مکبث بومی، نوآر ایرانی و یک فم فتال اصیل
زخم کاری یک الگوی بومی سازی و مدرن سازی شده از نمایش مکبث شکسپیر است که خودش اقتباسی از یک کتاب رمان کوتاه به همین اسم است. سریال پر از عناصری است که هم باید در یک اقتباس ادبی جا خوش کرده باشد و هم در یک فیلم گنگستری ایرانی وجود داشته باشد، «محمد حسین مهدویان» در مقام کارگردان اگر صدای آن موسیقی متن و بتمن! نشان دادن قهرمان داستان را کمتر کند، اثری ساخته که تقریبا هیچ نقصی ندارد. با نقد سریال زخم کاری همراه ویجیاتو باشید.
در سینمای ایران همیشه جایگاه آثار اقتباسی لنگ میزند. فیلمهای بسیار کمی بر اساس یک کتاب ایرانی ساخته شدند که شاید تعداد آنها به انگشتان دو دست هم نرسد و مواردی که گلیمشان را از آب بیرون کشیدند که بسیار کمتر هم هستند. دایی جان ناپلئون معروفترین (و بهترین) اثر اقتباسی در سینمای ایران است و پس از آن موارد انگشت شماری نیز وجود دارد که توانستند این عرصه را خالی نگه ندارند. از «گاو» یا «آتش بدون دود» (بر اساس رمان چند جلدی نادر ابراهیمی) گرفته تا همین اواخر فیلم آذر،پرویز، شهدخت و دیگران که بر اساس کتابی به همین نام ساخته شده بود.
برخی از کارگردانان ایرانی به جای سرک کشیدن به ادبیات غنی کشور به ساخت اقتباسهایی از آثار ادبی جهانی پرداختهاند و میتوان گفت که در زمینه ساخت یک اثر اقتباسی بر اساس کتابهای خارجی بیشتر میتوان مثال آورد تا اقتباسهای سینمایی از روی آثار داخلی. «محمد حسین مهدویان» بعد از آنکه یک ملودرام جنگی میسازد و سپس یک فیلم اکشن را کارگردانی میکند و به دنیای کمدی گروتسک و سیاسی هم با «شیشلیک» سر میزند، با سریال «زحم کاری» هم یک کار اقتباسی بر اساس یک رمان ایرانی نسبتا جدید انجام میدهد و هم به ژانری سر میزند که در ایران کمتر شناخته شده است: «نوآر».
بگذارید گیسو و یا ملکه گدایان و امثالهم را که سعی در نمایش یک سریال معمایی در شبکه نمایش خانگی دارند فراموش کنیم، آثاری که هر چیزی در آنها یافت میشود به جز تعلیق و روایت درست. اگر در VODها بعد از همگناه و قورباغه به یک کویر برخورد کرده بودید و وعده ساخت سریالهای باکیفیت از سوی این مجموعهها را شنیده بودید، امروز میتوانید با زخم کاری دوباره امیدوار شوید.
زخم کاری بر اساس رمانی به نام بیست زخم کاری نوشته «محمود حسینی نژاد» ساخته شده که خود این رمان کوتاه (انتشار یافته در نشر چشمه که اتفاقا این روزها بخاطر پخش سریال نسخه فیزیکی آن کمیاب هم شده!) نیز برداشتی از آزاد از نمایشنامه جاویدان مکبث اثر ویلیام شکسپیر است. هیچ داستان و قصه دیگری مانند مکبث به مساله قدرت و تشنه بودن برای آن نپرداخته است و موارد دیگر تقلیدی ناشیانه و یا کپی خوبی از آمالهای مکبث و لیدی مکبث (همسرش) را نشان میدهند.
تراژدی شکسپیر روایت زندگی سرداری به نام «مکبث» است که «دانکن»، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود برمیکشد و به او جایگاهی بلند میبخشد، اما مکبث با تلقین جادوگران و وسوسه نفس و اغوای زن جاهطلبش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب به قتل میرساند. مکبث از آن پس گرفتار عذاب وجدان میشود، آنچنانکه هر اتفاقی او را هراسان میکند.
در این نمایشنامه قدرت حرف اول و آخر را میزند و تمام خصلتهای بد و پلیدی که در کنار قدرت گرفتن به سراغ آدمی میرود به زیبایی هرچهتمامتر روایت میشوند. زمانی که انسان عادی به اندک قدرتی میرسد کاملا خودش را عوض میکند و این تغییرات آرام آرام صورت میگیرد ولی ذره ذره نیز شتاب میگیرد. درست مانند سریال که در قسمت اول به نظر میرسد حرف چندانی برای گفتن ندارد و حالا پس از پخش قسمت دوم و سوم، به جایی رسیده که تماشاگران بیصبرانه منتظر ادامه نمایش چیده شده توسط مهدویان هستند.
