نگاهی به آخرین اثر امیر نادری : انسان و کوه خارج از اسطوره
نگاهی به آخرین اثر امیر نادری به بهانه نمایش در گروه هنر و تجربه
انسان و کوه خارج از اسطوره
اکران آثار سینمایی عمیق و اندیشه محور در گروه هنر و تجربه چند سالی ست که مجال ارائه آثار اندیشه محور سینماگران ایرانی را بیشتر فراهم کرده است: آثاری که ، بستر مفاهیم عمیق و وسعت دادن به اندیشه مخاطب هستند و البته به دلایل اقتصادی و غیراقتصادی بسیاری از آنها امکان و فرصت اکران وسیع در گروه سالن های عمومی را پیدا نمی کردند و اکنون به مدد هنر و تجربه میان اندیشه فیلمساز با چشمان مخاطب پل میزنند. یکی از مهم ترین رخدادهای سینمای ایران در سال 96 نیز در دل همین گروه هنر و تجربه ثبت شده و آن، اکران فیلم کوه MONTE آخرین ساخته امیر نادری کارگردان ایرانی است که بیش از سه دهه پیش وطن را ترک گفته بود.
شهریور ماه سال قبل خبر اعطای جایزه ژرژ لوکولتر گلوری به امیر نادری در هفتاد و سومین دوره جشنواره فیلم ونیز در رسانه های فارسی زبان منتشر شد. خبر نمایش و اعطای جایزه به اثر امیر نادری که برای نخستین بار در ایتالیا و به زبان ایتالیایی ساخته شده، البته بهانه و مجالی فراهم آورد تا نام امیر نادری و تحلیل آثار او پس از دهه ها به عرصه رسمی رسانه ها و نشریات چاپی بازگردد که اگرچه در دوره شبکه های اجتماعی مجازی اشارات و عناوین خبری درباره نادری و آثار وی همواره در جریان بوده، اما رسانه های رسمی گویی به دلایل نانوشته در این سالها از پرداختن به سینماگران مستقل و متفکر منع می شدند و شاید هم دچار خودسانسوری می شدند.
نام امیر نادری در حافظه تصویری نسل های قبل ایران عموما با فیلم « دونده» گره خورده است: اثری بدیع که یک دهه پس از ارائه " ساز دهنی " با پایبندی کامل به امپرسیونیسم، برخواسته از طبع آزمایی و امکان سنجی امیر نادری از امپرسیونیسم و مفهوم سازی های عیان در قاب تصویر برای سینمای ایران بود. امیر نادری در دونده تمامی آنچه را از زبان تصویر آموخته بود با ارجاعات وسیع نمادین و تلنگرهای مداوم به ذهن مخاطب عبور از برساخت های سینمای قصه گو را آغاز کرد تا " سینمای امیر نادری " به یک سرفصل تازه در هنر و اندیشه معاصر ایران مبدل شود.
فهم بصری فیلم " دونده " با ارجاعات بی شمار سمبولیک در قاب تصویر ممکن می شود؛ چنانکه خود امیر نادری به مناسبتی درباره " دونده " گفته است: « من دوست داشتم فیلم ها و فیلمسازان مورد علاقه ام را به نوعی در این فیلم بگنجانم. نه اینکه این ها من را از خط اصلی فیلم دور کند؛ نحوه بیان ش مهم است... گور پدر زمان و مکان در فیلم!».
به جز دونده که به دلیل درخشش فوق العاده آن طی دهه 1360 تقریبا آحاد جامعه ایران خاطره ای از آن ثبت کرده اند، سه اثر دیگر نادری نیز در ذهن دوستداران سینما و منتقدین مورد توجه بوده اند: انتظار، ساز دهنی و بالاخره «آب، باد ، خاک» که این مورد سوم بیشتر به اعتبار هجرت نادری پس از ساخت و نمایش فیلم در ذهن منتقدین نشسته است.
