جستجو در سایت

1401/03/04 00:00

عنکبوت را باید هم متحجرین مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه!

عنکبوت را باید هم متحجرین  مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه!

عنکبوت را باید هم متحجرین  مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه!

آقای علم الهدی باید خوب تماشا کند نه اینکه جلوی اکران آن را در مشهد بگیرد. مسیح علی نژاد هم باید به تماشای این اثر بنشیند، تا بفهمد ممکن است افراد مبتلا به دگماتیسم فرهنگی برای ثواب دیگری را قربانی کنند.


لقمان مداین Loghman Madayen


در داخل تاکسی صدای سخنرانی شب عاشورای سال 1388 سید محمد خاتمی پخش می شود که مردم را از خطر گروه مرتجع و دگم در جامعه و تهدیدی که از سوی آنان بر فضای گفتمان سایه می افکند آگاه می سازد، سعید این حرف ها را تحمل نمی کند.

سعید که روزی در پای منبر حدیث یاد می گرفت حالا خود را مجتهد می داند و روحانی  بازپرس را به سخره می گیرد.

ابتدای فیلم ما را به فکر فرو می برد، مرد گچ کاری را می بینیم که سعی دارد به تنهایی و با ماله، سیاهی های دیوار را سفید کند.


فیلم عنکبوت را هم باید متحجرین مذهبی ببینند و هم دین زدگان دو آتشه

طیف سنتی مذهبی باید تماشا کنند تا بفهمند  احکامی که بدون هیچ پشتوانه ای بر روی منبر ها ترویج می کنند  می تواند چه تبعاتی به وجود آورد، درک نادرست و سطحی از احادیث، روایات و آیات و نبود مفسر کارکشته که بتواند عمق مطلب را بر عموم مردم جا بیندازد تا کجا می تواند بحران‌زا باشد، اتفاقا آقای علم الهدی باید خوب تماشا کند نه اینکه اجازه اکران آن را در مشهد سلب کند.


افراد عامی بسیاری هستند که کانالیزه شده عمل می کنند، اهل تفکر نیستند، و از نواندیشی می ترسند.

شبیه انصار حزب الله کم نداریم، همان هایی که روزگاری در ابتدای انقلاب پونز در پیشانی دختران مردم فرو می کردند و حالا تا حدودی آرام شدند، و جالب است که اعضای جدیدش رام شدگان قبلی را به سازش‌کاری محکوم می کنند.


دین زدگان دو آتشه مانند مسیح علی نژاد هم باید به تماشای این اثر بنشینند، تا بفهمند رشد زودهنگام فرهنگی در کشور امکان پذیر نیست و باید تمام آهاد جامعه بطور یکدست رشد پیدا کنند، کشور ایران قرن ها اسیر دگماتیسم فرهنگی بوده و زمان طولانی می خواهد تا همگان به خرد ورزی روی بیاورند وگرنه فاصله فرهنگی که زیاد بشود افرادی برای ثواب دیگری را قربانی خواهند کرد.


این فیلم دست روی یک درد عمیق می گذارد، بسیارند مثل شخصیت اول این فیلم که برای خود تکلیف می دانند تا محیط زندگی شان را از آنچه که بی فرهنگی قلمداد می شود پاک کنند و تعدادشان هم کم نیست و به قول شهید بهشتی دچار دگم و ارتجاع مذهبی هستند.

به کرات دیدیم کسانی که مایل به کشف حجاب اجباری بودند این فکر را داشتند که باید جلوی زورگویی بایستیم، در حالی که این حاصل تحجر در باور بود، عقب ماندگی در اندیشه بود، که به خطا در ذهنشان نقش بسته بود و طرفداران کشف حجاب باید می فهمیدند که مقابله با این پدیده مانند مقابله با زورگویی نیست که یک طرف دست آخر مغلوب شود بلکه طرف مقابل حتی اگر عقب نشینی هم کند عمق نفرتش بیشتر خواهد شد و این خطرناک است، باید درمی یافتند که با این طیف از افراد باید مثل خودشان صحبت کرد باید جواب قال الباقر آنها را با قال الصادق داد تا نتیجه حاصل بشود.

