع سر صحنه فیلمبرداری حاضر شود و نه دیالوگهایش را درست حفظ کند. ضمن اینکه اضافه وزنش باعث میشد کارگردان و فیلمبردار کلی به دردسر بیفتند و نماها و زاویه دوربین را تغییر داده و طوری صحنه را بچینند که این اضافه وزن در تصویر بهچشم نیاید.
مونرو در «ایستگاه اتوبوس» مهارتهای بازیگری خود را بهنمایش میگذارد و تصویری متفاوت را از خود بروز میدهد: زنی که وقتی حرف میزند، نوای بلوغ و پختگی به گوش تماشاگر میرساند؛ چیزی که کمتر تماشاگر و طرفداری انتظارش را از خانم زیبای هالیوود داشت.
« بو » ( موراى ) كابوى شنگول و شلوغى است كه در پروسه فرار از زیستگاه خود، براى شركت در مسابقه ى گاوچرانى به شهر آمده و خیلى زود دلباخته ى « چرى » ( مونرو ) - خوانندهى كافه - مى شود و مى خواهد با او ازدواج كند. در این میان بو در اتوبوسی که او را به سمت خانهاش در مونتانا میبرد، به دلیل انسداد جاده، در نیمه راه گیر میافتد و این اتفاقاتی را با خود به همراه دارد.