استعمار زنان در کنج تاریک خانه در فیلم های ایرانی
اختصاصی سلام سینما- اخیرا خبر ممنوعالخروج شدن سمیرا زرگری مربی تیم ملی اسکی بانوان موضوع بحث در میان مردم شده و بسیاری در شبکههای مجازی به آن واکنش نشان دادهاند. زنی موفق، از بهترینهای رشته خودش که بهواسطه قوانین مردسالارانهای که با آنها زیست میکنیم، کار حرفهای و زندگیاش با مخاطره روبهرو شده.
این اولین باری نیست که یک زن این چنین ناعادلانه، قربانی نظام مردسالار میشود و اختیار زندگی و تصمیمگیری درباره مسئله شخصیاش از او سلب میگردد. البته این اتفاق تازهای نیست. چندی پیش مشکل مشابهی برای کاپیتان تیمملی فوتسال بانوان اتفاق افتاد و اتفاقا همسرش که مجری ورزشی مشهوری است و مثلا جز اقشار فرهنگی جامعه بهشمار میآید، حق طبیعیاش را از او گرفت. سالیان دراز است که در این سرزمین که به مهد فرهنگ و ادب شهره است، زنان قربانی میل، حس مالکیت و جبرگرایی مردانشان هستند و در خانههای خود، که باید پناه و مامن باشد، استعمار میشوند، عموما در آشپزخانهها. حالا با خبررسانی سریع شبکههای مجازی، مردم از چنین وقایعی زود باخبر میشوند اما خدا میداند چند زن در تاریخ معاصر این چنین قربانی شدند، شبیه به یک سرزمین مستعمره.
در این یادداشت نگاهی انداختهایم به فیلمهایی که سعی کردهاند تا اندازهای شرححال زنانی باشند که جبرگرایی مردسالارانه، آنها را از مسیر طبیعی زندگیشان منحرف کرده و در گوشهای تاریک و در انزوای خویش، به استثمار درآوردهاند.
کارگردان: سهیل بیرقی
بازیگران: باران کوثری، امیر جدیدی
«عرق سرد» درباره برخورد و فاعلیت زنانه قهرمانش با جامعه مردسالارانه و رفتارهای ضدونقیض و خشن مردان اطرافش است و ازآنجاییکه فیلم بر اساس داستانی واقعی از زندگی یکی از فوتسالیستهای تیم ملی بانوان ساختهشده، طبیعتاً با اثری انضمامیتر از آثار دیگر اینچنینی مواجهه میشویم که نسبتهای اجتماعی را شبیه به واقعیت جامعه و قهرمانش بازنمایی میکند و واجد یک دیدگاه زن آزادخواهانه یا فمینیستی میشود.
قهرمان «عرق سرد» شبیه به اکثر قهرمانان در فیلم های فمینیستی خنگ و احمق پرداخته نشده تا تاوان اشتباهات خود را پس بدهد و با برخوردهای اشتباه فیلمساز بیشتر بر ضد زنان عمل کند تا بر له آنان. دختر فوتسالیست در اینجا در نسبتهایی که با واقعیت روز اجتماع گرهخوردهاند طراحیشده و نه خنگ و بیدفاع، که محکم و سرسخت ایستاده و میخواهد حقش را بگیرد حتی اگر مجبور به معامله با همسرش باشد.
کارگردان: مانی حقیقی
بازیگران: ترانه علیدوستی، محمدرضا فروتن
«کنعان» یکی از جالبترین فیلمهای مانی حقیقی است که موضوعی اجتماعی دارد و رابطه شکست خورده یک زوج طبقه متوسطی مرفه را مبنای خود قرار داده است. حقیقی در هیچکدام از فیلمهای دیگرش نتوانسته به احساسات کاراکترها اینچنین نزدیک شود و از شخصیتهای درون فیلمنامه، آدمهایی همدلیبرانگیز بسازد.
شاگرد اول کلاس، دختر بااستعداد و زیباروی دانشگاه با استاد موفق و کارکشته خود ازدواج میکند و این ازدواج هرچند در ظاهر بسیار موفق بهنظر میرسد اما او را از درون ذره ذره میخورد. مینا روز به روز بعد از ازدواجش از خود واقعیاش فاصله گرفته. از وقتی ازدواج کرده، کار نکرده و زندگی مرفه و متمولانهاش به هیچ عنوان او و روحیه پرشورش را ارضا نکرده است. از دختر جوان بااستعداد حالا بعد از ازدواج حسابگرانهاش، زنی افسردهحال، غمگین و سردرگم بهجا مانده که پر از دریغ، حسرت و پشیمانی است.
در مورد مینا این تصمیم اشتباه خودش و انتخاب آدم غلط است که در وهله اول زندگیاش را اینچنین ساکن و مرداب گونه کرده. هرچند تماشاگر رفتار بد یا متعصبانهای از مرتضی همسرش نمیبیند اما عدم رضایت او برای طلاق و جدایی مینا را پژمردهتر کرده است. مرتضی هرچند امکانات عالی برای زندگی مادی مینا فراهم کرده اما انگار روحش را در خانه خود اسیر کرده و روز به روز بر حسرتش افزوده.