و به قول عزیزی باید با چادر به مصاف حجاب اجباری رفت. بی حجاب ها باید به مبارزه با کشف حجاب اجباری بپردازند و محجبه ها با حجاب اجباری مقابله کنند.


روزی خدمت مرحوم آیت الله صانعی رفته بودیم ایشان از معدود مراجع نواندیش بودند که شجاعانه از دل آیات و روایات فتواهای به روز استخراج می کردند که خود حکایت از تسلط علمی ایشان به مطالب و مسائل روز داشت.

ایشان یک دست خط از آیت الله خمینی (ره) را برای ما آوردند، وقتی مطالعه کردیم متوجه شدیم آقای صانعی  از امام پرسیده بود  یک زن که نمی خواهد با همسرش زندگی کند و شوهرش نیز او را طلاق نمی دهد آیا می تواند با حکم حاکم شرع طلاق بگیرد یا خیر و امام نقل به مضمون در پاسخ به استفتای ایشان نوشته بود "می تواند و اگر ترس از متحجرین دگم ارتجاعی نداشتم فتواهای دیگری در حوزه حقوق زنان داشتم که بیان می کردم اما افسوس نمی توانم".

همین پیام کافیست تا ما بدانیم کسانی هستند که حتی امام با آن جایگاه و قدرت هم از دگم‌شان در امان نیست همانهایی که وقتی پیش از انقلاب متوجه شدند امام درس فلسفه می خواند به فرزندش مصطفی می گفتند در خانه ظروف پدرتان را با خاک بشویید چرا که نجس است.


همین حالا هم می بینیم که رهبری بارها بیان کردند زن بی حجاب و بد حجاب جزوی از جامعه ماست و اینها معتقد به اسلام هستند یا شهید سلیمانی که آنها را دختر خود می دانست و خواستار عدم برخورد با آنها بودند. ولی آن قشر ارتجاعی راه را بر نواندیشی بسته اند و زمان می خواهد تا بشود جامعه را رشد فرهنگی داد.


یا در مراسم عروسی حضرت علی (ع) و حضرت زهرا (س)  از خانه پیامبر (ص) تا حی قبا که خانه زوج آسمانی ماست 9 کیلومتر راه است، عروس را بر ناقه می نشانند، ریسمان شتر دردست سلمان فارسی است.

گرد ناقه را زنان پیامبر(ص) - که به تعبیر کلام الله امهات مؤمنین هستند - گرفته اند،  در کتب روایی و تاریخی نگاشته اند، که گرداگرد ناقه عروس، زنان پیامبر شعر می خواندند، آنهم اشعار شاد عروسی نه نوحه و عزا!  و ذکر کرده اند که عایشه می خواند: 

"فاطمه خیر بنات بشر         و وجهها یشبه وجه القمر" 

(فاطمه بهترین دختران بشراست       و روی او چون روی ماه زیباست) 

این ترانه و آوازها برای جشن عروسی فاطمه است و با صدای ام المؤمنین خوانده می شود، صدای زنده زنان پیامبر است که فضای کوچه های مدینه النبی را پر از سرور و شادی می کند و در سویی دیگر اصحاب که به دور مولا حلقه زدند پاسخ می دهند و ام ابیها(س) به خانه شوی می رود. 

سنت نبی که چنین است، حال چگونه است که امروز صدای زن را حرام می دانند!


بگذریم، باید  آفرین گفت به ابراهیم ایرج‌زاد کارگردان فیلم، اکتای براهنی نویسنده خوب آن و جواد نوروزبیگی  تهیه‌کننده اثر و دستمریزاد به محسن تنابنده، ساره بیات، شیرین یزدان بخش، ماهور الوند، گلنوش قهرمانی، علی باقری، مهدی حسینی نیا، حمیدرضا هدایتی راد، سید جواد یحیوی، مهدخت مولایی، سحر عبدالهی، نیوشا علیپور، یوسف خسروی، حمید حاجی محمدزاده، میثم دامن زه، داوود ذاکری و فرید سجادی حسینی  که به زیبایی هرچه تمام تر از پس نقش خود برآمدند.


