شگفت انگیز و آشنا در آغاز ، ناامیدکننده در پایان
![شگفت انگیز و آشنا در آغاز ، ناامیدکننده در پایان](/public/img/placeholder.png)
ترجمه اختصاصی سلام سینما
«جیمز کامرون» فیلمسازی است که هیچ وقت در سوپرایز کردن مخاطبانش شکست نمی خورد. او «بیگانه» را تبدیل به یک دنباله ی سینمایی جنگی شگفت انگیز کرد و از یک کشتی پرخرج در حال غرق شدن ، یکی از بزرگترین فیلم های تاریخ سینما را ساخت و درست زمانی که کسی فکرش را نمی کرد ، ما را وادار کرد که به زبان عجیب و غریب آن گربه های آبی سه متری گوش فرا دهیم. نگاه سینمایی او همواره بسیار وسیع ، بدیع و اصیل بوده است.
اما چیزی که درباره ی «آلیتا فرشته جنگ» شگفت انگیز است ، حس آشنایی است که به آن داریم. در این فیلم اثری از دنیاهای جداگانه و اتوپیای آسمانی در شهری آهنی که با زباله بمباران شده(مانند فیلم «بهشت») دیده نمی شود. در فیلمنامه ی آن از یک ورزش در آینده بنام «موتوربال» نام برده می شود که ترکیبی از «رولربال» و «ترانسفرمرز» است و چالش اصلی آن نیز سروکله زدن با هویت و انسانیتی است که در فیلم «شبح در پوسته» سراغ داریم. حتی «آلیتا» با آن چشم های مانگایی اش(چشم های درشت شخصیت های انیمه های ژاپنی) با اینکه او را شبیه به یک دختر عجیب و غریب نکرده و به وسیله ی مجرب ترین طراحان دیجیتالی شرکت «وتا» طراحی شده ، اما باز هم یادآور شخصیت های آواتاری «بازیکن شماره یک آماده» است.
البته با قاطعیت نمی توان گفت که این فیلم متعلق به جیمز کامرون است. کامرون که تهیه کننده و نویسنده ی فیلم است ، اختیارات کارگردانی را به «رابرت رودریگز» سپرده است. و مانند «شبح در پوسته» ، این فیلم نیز یک اثر استادانه و یک بازسازی لایو اکشن از یک انیمه مانگایی بنام «فرشته ی جنگ آلیتا» اثر «یوکیتو کیشیرو» است. «لائیتا کالوگریدیس» نیز در بازسازی جهان آلیتا و نزدیک کردن آن به دنیای امروز نقش شایان ذکری داشته است. همه ی ما امیدواریم که این کار او مانند آثار ضعیفی که در آن مشارکت داشته مانند «جنسیس» و «کربن تغییر یافته» نباشد بلکه شبیه به یکی دیگر از آثار چشم نواز جیمز کامرون شود.
باید خدا را شاکر باشیم که رودریگز به عنوان کارگردان حداقل استاندارد ها را رعایت کرده و یکی از آثار خوب کارنامه اش را ساخته است. هنگام به تصویر کشیدن صحنه های اکشن آلیتا که در حال شکستن جمجمه های آدم های مکانیکی است یا با شمشیر دمشقی خود مشغول قطعه قطعه کردن ربات ها است ، رودریگز در به وجود آوردن نوآوری موفق بوده و به خوبی از پس این صحنه ها برمی آید. ما هم غیر از این ، انتظاری از کارگردان دیوانه ی فیلم هایی مانند «دسپرادو» ، «کره ی وحشت» و «از غروب تا سحر» نداریم.
وقتی به سکانس های پایانی نزدیک می شویم ، تمایل فیلم برای تبدیل شدن به همان فیلم های شهر آهنی که در ابتدا گفته بودم ، کاملا قابل لمس است. مسئله ی موتوربال(که آیا در این مسابقه آلیتا قهرمان می شود یا باید به «ظالم» برود) به شکل عجیبی به حاشیه رانده می شود. رابطه ی عاشقانه ی آلیتا و آن پسر شرّ بی مزه یعنی «هوگو»(کیان جانسون) ناموجه جلوه می کند. کاراکترها به جاهایی برده می شوند که قرار نبوده در آن جا باشند و تنها دلیل این مسئله ، فیلمنامه است. و پایان بندی تعلیق وار آن(کلیف هنگر) نیز کمی ناامید کننده است و شاید آن چیزی نبوده که آلیتا سزاوارش باشد. فقط می توانیم امیدوار باشیم که در فیلم دوم او از دنیای مجازی خارج شود و کمی بیشتر شاهد جادوهای جیمز کامرون باشیم.
منبع : امپایر آنلاین
مترجم : وحید فیض خواه