ناقص الخلقه
شهرک فیلمی به کارگردانی و نویسندگی علی حضرتی و تهیهکنندگی علی سرتیپی است. حضرتی تهیهکننده و کارگردان [فرزند الیاس حضرتی نماینده مجلس] است که فیلم نیمرخ هایش [۱۳۹۴] در سی و چهارمین جشنواره فجر، بهترین فیلم هنر وتجربه شد. خداحافظی طولانی دیگر اثر شاخص حضرتی ست. سرتیپی رئیس کانون پخش کنندگان سینمای ایران ، مدیر عامل شرکت فیلمیران و عضو شورای عالی تهیهکنندگان سینمای ایران است.
شهرک ماجرای جوانی عاشق بازیگری ست که در شرایط عجیبی برای آمادگی پذیرش نقش فیلمش قرار میگیرد. شرایطی که مرز وهم و واقعیت را برایش باریک میکند و اورا در فضایی فانتزی غوطه ور میکند. شهرک نماد شهری جهان شمول است که همه ی ما در آن جدا از دنیای واقعی بازیگریم و نقشهایی را حتی در خصوصی ترین لحظات زندگی مان بازی میکنیم که برایمان از پیش تعیین کرده اند.
ایده و خمیرمایه ی فیلم بخودی خود جذاب است و پتانسیل آن را دارد که به اثری مرموز با نگاهی به فلسفه اگزیستانسیالیستی تبدیل شود اما پرداخت آنقدر ضعیف است که اجازه بالاتر رفتن اثر را ازیک درام دم دستی نمیدهد. هرچقدر مقدمه و ورودی فیلم کند و توضیح واضحات است، یک سوم نهایی فیلم پُرشتاب و درهم است. جای کلیدهای حل معما که میتوانست درلابلای سکانسها جاداد شوند و ذهن مخاطب را فعال نگه دارند خالی ست و این تک داستان بودن در فقدان خُرده پیرنگها ، کار دست فیلمساز داده است. فیلم ترکیبی از ایده ماتریکس و نمایش ترومن و مانند اینهاست که سعی دارد مارا وادار کند کمی بیشتر به واقعیت زندگی خویش بندیشیم. تلاشی ناقص الخلقه که جز بازی خوب ساعد سهیلی و معدود تک سکانسهای متوسط، چیزی برای حفظ جذابیت ندارد.
شهرک میتوانست با قصه ای پخته تر تبدیل به اثری مخاطب پسندتر شود و حتی نظر منتقدان راهم جلب کند اما پرهیز فیلمساز از تکمیل هر خیزش بسوی دانایی و عدم ارائه مابه ازای آن، فیلم را تنها و بی کَس رها کرده است.
این نقد کوتاه در روزهای پراکران برگزاری چهلمین جشنواره فیلم فجر نگاشته شده و پیشاپیش از وجود هرگونه اشتباه سهوی در نگاشت آن پوزش میطلبم.