سال ساخت: ۱۳۸۴
کارگردان: تهمینه میلانی
بازیگران: مهناز افشار، محمدرضا گلزار
برویم سراغ یک فیلم کمدی که در لوای تعریف یک داستان موش و گربه بازی سعی دارد مقاومت یک زن در برابر شوهر مثلا مدرن اما حساس و متعصبش را به نمایش بگذارد. این معتدلترین فلم تهمینه میلانی پر از اغراق است که در اکثر فیلمهایش اعتدال را از دست میدهد و کفه ترازو بدجوری به سمت یک دیکتاتوری زنانه سنگینی میکند. همسر سایه گمان میکند با تامین زندگی زن، میتواند کنترل همهجانبه روی او شخصیت، علایق و کارش داشته باشد و همه سعیش را میکند تا سایه را استثمار کرده و از او همان زنی را بسازد که خودش دوست دارد: زنی آفتاب مهتاب ندیده و مطیع که البته از شخصیت سایه خیلی دور است.
هرچند مواضع ظاهرا فمنیستی آشنای میلانی، در اینجا هم حاضر است اما بهخورد خود داستان رفته و در لوای گرگم بههوا بازیهای زن و شوهر و لج و لجبازیهای بامزهشان پنهان مانده و این دقیقا کلید ماجراست. تهمینه میلانی هرگز نتوانست موفقیت «آتش بس» را تکرار کند و فیلمی بسازد که تماشاگر مانند این از تماشایش لذت ببرد.
سال ساخت: ۱۳۷۷
کارگردان: فریدون جیرانی
بازیگران: هدیه تهرانی، محمدرضا فروتن
«قرمز» یکی از اولین فیلمهای بعد از انقلاب است که سعی دارد یک عشق جنونآمیز و بیمارگونه را به تصویر بکشد که در نهایت به جبرگرایی مردانه و خشونت خانگی منجر میشود. یک فیلم جوانانه که در زمان خود بسیار خط شکن مینمود؛ هم در نمایش عاشقانه دیوانهوارش و هم در القای حس خشونت که تماشاگر را در طول تماشای فیلم، بیاغراق آزار میداد.
هستی، زنی است که از همسر درگذشته خود دختری به نام طلا دارد، و با جوان پولداری به نام ناصر ملک ازدواج کردهاست. همسر جدید او دچار بیماری سوءظن یا اختلال شخصیت پارانوئید است و مدام او را کتک میزند. هستی پس از مراجعه به عمویش، به درخواست قاضی دادگاه و به منظور ایجاد آرامش در محیط خانه، تصمیم میگیرد از شغل مورد علاقه اش (پرستاری) دست بکشد. این با وجودی است که تماشاگر دیده هستی چطور یک کاراکتر مستقل دارد و چقدر از کارش لذت میبرد. اما اسیر کردن او در خانه و دور کردنش از کار و لایف استایل مورد علاقه هستی، برای ناصر کافی نیست. پایان این داستان زن و شوهری به خون مزین میشود تا هستی یکی از قربانیان شماره یک مردسالاری در سینمای ایران باشد.
سال ساخت: ۱۳۷۱
کارگردان: داریوش مهرجویی
بازیگران: نیکی کریمی، امین تارخ
فیلم داریوش مهرجویی شرح تلاشها و فداکاریهای سارا با بازی نیکی کریمی است که همه زندگی، سلامتی و وقتش را برای نجات همسرش با بازی امین تارخ از چنگال بیماری کرده و شبانهروزی در تکاپو برای جمعآوری پولی است که برای درمان او مجبور شده از مردی بدکاره قرض کند. اما بعد از آنکه شوهرش سلامتی خود را به دست میآورد، تماشاگر متوجه میشود که مرد نه تنها ارزش و قدر زحمات او را نمیداند که از دستش شاکی هم هست و نمک همهی تلاشها را خورده، میخواهد نمکدان بشکند و دل رنجور سارا را به درد بیاورد.
جنایت مردسالارانه در «سارا» متوجه بعد از واقعه است. وقتی که دیگر سارا از شدت کار زیاد چشمانش کمسو شده و بخش پررنگی از جوانیاش را در انباری به خیاطی گذرانده و در عوض شوهرش به او بدگمان میشود و وفاداریاش را زیر سوال میبرد. سارا در مقابل همه از خودگذشتگیها چطور میتواند اینهمه خودخواهی و بیمعرفتی مردش را تاب بیاورد؟ او برای همیشه از آن خانه، آن دخمه زندان گونه، بیرون میزند.
به امید روزی که همه زنان مانند سارا شجاعت این را بیابند که یکبار برای همیشه از دل خانههای استعمارزده خود بیرون بجهند و پرواز کنند.