جستجو در سایت

1398/10/10 00:00

شبی که مهتاب گم شد

شبی که مهتاب گم شد

  

بسم الله الرحمن الرحیم


"شبی که ماه کامل شد" آخرین ساخته نرگس آبیار و به تهیه­ کنندگی محمدحسین قاسمی درامی تلخ است که در آن کارگردان به طوری که پاهایش خیس نشود در خلال داستانی عاشقانه از مساله تروریسم عبور می­کند که اثمها اکبر من نفعها

شبی که ماه کامل شد با تمام ضعف­ها و قوت­ هایش در کارنامه آبیار خوش درخشید.

این فیلم­ اقتباسی از زندگی شهیدان منصوری می ­باشد که با آشنایی و وصلت با خانواده ریگی وارد ماجرایی می­شوند که در آن نه راه پس دارند و نه راه پیش و در نهایت منجر به شهادت شهاب و فائزه منصوری می­شود. اولین نقطه ضعف داستان همین تفاوت فیلم نامه با واقعیت است که این گمان را ایجاد می­کند که کارگردان در نقل داستان امین نبوده است.

داستان به جای پرداخت مستقیم به ماجرای عبدالمالک ریگی سرکرده گروهک جندالله و اقدامات او، تصویری از زندگی عاشقانه عبدالحمید برادر بزرگتر عبدالمالک، با فائزه منصوری را نمایش می­دهد که او در نهایت قربانی اقدامات برادران ریگی می­شود. آنها با وجود دیواری از تفاوت بین جهانشان، از سر عاشقی با هم ازدواج می­کنند. در این فیلم شاهد عشقی رسوا و بی­پروا در بین عبدالحمید و فائزه و همچنین استهجان بصری ­ای هستیم که شاید نمونه ­اش در بدترین فیلم­ها هم کمتر دیده شده باشد. داستانی که شروعی آرام دارد و آهسته بزر استرس را در دل تماشاگران می­کارد و در نهایت با تبدیل شدن عبدالحمید عاشق به تروریستی سنگ دل، پایانی تلخ را به نمایش می­گذارد.

آنچه ایجاد سوال می­کند این است که کارگردان دقیقا به شرح چه قصه­ ای می­خواسته بپردازد؟ چرا که بسیار از این شاخه به آن شاخه می­ پرد و داستان­ های افراد متعدد را بیان می­کند و شاید دلیل طولانی شدن فیلم نیز همین امر باشد.

او حتی برای تکمیل داستان گاهی مجبور است فائزه را که در خانه اسیر شده رها کند و به داستان دیگران بپردازد.

قریب به نصف فیلم بسط عاشقانه­ های عبدالحمید و فائزه است و با ورود آن­ها به پاکستان ورق برمی­گردد و آب و هوای آن­جا روی زندگی شاد و عاشقانه آن­ها اثر می­گذارد.

فائزه که با اعتماد به شوهرش به آن­جا رفته، همه جوره در میان افراد عبدالمالک گیر افتاده و راه فرار ندارد. آن­جا پرندگان آسمان هم نیروهای عبدالمالک اند و مانع فرار فائزه از جهنمی که برایش ساختن، می­شوند.

از دیگر ضعف­ های فیلم­نامه که متاسفانه در فیلم شاهدش بودیم، دوگانه­ ای بود بین استدلالات عبدالمالک از قرآن و روایات و کسانی که مخالفتشان با عبدالمالک از جهت اعتقاد به انسانیت بود نه با استدلال صحیح به فرامین قرآن و سنت.

به عبارت دیگر فقدان شخصی که پاسخ به این سخنان و استدلالات را بدهد احساس می­شد در حالی که دست کارگردان برای پرداختن به شخصیتی با این خصوصیت باز بود و می­توانست این­ها را در شخصیت آن مامور امنیتی (بانیپال شومون) جای دهد.

از طرف دیگر نیز ضعف­ هایی در شخصیت­ پردازی عبدالحمید وجود دارد؛ چرا که در ابتدای فیلم شخصیتی آرام و شاعر مسلک از او به نمایش گذاشته می­شود به طوری که راه خود را همیشه از برادرش جدا و او را گنه­ کار می­داند و از این­که با عبدالمالک برادر است احساس شرم می­کند اما به یک باره و بدون ذره­ای پرداختن به این سیر، تبدیل به یکی از افراد او می­شود، با منطق آن­ها صحبت می­کند، کشته شدگانشان را شهید، برادرش را مجاهد، دیگران را مزدور و کافر و اقدامات تروریستیشان را عملیات استشهادی و اجرای حکم خدا می­داند.

نتیجه این نوع شخصیت ­پردازی این است که مخاطب در انتها عبدالحمید را مانند فائزه قربانی تلقی می­کند و شاید حتی برای او نیز دل بسوزاند.

برخلاف شیار 143، این فیلم خانم آبیار فاقد قهرمان است و نمی­توان آن را در دسته فیلم ­های ارزشی به حساب آورد. 

جدای از ضعف­ های فیلم­نامه، روایت و پیرنگ فیلم نیز از خط صحیحی پیروی نکرده و ثابت نیست و در میانه داستان چگونگی پیوستن و همراهی عبدالحمید و برادرانش به عبدالمالک گم می­شود و نهایتا می­توان گفت شرح ماجرا در دیالوگ مادرشان خلاصه می­شود که می­گوید: جوانان محتاج­ اند، کار ندارند و برای همین قاچاق می­کنند و گرفتار تکفیری­ ها می­شوند. البته این دیالوگ بسیار تاثیرگذار بود چرا که مغفول ماندن استان­ های مرزی ما را از توجه مسئولین ماندگار کرد.

فارق از بحث در محتوای فیلم و ضعف­های فیلم­نامه، در بخش عناصر سبکی و پرداختن به صحنه­ های شلوغ، درگیری­ ها، تعقیب و گریز، تیراندازی­ ها، انفجارات، جلوه­ های میدانی پررنگ و لعاب و انتخاب میزانسن­ های دشوار، خانم آبیار در قامت کارگردان بسیار موفق عمل کرد و توانایی­ های خود را به خوبی نمایش داد.

همچنین دکوپاژ در همه جا چشم­گیر بود. مخصوصا در پلان­های مربوط به عبور از میان خانه­ ها و مردمان پاکستان که با استفاده از روش دوربین روی دست و شیوه­ای مستندوار به خوبی توانست با مخاطب ارتباط برقرار کند.

در نهایت بازی فرشته صدرعرفایی در نقش غمناز بسیار زیبا و چشم­گیر بود. همچنین آرمین رحیمیان در نقش عبدالمالک و هوتن شکیبا در نقش عبدالحمید به خوبی ایفا نقش کردند. اما الناز شاکردوست بازی معمولی از خود به نمایش گذاشت که به نظر می­رسد در حد سیمرغ جشنواره نبود.

در مجموع و با اغماض از ایرادات فیلم­نامه، شبی که ماه کامل شد غیر قابل قبول نیست. آبیار با این اثر توقعات را از خودش بالا برد، و امید است آثار بهتری را از خود به نمایش بزارد.

انتظار میرود دیگر کارگردانان سینمایی جسارت آبیار را داشته باشند و خودشان را به چالش بکشند تا شاهد روزهای بهتری برای سینمای کشورمان باشیم.

هادی جمشیدی

دی­ماه 98