جستجو در سایت

1395/01/08 00:00

نقد فیلم "نزدیکتر"

نقد فیلم

نقد فیلم نزدیکتر

علی از خانه و خانواده اش دور بوده و هیچ کس از او خبر نداشته است. اکنون بعد چند سال او به همراه مهتاب به خانه باز گشته است.

آغاز ماجرا با صحنه هایی بسیار خلاقانه در کافی شاپ و سپس با رانندگی علی در جاده همراه است. انتهای این تصاویر، زمانی که به خانه علی میرسند، یک حرکت Dolly in متناسب با محتوای فیلم وجود دارد که به معنای نزدیکتر شدن به ماجرا و حوادث آتی فیلم است. حس اضطراب نیز توسط بازی بازیگران همراه این صحنه شده و به خوبی به مخاطب منتقل میشود.

پس از این با روایت اصلی داستان روبرو میشویم که با انسجام خوبی آغاز میشود و به سرعت ذهن مخاطب را درگیر سوالاتی میکند نظیر اینکه: علی این سالها کجا بوده؟ چرا خانه را ترک کرده؟ چرا افراد خانواده از او متنفرند؟ فضای خانه و خانواده در شب خارج رفتن ماکان (برادرزاده علی) فضای پر تشنجی شده است. این تشنج به واسطه حضور علی ایجاد شده است.

فضای فیلم دوگانه است. برای ساده تر شدن موضوع و درک این دوگانگی، داستان فیلم را به دو بخش قبل و بعد از رفتن ماکان (برادرزاده علی) تقسیم میکنیم. هرچند رفتن ماکان نقش چندان مهمی در اصل ماجرا و گره های اصلی فیلم که حول محور شخصیت علی است، ندارد. اما بعد از رفتن ماکان است که فضای متشنج خانه ناگهان تبدیل به فضایی دوستانه میشود. از نظر منطقی هم مسلم است که رفتن ماکان تاثیری بر روی رفتار افراد ندارد و در اینجا رفتن ماکان را صرفا از نظر بعد زمانی در فیلم مد نظر قرار میدهیم که مصادف شده است با تغییر رفتار کاراکترها.

در بخش نخست محرک اصلی بازگشت علی به خانه است. این محرک برای خلق یک داستان خوب کافی است. ریتم تند این بخش با گفتگوهای پیاپی میان علی و سایر اعضا و تنش موجود در خانه و سوالی که ذهن مخاطب را درگیر کرده است، همراه است. چنان محرکی برای ایجاد تنش کافی است و حتی کشش به تصویر کشیدن تنش بیشتر را هم دارد.

مشکل از جایی شروع میشود که در میانه فیلم محرک اصلی و تمام گره های فیلم حل میشوند و هیچ محرک جدیدی برای ادامه دادن ماجرا در بخش دوم (بعد از رفتن ماکان) ساخته نمیشود. در بخش دوم ناگهان با تغییر رفتار کاراکترها مواجه هستیم. اگر دنبال توجیی برای این تغییر رفتار باشیم هیچ دلیلی جز بازگشت علی به خانه پیدا نمیکنیم! یعنی مسئله بازگشت علی به خانه، هم به عنوان محرک در بخش اول و هم به عنوان علتی برای توجیه تغییر رفتار شدید اهالی خانه کاربرد یافته است و به غیر ازین دیگر حادثه دیگری وجود ندارد که بخواهد علت تغییر رفتارها قلمداد شود. از نظر منطقی بازگشت یک برادر به خانه بعد از سالها دوری میتواند محرک خوبی برای تغییر رفتار سایر افراد خانواده باشد. اما مساله اینجاست که با بازگشت علی به خانه چه حوادثی بعد از آن رخ میدهد؟ آیا در بخش اول و پیش از رفتن ماکان چیزی جز دعواهای خانوادگی گنگ و متلک پرانی و اتهام زدن به یکدیگر داریم؟ این نوع حضور پیدا کردن علی در خانواده، بعد از چند سال و آنهم در فضایی که کاملا ضد اوست و به درگیری لفظی و فیزیکی منجر میشود، چگونه میتواند یک شبه تاثیری شگرف روی رفتار شخصیت های دیگر ایجاد کند؟

شخصیت های داستان در بخش دوم ناگهان تصمیم به تغییر عملکرد خود در زندگی شخصی  نیز میگیرند! رعنا (خواهر علی) که شب قبل برخورد بسیار بدی با احسان (پسرعموی خودش) دارد صبح فردا رفتارش کاملا معکوس میشود و تصمیم به برقراری رابطه عاطفی با احسان میگیرد! محمدرضا (برادر علی) که شب قبل قصد حمله به علی با پیچ گوشتی داشت، شب در خانه اش با عکس های علی خاطره بازی میکند! او که در بخش اول تصمیم به جدایی از همسرش دارد، در بخش دوم کاملا عکس عمل میکند و جواب تلفن های زن دیگری که دائم به او زنگ میزند را نمیدهد! جالب است که در بخش اول اینطور عنوان میشود که محمدرضا میخواهد ماکان را به زور راهی سفر کند که بتواند راحتتر آذر را طلاق بدهد!

این تغییرات شدید در تصمیم گیری های اساسی و رفتار شخصیت ها هرچند محرک خوبی دارد اما خوب پرداخته نمیشود و با چند دیالوگ که حاکی از جنگ های لفظی است، مخاطب باید این تغییرات را هضم کند.