درباره خلاصه فیلم می توان گفت که با یک خانواده مستضعف و مذهبی مواجه هستیم، مرد خانواده یعنی سعید گچ کار است، همسر وی یعنی زهرا یک روز از خانه بیرون می رود اما در حین برگشت سوار یک تاکسی شده که راننده آن بجای رساندن وی به مقصد در جایی خلوت توقف می کند و به گمان اینکه زهرا  اهل تن فروشی است به او پیشنهاد رابطه جنسی می دهد. که به سرعت با واکنش تند زهرا مواجه شده و با دعوا از ماشین پیاده می شود و در همین حین دستانش زخم می شود.

مادر سعید که با آنها زندگی می کند، دگم، عصبی و منفی باف است، وقتی متوجه اتفاقی که برای زهرا افتاده می شود، ماجرا را به پسرش سعید می گوید و با طرح سخنان نفرت انگیز ذهن سعید را مشوش می کند.

سعید از فردا به دنبال آن راننده تاکسی می گردد و زمانی که می بیند نمی تواند پیدایش کند تصمیم بزرگتری می گیرد، به سراغ زنان خیابانی رفته و تصمیم می گیرد محل زندگی اش را از فساد پاک کند تا با از بین رفتن آنها مردان هم به گناه نیفتند و خطری خانواده اش را تهدید نکند.

او سراغ زنانی که برای سیر کردن شکم خود و فرزندشان مجبور به تن فروشی می شدند رفته و آنها را در خانه خود به قتل می رساند.

او تا قبل از اعدام از کار خود راضی بود و به عملکرد خود افتخار کرد.


سی ثانیه ابتدایی فیلم ما را به فکر فرو می برد، مرد گچ کاری را می بینیم که سعی دارد به تنهایی و با ماله، سیاهی های دیوار را سفید کند، روی زنگار های دیوار که به رنگ خون است گچ سفید می کشد تا نشان دهد که می شود گناه بزرگ یعنی قتل را با نیت خوب توجیه کرد و به آن دست زد.


همان ابتدا با واکنش شخصیت سعید که نقش آن را محسن تنابنده بازی می کند نسبت به حمام شاگردش در فضای باز و پخش موسیقی و قرار گرفتن میان دو زن در تاکسی می فهمیم که با فردی متعصب، و تند مواجه هستیم، در داخل تاکسی صدای سخنرانی شب عاشورای سال 1388 سید محمد خاتمی پخش می شود که مردم را از خطر گروه مرتجع و دگم در جامعه و تهدیدی که از سوی آنان بر فضای گفتمان سایه می افکند آگاه می سازد، سعید این حرف ها را تحمل نمی کند.

در سکانسی دیگر شدت باد و طوفان را می بینیم که می خواهد حجاب را از سر همسر سعید بکند. و به ما می گوید موج آن فساد ها هم مانند جریان این باد بوده  و امکان مقابله فردی ندارد.


عطف اول فیلم را زمانی می دانم که مادر سعید تصمیم می گیرد خبر سوءقصد را به او بدهد و ماجرا از این نقطه آغاز می شود و عزم جدی در مبارزه با فساد در سعید شعله می گیرد و تمام خانواده را تحت تاثیر خود قرار می دهد.


اوج قصه زمانی است که حقایق برملا می شود، من آن را زمانی می دانم که سعید در آخرین سوژه قتل خود موفق نمی شود و به ضرب سوژه از پای در می آید و کمی بعد با افشاگری آن زن هویت سعید برای پلیس فاش می شود.


عطف دوم را زمانی می دانم که همسر سعید در زندان به ملاقات او می رود و آنجا تباهی اعمالش را برایش به تصویر می کشد، نشانش می دهد که ذره ای تاثیر نتوانسته ایجاد کند و بالاتر از آن حالا آب در لانه مورچه افتاده و  همسر خودش هم فرقی با زنان دیگر نخواهد داشت چراکه برادر او چشم طمع به وی دارد.