آثار بعدی امیر نادری آنسوی آب ها توانست توجه منتقدین و سینماگرانی را که عمیقا زبان تصویر و سینما را می شناختند جلب کند و طی حدود سه دهه نادری را به عنوان یک سینماگر نظریه پرداز و مولف مطرح کند. فیلم " کوه " درست در پایان دهه سوم از زندگی و فعالیت هنری امیر نادری اما در ایتالیا ساخته شد، در کشوری و به زبانی که نادری به اعتراف خود حتی چندان با آن آشنایی نداشت. اتفاقا همین عدم آشنایی به زبان ایتالیایی، خود بستر و امکانی شد تا " زبان سینما " و در واقع زبان تصویر محوریت پیدا کند. زبان تصویر همان زبان مطلوب نادری برای اندیشه ورزی در ارائه فیلم «کوه» است که نه متعین کردن انسان در دل برساخته ها و پارادایم آغشته به ایهام و ابهام بلکه مفهوم روشن و متمایز از انسان را در محور تصویر می آورد.
امیر نادری خود می گوید " من در تمام فیلمهایم سعی میکنم کاراکترهایم را به فرهنگ های مختلف، کشورهای متفاوت و موقعیت های گوناگون ببرم. کارکترهای فیلم های من در نهایت نجات پیدا می کنند، چرا که اعتقاد دارم انسان همیشه باید ناممکن ها را ممکن کند". به جرات می توان گفت نادری در فیلم کوه ارجاعات برون متنی بی شماری به تمامی بینامتنیت بشری دارد: ارجاعات برون متنی که الهیات پنج امت ابراهیمی، مفاهیم و اندیشگی ایرانی، یونانی و رومی و هر آنچه در حافظه نیم میلیون سال انسان بر روی کره زمین ثبت شده است به میانه روایت زندگی آگوستینو و خانواده اش می آورد.
نادری در گریز از قصه گویی طی یک ساعت و چهل و پنج دقیقه به مدد زبان دوربین و هجاوندی خاص خود در زبان تصویر نظیر تمرکز بر ارائه نماهای نگاتیو یا سیاه و سفید به مثابه بستر اندیشه ورزی در باب مفهوم و دال و مدلول، ذهن مخاطب خود را چند باره در موضع پرسش از سوژه قرار می دهد.
اگر به تاسی از رولان بارت بخواهیم اسطوره را در زبان بصری فیلم جستجو کنیم، دو مفهوم «انسان» و " کوه" آنچنان که در سیناپس فیلم بیان می شود؛ دو نماد و سمبلی هستند که در طی فیلم می توانند در روایت یا فراروایت امتدادهای نامتناهی داشته باشند و به همان میزان که در قامت عناصر – یا برساخت های متعین – زبانی و فرهنگی با الگوی " اسطوره " قابل شناسایی و تحلیل هستند، در عین حال پرداخت و پناه بردن به طبیعت و اتفاقا همان طبیعتی که در پارادایم و الگوی زبانی مسلط منشا دلالت های ثانویه توجیه کننده سلب اراده از انسان قرار می گیرد، در فیلم کوه فرصت و امکانی برای دگرگون فهمیدن این دو مفهوم فراهم میسازد.
در روایت مواجهه آگوستینو و کوه سایه افکن بر زندگی او و خانواده اش، کوه همزمان ارائه کننده دو دلالت است: در دلالت نخست یا denotation وجود کوه ، صرف پدیده ای زمین شناختی است که دهه ها یا سده ای قبل نیاکان آگوستینو با تصور در امان بودن از گزند بلایا به دامنه آن پناه آورده اند و اگوستینو نیز در دل چنین جغرافیایی رشد و زندگی می کند. اما در عین حال کوه می تواند در دلالت ثانویه connotation سخن گفتن از زندگی معنا شود و با توجه به ارجاعات بی شمار – و البته به شکلی هوشمندانه ضمنی (!!!) – در طی فیلم معانی بسیار مثبت و بسیار منفی از زندگی انسان را در کانون تامل می نشاند.
کوه همچنان که بسیاری از مفاهیم و نشانه های عرفی در زندگی آمیخته با نشانگان نوپدید در نظام ذهنی و زبانی شهر (روستایی در حال تکوین و گذار به "شهر شدن" در کرانه تاریخ و بی تاریخی که در داستان امیرنادری بسیار حساب شده در مختصات دور و با فاصله معنادار از کوه قرار گرفته است) به نشانه ای طبیعی از " نفرین طبیعت " و رنج ناشی از ناتوانی برابر طبیعت تغییر مفهوم می دهد، در عین حال برای آگوستینو و نینا زیست جهانی ست که با دال " تلاش و اراده انسان" زندگی را معنا می کند.
