حال ناخوش جمعی / نقد فیلم «عصبانی نیستم»

درمیشیان که سبک خاص خود در قاببندی و استفاده از دوربین روی دست و استفاده مکرر از فست موشنها را در فیلم اولش «بغض» پایه ریزی کرده بود، در «عصبانی نیستم» از این سبک برای نشان دادنِ بیگانگی و تک افتادگیِ نوید در میان جامعهای که هر روز بیشتر و بیشتر او را از خود میراند، حداکثر بهره را میبرد. بهترین سکانس در این زمینه تصویر نوید است که میان جمعیت انبوهی که در بازار درحال رفت و آمد هستن، خیره به نقطهای نامعلوم بیحرکت ایستاده است و تصویر آدمهایی که از کنارش میگذرند برای تاکید بیشتر بر گذر سریع زمان، فست موشن شده است. این سکانس بهترین تصویر برای بیان وضع کلی نوید است که میبینیم چطور مغلوب شتاب زندگی شده و به جای جلو رفتن در نقطهای نامعلوم میخکوب شده است.
فیلم قصد دارد نوید را نماینده نسلی نشان دهد که بهترین سالهای زندگیاش را در پی سیاستهای غالب حاکم بر جامعه میبازد و خسته است از تقلاهای بیهوده و به در بسته خوردن. او که حاضر نیست مرتکب خلاف شود، مدام با خودش حرف میزند و درد دل میکند و سعی دارد از این طریق خودش را آرام کند و بتواند ذهن مشوش خود را برای پیدا کردن راه حل متمرکز کند. همین حدیث نفس نوید که آن را در قالب نریشن میشنویم و تصویرهای ذهنی او است که به بیننده کمک میکند بهتر با احوالات درونی نوید آشنا شده و با او همزاد پنداری کند. درمیشیان در استفاده از تصاویر ذهنی نوید که درعین غریب بودن بسیار ملموس است تیزهوشی قابل توجه داشته و تلاش کرده علیرغم نشان دادن فردی که از بیماری عصبی رنج میبرد و به ناچار قرص مصرف میکند، خشم او را تا حدودی در جامعه فراگیر جلوه دهد. اکثر ما این تجربه را داریم که حداقل برای یک بار هم که شده انقدر از کسی عصبانی شویم که در ذهنمان او را زیر بار مشت و لگد بگیریم، پس با تصاویر خشمگین ذهنی نوید چندان هم بیگانه نیستیم. خشمی که اگر کنترل نشود مانند نوید به خودویرانگری میرسد.
درمیشیان در فیلمش با کمک گرفتن از داستانهای فرعی نیز سعی کرده است روی وضعیت نابسامان جامعه از نظر اقتصاد و امید به زندگی بیشتر تاکید کند.
داستان هایی مانند داستان همخونههای موزیسین نوید که سالها در آرزوی گرفتن مجوز آلبوم و کنسرت، عمرشان را تباه کردند. یا پدر ستاره که دردمندانه میگوید پس از سالها کار اگر یک روز سر کار نرود محتاج نان شبش میماند. این داستانهای فرعی علیرغم ترحم برانگیز بودن، هیچکدام به قوت خط اصلی داستان نیستند و از حد نالهها و گلههای روزمرهی مردم کوچه و خیابان فراتر نمیروند و گاهی حالت شعارگونه میگیرند با این وجود میتوان گفت فیلم درمیشیان به لطف شخصیتپردازی خوب، کارگردانی، فیلمبرداری و تدوین جسورانهاش که در خدمت داستان است در مجموع توانسته به خوبی از پس ترسیم ناامیدیها طبقه زیرمتوسط جامعه برآید. جامعهای که جوانانش برای آن که بتوانند یک زندگی حداقلی را از صفر شروع کنند خود را تنها و بیپشتوانه میبینند.
اما مهترین نقطه قوت فیلم بیشک متعلق به وجه عاشقانه آن است. نوید و ستاره با بازی خوب نوید محمدزاده و باران کوثری به کمک فیلمنامهای که رابطهی آنها را با جزئیات به نگارش در آورده و کارگردانی که عشق پرشورشان را با وسواس به تصویر کشیده، تبدیل شدند به یکی از ماندگارترین زوجهای سینمای ایران. قاب لرزان و مستاصل درمیشیان نیز فقط در صحنههای دو نفره نوید و ستاره است که آرام میگیرد، درست مانند قلبِ نوید.
«عصبانی نیستم» بهترین فیلم رضا درمیشیان اگرچه سیاه است و میتواند تا روزها کام تماشاگرانش را تلخ نگه دارد و ذهنشان را درگیر کند، اما دیدنش، حتی چندبار دیدنش روی پرده سینما تجربه دردناک و بسیار لذتبخشیست. فیلم با وجود سانسور میتواند تا پایان بیننده را با خود همراه کند و او را به همدلی با شخصیت اصلی وادارد و در نهایت با انبوهی از احساسات متناقض و سکانسهای تاثیرگذار و دیالوگهای نابی که به سختی از ذهن پاک میشود، بدرقه کند.