عنصر ارتباطی فیلم روسری قهوه ای همسر سعید است، که با آن تمامی زن هایی که تن فروشی می کردند را خفه کرده، این روسری برای سعید مهم است وقتی خبر تعرض به همسرش را از زبان مادر خود می شنود زهرا این روسری را به سر دارد و روزی که هویت سعید لو می رود همسرش در بازسازی صحنه جرم متوجه می شود که سعید تمام این مدت با روسری او آدم ها را کشته است.


در سکانس پایانی فیلم همسر سعید با همان روسری به ملاقات او می رود تا نشان دهد سعید او را هم قربانی کرده است.

سعید در ابتدای فیلم یک ارزش است، مردی است دارای چهارچوب، اهل زندگی و خانواده، پرتلاش و زحمت‌کش، هرچند با روحیاتی متعصب و دگم، اما در روند داستان کم کم به یک ضد ارزش تبدیل شده و یکایک صفات فوق را از دست می دهد، او که روزی اهل خانواده بود حالا همسر را قربانی می کند، او که روزی به دنبال نان حلال بود حالا النگو و انگشتر و پول قربانیانش را می دزدد.

سعید که روزی در پای منبر حدیث یاد می گرفت حالا خود را مجتهد می داند و روحانی  بازپرس را به سخره می گیرد.


قهرمان را سعید می دانم که سعی دارد با ریشه کن کردن فساد، محیط زندگی و خانواده خود را ایمن کند اما بخاطر تعالیم اشتباه و درک غلط او از جامعه و آسیب های روان شناختی عمیق کودکی مسیر اشتباه را طی می کند.


ضد قهرمان مادر سعید است، اوست که مدام پیش روی سعید و زهرا سنگ اندازی می کند، آنها را از مسیر زندگی باز می دارد، ذهن سعید را نسبت به فساد محیط شرطی می کند، اوست که با تشویق فرزندش او را به کام مرگ می برد، و دست آخر هم سعی می کند با تشویق های بیجا او را الگوی نوه اش قرار دهد.


خرده پیرنگ های فیلم زیباست، مانند حکایت های مادر سعید و پدرش، مانند رابطه نامشروع مرد همسایه با زنی خیابانی، مانند درد دل های سعید با تعمیرکار موتور مثل وقتی که به همسایه روبرویی ساختمان شک می کند و بعد می فهمد بچه معلول بوده یا زمانی که پدر زهرا ماجرای حاج رزاقی را بیان می کند که سعید بدون آنکه برای او کار کند از وی طلب دستمزد کرده یا زخم های کودکی مادر سعید و او و ..


فیلم تعلیق های خوبی دارد، مثل وقتی که سعید راننده تاکسی را پیدا می کند اما اشتباهی است، مثل وقتی که راننده تاکسی زهرا را به جای خلوت می برد اما تجاوزی اتفاق نمی افتد، مثل وقتی که سعید اولین زن تن فروش را سوار موتور می کند اما دو دل می شود و آن شب او را نمی کشد، مثل وقتی که زهرا وقتی خبر قتل ها را می خواند و قاتل را به بدترین شکل توصیف می کند و به سعید بر می خورد، مثل وقتی که سعید خبر چشم داشت برادرش به زهرا را می شنود اما از حقیقت فرار می کند.


وقتی داشتم این تحلیل را می نوشتم شنیدم کارگردان فیلم عنکبوت مقدس که راهی جشنواره کن شده  از فیلم عنکبوت ابراهیم ایرج زاد محتوای خود را کپی کرده و با خرج دلار و سیاه نمایی توانسته به جشنواره راه پیدا کند.

هرچند عیار هر فیلم مشخص است و مردم عاقل، و فیلم کپی همیشه عیان بوده و رسوا، به نظرم هیچ فیلم دیگری نمی تواند جای این اثر را بگیرد آن هم با بازی زیبای محسن تنابنده، ساره بیات و دیگر بازیگران خوب فیلم. امیدوارم ابراهیم ایرج زاد این اتهام دزدی هنری را با شکایت در مجامع جهانی دنبال کند.

راستی خوشحالم که زهرا امیر ابراهیمی به صحنه بازیگری بازگشت، امیدوارم مداوم باشد.




فیلم های مرتبط

افراد مرتبط