از طرف دیگر فضاسازی دو بخش فیلم کاملا تحمیلی و کلیشه ای است و از طریق موقعیت سازی صورت نمیگیرد. شخصیت های داستان را در فیلم میتوان به دو گروه مخالف و موافق علی تقسیم کرد. موافقان شامل مادر، ماکان و احسان هستند و مخالفان رعنا، محمدرضا و آذر (همسر محمدرضا). در کنار این کاراکترها مهتاب هم هست که بی طرف محسوب میشود.

از شمارش موافقان و مخالفان اینطور انتظار میرود که باید تعادلی در ایجاد فضای خانه، با ورود علی موجود باشد. با توجه به اینکه آذر را چندان نمیشود مخالف علی در نظر گرفت کفه وزنه به سوی موافقان سنگینی میکند. اما چیزی که دیده میشود کاملا عکس است! یک فضای متشنج و کاملا ضد علی. احسان یک شخصیت واسطه و بی اثر تصویر میشود. مادر یک شخصیت ضعیف که از دعوای فرزندانش ناراحت است و برای حل مشکلات میان آنها جز غذا پختن و دعوت به خاتمه دعوا کار دیگری نمیکند! اینجا بد نیست یک پرانتز باز شود و خاطرنشان کنیم که در بازی نقش مادر به هیچ عنوان آن شادی و شعف بازگشت فرزند بعد از چند سال دوری و بی خبری را شاهد نیستیم و بازگشت علی به خانه گویی برای مادر یک مساله عادی و روتین است!! از طرف موافقان ماکان هم مشخص نیست علت ارادتش به علی چیست و چگونه با او اینقدر احساس نزدیکی میکند؟ او کوچکترین عضو خانواده است و حتی برای زندگی خودش هم اختیار ندارد چه برسد که بخواهد در موافقت با علی اقدامی کند! مشخص است که از سوی کارگردان فضا علیه علی تحمیل شده است. در این بخش موافقان علی یا رفته اند بنزین بزنند یا در آشپزخانه هستند یا اگر هم هستند منفعل هستند و آن یک نفر هم که منفعل نیست و اقدامی میکند ماکان، کوچکترین عضو و کم اختیارترین شخصیت داستان است! خصوصا در بخش اول، تمام تمرکز دوربین و متن روی مخالفان است و به همین دلیل هم فضای ضد علی مصنوعی درآمده است و نمیشود با آن ارتباط برقرار کرد.

گره داستان بعد از جنگ فیزیکی بین علی و محمدرضا باز میشود. جنگی که بسیار مصنوعی درآمده و با پیچ گوشتی کشیدن به پایان می رسد! بعد از خروج علی از خانه به تمامی سوالات پاسخ گفته میشود. هم مخاطب هم مهتاب دیگر سوالی ندارند و کشش اولیه به پایان رسیده است. در این بخش فیلم وارد کلیشه های تکراری میشود. پختن آش پشت پای ماکان بزرگ ترین و مهمترین محرک این بخش شده است و هیچ علت دیگری برای دوباره دور هم جمع شدن این افراد وجود ندارد.

قسمت دوم ماجرا مملو از کلیشه های دم دستی است. اما در میان آنها تمرکز زیاد کلیشه سازی روی شخصیت احسان بسیار عجیب است. از آش هم زدن تا پیشنهاد نگه داشتن بچه ژان (شوهر فرانسوی رعنا که در حال جدا شدن از اوست)! اینکه فیلم سقط جنین توسط رعنا را قبیح جلوه دهد منطقی است. اگر احسان رعنا را از سقط جنین بازدارد و او را ازین کار نهی کند باز هم منطقی است. خصوصا که احسان دکتر است و با تبعات این کار بیشتر آشناست. اما اینکه دکتر احسان به رعنا پیشنهاد میدهد که بچه ژان را میخواهد بزرگ کند دیگر قابل باور نیست! دکتر احسان اصولا با توجه به ماشینی که سوار میشود و سر و وضعی که دارد معلوم است که دارای تمکن مالی است و به جز رعنا گزینه های دیگری را هم میتواند برای ازدواج انتخاب کند. اما چطور میشود که دکتر احسان گزینه مورد علاقه اش یک زن با چند شوهر سابق (به ادعای علی) و یک بچه در شکم است؟ چگونه دکتر احسان عاشق زنی است که در حین بارداری سیگار میکشد؟ آیا دکتر احسان عاشق رعناست؟ این عشق چه جایگاهی در فیلمی با موضوع اعتیاد دارد و عنوان شدنش چه کمکی به روند فیلم کرده است؟ اگر هم بخواهیم به عنوان یک داستانک فرعی به آن نگاه کنیم بدون هیچ جزئیاتی چگونه مخاطب باید عشق دکتر احسان به چنان زنی را هضم کند؟ فیلم درباره این عشق هیچ توضیحی ندارد و عشق احسان به رعنا به مانند عشق های فیلم فارسی ها بی پایه و اساس تصویر میشود. هرچند در فیلم های فارسی حداقل یک کتک کاری در خیابان به تصویر کشیده میشود و بعد حرف از عشق زده میشود! اما نزدیکتر از عشق احسان و رعنا در همین حد هم چیزی نمیگوید و مخاطب باید در خیالات خودش ریشه ای برای عشق این دو پیدا کند. آن هم چنان عشقی که در آن عاشق حاضر از بچه رقیبِ ندیده خودش را هم بزرگ کند!

در نهایت نزدیکتر را باید فیلمی با یک سوژه خوب دانست که موقعیت های طلایی اش فدای پردازش های ضعیف شده است. به همین دلیل هم فیلمی بی اثر است که با وجود این همه بازیگر سرشناس توانایی رقابت در گیشه را هم ندارد.