زخم کاری داستان خانوادهای ایرانی را روایت میکند که پدربزرگ خاندان یک فعال اقتصادی بسیار کلهگنده است و کسب و کار خودش را خانوادگی راه انداخته است. این خانواده بزرگ هر یک نقش کوچکی در بیزینس عظیم «خان عمو» دارند. یک نفر حقوقدان هولدینگ است و یکی منشی و یکی هم «منطقه» دارد و در واقع مدیریت یک سری محدودههای خاص به آنها سپرده شده است. خان عمو و خانواده بزرگش روابط پیچیدهای با یکدیگر دارند ولی علیالظاهر همگی با هم خوب و خوش و خرم هستند، البته به جز پسر خان عمو (ناصر) و پسر «حاج آقا اسمال چی»؛ مردی که همسر سمیرا بوده ناصر یا همان پسر خان عمو! چندان چشم دیدنش را ندارد؛ هرچند فرزندان این دو نفر که نوجوانانی پرشور هستند با یکدیگر روابط عاطفی برقرار کردهاند.
پسر اسمال چی با نام مالک (و با بازی جواد عزتی) قصد دارد دیگر نفر دوم و سوم نباشد، او تصمیمهای بلند پروازانهای گرفته و میخواهد این خانواده مافیایی-ایرانی را دور بزند و برای این کار شاید دست به هر اقدامی بزند. در این راه همسرش با نام سمیرا (با بازی رعنا آزادی) او را همراهی میکند و در خیلی از مواقع که مالک قصد جا زدن دارد، او را به جلو هدایت میکند؛ گاهی با اغوای زنانه و گاهی با ضرب و زور و شتم! فرقی نمیکند، آنها میخواهند که بالاتر از خان عمو باشند.
جواد عزتی در نقش اصلی سریال بازی یکدست و روانی از خود بر جای گذاشته که ادامه دهنده مسیر چندساله اخیر اوست. عزتی از دنیای سینمای کمدی کار خود را آغاز کرد اما رفته رفته سبک بازیاش را تغییر داد و حالا میتوان از او به عنوان بازیگر قدرتمند فیلمهای ملودرام جدی نیز یاد کرد. شخصا در جهان سینمایی کمتر کسی را سراغ دارم که توانسته باشد همانطور که در سینمای کمدی میدرخشد، در سینمای جدی نیز به طور متعدد و چندین بار پشت سر هم نقش آفرینی به یاد ماندنی از خود برجای بگذارد. از همین رو معتقد هستم که عزتی یک نابغه سینمایی به شمار میرود هرچند بازیاش گاهی به ورطه تکرار میافتد و باید دید که میتواند نقشهای سخت و پرچالش را در آینده کارنامه هنری خود نیز قرار دهد یا خیر.
اما ستاره اصلی زخم کاری نه جواد عزتی است و نه دیگر بازیگران، بلکه این افتخار نصیب شخص دیگری میشود: رعنا آزادی ور. او توانسته بعد از مدتهای مدید و حضور در فیلمها و نقشهایی که اکثرشان زود از اذهان فراموش شد، خودش را به مرحلهای از اثبات در قدرت بازیگری برساند و یک شبه ره صد ساله را طی کند. او یک فم فتال (زن فتانه) واقعی را شکل میدهد که تا پیش از این در کمتر اثر سینمایی ایرانی با این ظرافت و ریزهکاریها دیده شده است. او زنی است که قرار است در نقش لیدی مکبث نمایشنامه فرو برود و در واقع اغوا کننده قهرمان داستان باشد، همانطور که هر «فم فتال» در سینمای جهان این راه را طی میکند. او در این اغواگری هم با نگاهش کارش را پیش میبرد و هم گاهی با ادای دیالوگهایی مانند: خودم خوابت میکنم. او زنی است که در اوج آرامش همچنان جذابیت خود را حفظ میکند و یک ابهت و خوفناک بودن زیرپوستی را در تک تک میمیکهای صورتش، حتی خندههای ریزش، به نمایش در میآورد.
بد نیست بدانید فم فتال به کاراکترهای زنی گفته میشود که با زیبایی ظاهری و هوش بالای خود سعی در اغوا کردن مردان قصه در راه اهداف خود دارند و شخصیت رعنا آزادی ور در این راه گاهی شوهرش را کتک میزند و گاهی برای او عشوه میآید. او زن دو قطبی با خوی وحشیانهای است که حسادت ممکن است او را به جنون آنی بکشاند و دقیقا به خاطر همین ظرافتهاست که یکی از تغییرات مهم فیلم نسبت به کتاب شکل گرفته است. یعنی شخصیت هانیه توسلی که در کتاب یک پسر است و حالا اینجا هانیه توسلی آن را بازی میکند تا یک مثلث عشقی به وجود بیاید که یک راس آن زن دیوانهای قرار دارد و یک راس آن یک مرد افسار گسیخته و در آنسوی دیگر یک زن مرموز که معلوم نیست دقیقا چه میخواهد.
