جستجو در سایت

1398/07/30 00:00

کنش های زودگذر

کنش های زودگذر

  

نخستین سوالی که در مواجهه با فیلمی چون "پیلوت" در ذهن مخاطب شکل می­ گیرد این است که آیا اساساً چنین فیلمی ظرفیت تبدیل شدن به یک فیلم بلند را داشته  است؟ به­زعم نگارنده پاسخ منفی ­ست.
سومین ساخته ­ی ابراهیم ابراهیمیان، همچون فیلم­ های اول و دوم او، فیلمنامه ­ای بسیار لاغر دارد که به سختی کش آمده­ و به شکل یک فیلمنامه­ ی بلند درآمده  است. حال آن­که اگر همین فیلم در قالب یک فیلم کوتاه ساخته می ­شد قطعاً نتیجه می ­توانست بهتر از نسخه ی کنونی باشد.
جدا از مسئله ­ی کش ­آمدگی داستان و تکرار مدور برخی از واقعه­ ها در سراسر فیلم، «پیلوت» به لحاظ بصری نیز هیچ خصوصیت خاص و منحصر به  فردی ندارد و فیلمی خالی از فرم است. اندازه­ ی تکراری نماها، دوربین روی دستی که گاهی نیازی به روی دست بودنش احساس نمی ­شود و قاب ­هایی که به لحاظ بصری بسیار معمولی و متوسط ­اند دست به دست هم داده ­اند تا «پیلوت» به لحاظ فرم و شکل نیز اثری کاملاً معمولی باقی بماند.
آن­چه اما فیلمنامه ­ی کار از آن رنج می ­برد صرفاً لاغری طرحش نیست بلکه محکم نبودن منطق روایی، طرح نه­ چندان منسجم و قابل استنادِ بسیاری از گره ­ها، عدم چفت و بست درست و حساب­شده ­ی زنجیره­ ی علت و معلولی و ضعف در شخصیت­ پردازی از دیگر ایراد­هایی ­ست که می­ توان بر فیلمنامه­ ی اثر گرفت.
و در رابطه با نوع روایت­ پردازی نیز در همان ابتدا این پرسش مطرح می ­شود که آیا بحران اصلی فیلمنامه مسئله ­ای آن­ قدر پیچیده است که تا این اندازه شاخ و برگ پیدا کند و بابتش این همه رخداد فرعی پیش بیاید؟ پدری که اصلاً مرگ و زندگی فرزند بیمارش برای او اهمیتی نداشته به صرف لجبازی با همسر سابقش چرا باید متحمل این حجم از دردسر و دشواری شود؟ چرا باید با پزشک صادرکننده­ ی گواهی فوت دربیفتد یا همسر سابقش را به باد کتک بگیرد؟ ضمن آن­ که مسأله ­ای که والدین کودک بر سرش نزاع می­ کنند اصلاً آن­قدر مهلک نیست؛ چراکه شهرهای محل سکونت والدین کودک متوفا که هریک مٌصر هستند کودک در همان شهر به خاک سپرده شود تنها دو ساعت با هم فاصله دارند و این لج­بازی عمیق و  بگومگوهای متعدد در ظرف کوچک ماهیتِ مشکل آن­دو نمی­ گنجد. سؤال پرستار از فهمیه، مبنی بر باردار بودن یا نبودنش به شکل مشکوکی مطرح می ­شود و زن نیز به شکل مشکوک­ تری به آن پاسخ می­دهد و همین سوال که ربط و تأثیر چندانی هم در پیشرفت روایت ندارد تا پایان فیلم در ذهن مخاطب باقی می ­ماند و برایش به دنبال پاسخ  است! وقتی متوجه می­ شویم این سوال بنا نبوده نقشی در روند پیشرفت داستان داشته باشد کاملاً رودست می ­خوریم و این در حالی­ ست که لزومی به طرح آن سوال آن هم با آن لحن خاص در فیلم نبود.
به­ نظر می ­رسد فیلمساز قصد داشته است به شیوه­ ی رایج سینمای اجتماعی سال ­های اخیر به طرح مسئله­ ای بحرانی با مضمون پنهانکاری، بحران جدایی و دروغ­ گویی بپردازد اما به سبب نقصان در فیلمنامه و باسمه ­ای بودن رویدادهای آن این طرح به ایده­ ای تلف شده تبدیل می ­شود که از جایی به بعد دچار سکته می­­ گردد و حتی عناصر گوناگون درام از آن حذف می ­شوند و بنابراین دیگر جایی برای غافلگیری مخاطب باقی نمی ­ماند.
«پیلوت» فیلمی نیست که بتوان بابت اجرای شلخته یا کارگردانی پر ایراد به آن خرده گرفت بلکه فیلم لطمه­ ی اساسی ­اش را از فیلمنامه­ اش می­ خورد. فیلمنامه ­ای که در آن بیش از تمرکز بر داستان­ گویی شاهد پاره ­ای از موقعیت­ ها هستیم که می­ آیند و می­ روند و تکرار می­ شوند و هرگز به تکامل نمی­ رسند.
اگر از ضعف شدید شخصیت ­پردازی و انفعال و تیپ­ زدگی­ آن­ها بگذریم بازیگران فیلم خصوصاً جواد عزتی و سعید آقاخانی بازی­ های قابل قبولی را ارائه می ­دهند که همین بازی­ های خوب دیگر ضعف­ های اثر را در سایه­ ی خود نگاه می­ دارند.