اگر بارت بر این تاکید داشت که « طبیعى جلوه دادن پدیدههاى تاریخى در پارادایم های برساخته زندگی شهری هدفى ندارد جز سیاست زدایی » و در واقع اراده زدایی از انسان، مواجهه میان مردم ساکن شهر/ روستای در حال تکوین به شهر با زندگی خانواده آگوستینو نیز شاهدی است بر اینکه تولید اسطوره ذهنی و زبانی در واقع توجه دادن مخاطب به گریز اکثریت شهر/روستا نشین از تلاش و کنشگری است که آنها را وادار به زندگی در قالب تازه و متعین ساخته است. تعین بخشی روستا / شهر البته در مواجهه خرافه آلود آنها با آگوستینو و ادعای شیطانی و نفرین شدگی او بیشتر و عیان تر کاوش می شود.
نادری در عین حال با ذکاوت مثال زدنی از رهیافت میشل فوکو در " تاریخ جنون " نیز بهره می گیرد تا در مواجهه میان کلیسای شهر با نینا و ادعای جنون و جن زدگی وی نشان دهد تمامی نهادها و برساخته های مولد و مرتبط با آن نیز در مسیر تعین بخشیدن خاص به زندگی واقعی انسان بروز پیدا می کنند.
خارج ایستادن آگوستینو، نینا و جیووانی از زندگی متعین و "نمود محور" به تازگی شکل گرفته در آنسوی کوه – حدود 1350 میلادی - و در عین حال، اراده و تلاش انسانی آنها البته بیش از سنگینی کوه با سنگینی مواجهه انسان های ترسان و خرافه پرست در فیلم نادری برجسته می شود و همین متمایز بودن سیمای آگوستینو، نینا و پسر آنها جیووانی از دیگر کاراکترها می شود.
در نیمه دوم فیلم تمرکز بر تصاویر طولانی دویدن جیووانی که ارجاع بسیار آشکاری به فیلم دونده است، می تواند جهات قبض و بسط روایت را برای مخاطب مشخص تر کند و پرسوناژ را بیشتر در مرکز تامل قرار می دهد.
اما بی تردید یکی از مهم ترین نقاط موفقیت نادری در فیلمنامه نویسی و کارگردانی بی نقص فیلم کوه آنچنان که خود نیز گفته اعتقاد دارد « انسان همیشه باید ناممکن ها را ممکن کند» ترسیم کاراکتر " نینا " همسر آگوستینو است. نینا با بازی درخشان " کلودیا پوتنزو " تصویر و بلکه واقعیتی خارج از تعین بخشی پارادایم ذهنی-زبانی مذکر است که با واقعیت احساس و باور خود در فیلم به پیش می رود. نینا زندگی در دامنه و زیر سایه کوه را با تمام تلخی و مشقت آن ادامه می دهد و در مواجهه با تعین بخشی شهر/ روستا برای تبدیل شدن به کالا و الگو پذیری از زندگی بر پایه قیمت گذاری به این الگو قاطعانه " نه " می گوید.
نینا حتی برخلاف بسیاری پرسوناژهای زن در آثار حماسی و اساطیری شخصیت قائم و معطوف به همسر خود نیست، بلکه زیست جهان او فراتر از جهت مندی متاثر از مذکر است و در احساسات و عواطف خود آنچنان واضح است که حتی حضور، نوازش و مهرورزی آگوستینو نیز او را از مختصات واقعی انسانی خود دور نمی کند. او آگاهانه و بر بنیان فطرت خود، میان انسان بودن در دامنه کوه و " مونث " بودن در زندگی متعین آنسوی کوه، انسان بودن و انسان ماندن را برمی گزیند .
پرسوناژ نینا در رویای کوتاه دیدار با اقوام دور و پذیرایی از آنها، در عشای اجباری توسط خواهران کلیسا، در تلاش همگام با آگوستینو برای جابه جای قله کوه (که بسیار متناظر به مفهوم داد و دهش ایرانی است) انتخاب گر است و همین انتخاب گری نینا او را از تبدیل شدن به اسطوره زبانی در ذهن رها می کند و واقعیت عینی او را حفظ می کند.