روند داستان تا به این لحظه با شیب تندی همراه بوده و کاراکترها یک به یک در حال مغزپخت شدن هستند. بازیگران فرعی سریال پاشنه از نقاط ضعف به حساب میآیند به طوری که سطح بازیشان کاملا با بازیگران اصلی تفاوت دارد و این مساله آنقدری مشهود است که توی ذوق بیننده تیزبین بزند. اما این نقطه ضعف به مثابه پاشنه آشیل زخم کاری به حساب نمیآید، بلکه بیش از حد حماسی چیدن ماجراست که زخم کاری را گاهی از ریتم خود بیرون میکند و خارج میزند! در این مواقع سریال درست مانند خوانندهای میشود که فالش میزند با اینکه فکر میکند که با قدرت و به خوبی در حال انجام کار خود است.
در واقع مهدویان با استفاده از موسیقی متن خود و نمایش صحنههای اسلوموشن و تعدد تکرار این صحنهها، میخواهد به زور هم که شده ما با ابهت تغییرات کاراکترها آشنا شویم و به بیانی سادهتر، جوگیر شویم! خود سریال و بازیهای قوی بازیگران اصلی و داستان خوب آن این کار را انجام میدهد و معلوم نیست چرا مهدویان دائما تصمیم میگیرد با آلوده کردن سریال تر و تمیز خود به این نماهای کلیشهای، کار را به این شکل پیش ببرد. این سکانسها شخصا مرا یاد برخی صحنههای «آقازاده» میاندازد که میخواست با موسیقی و افکتهای تصویری به زور هم که شده خودش را هیجان انگیز نشان دهد.
چه دلیلی دارد ما جواد عزتی را ببینیم که دائما پالتوی بلند خود را پوشیده و در حال راه رفتن است و به افق خیره شده و یک موسیقی راک با صدای ده برابر صدای معمولی سریال پخش شود و سیگارش را روشن کند؟ مگر با یک بتمن مواجه هستیم؟ زخم کاری اگر این قبیل ژانگولربازیها را خارج کند و نخواهد پیازداغ ماجرا را به این ضرب و زور زیاد کند و به قدرتهای دیگری که در خود دارد بسنده کند، به مراتب اثر شسته رفته تری خواهد بود که به یمن تیم سازنده و بازیگران اصلی قدرتمندش، بسیار جذاب خواهد شد.
حجم رمان کوتاه زخم کاری زیاد نیست و با یک کتاب کمی بیشتر از صد صفحه روبرو هستیم. رمانی با نثری تقریبا نامانوس که شاید به مذاق هر کتابخوانی خوش نیاید. مهدویان با انتخاب این رمان متفاوت و تبدیل کردنش به یک داستان شسته رفته که عامه پسند باشد، تلاش زیادی کرده و توانسته جهان کتاب را به خوبی درک کند. او از کتابی خاص با لحنی خاصتر یک اثر خاص ولی تماشایی برای عموم خلق کرده و توانسته با تغییرات اندک، کاری کند که یکی از بهترین آثار اقتباسی از روی آثار ایرانی را ساخته باشد. او در ادای دین به کتاب هم کم کاری نکرده و در برخی مواقع کاملا دیالوگها را بر اساس جملات کتاب نوشته تا ثابت کند که برای ساخت یک اثر اقتباسی لازم نیست همه چیز را کوبید و از نو ساخت بلکه تنها باید نگرش خود را فراتر برد و به کلمات داخل کاغذ جانی تازه داد.
زخم کاری تا به امروز سه قسمتش پخش شده و آنطور که گفته میشود یک مینی سریال ۱۵ قسمتی خواهد بود. ساخت ۱۵ قسمت از کتابی که به زور کمی بیشتر از صد صفحه است هم جزو ریسکهایی است که میتواند باعث از ریتم افتادن داستان در قسمتهای میانی بشود. تقریبا هر ده پانزده صفحه تبدیل به یک قسمت شده و از آنجایی که کتاب تقریبا کمترین توصیفها را درباره شخصیتها و مکانها دارد، دست کارگردان باز بوده که شخصیتها را آنطور که دلش میخواهد خلق کند.
باید گفت مشخص نیست که چه داستانکهایی قرار است در دل فیلمنامه سریال روایت بشود تا تعداد قسمتها به ۱۵ عدد برسد فقط باید امیدوار بود که صحنههای اسلوموشن و... مسبب این ماجرا نشود و برای پر کردن وقت و کشدار شدن، تعدادشان بیشتر نشود! البته یادمان نرود در ابتدای امر اعلام شده بود که سریال ۲۰ قسمت دارد و همین کاهش ۵ قسمتی نشانه خوبی است که سازندگان قصد کشدار کردن قصه را ندارند.
سریال زخم کاری به طور اختصاصی از پلتفرم فیلیمو پخش میشود. سریالی متفاوت از کتابی متفاوت که بازهم برای مخاطب ایرانی آشناست. خانوادههایی که مافیای اقتصادی هستند و با رانت روی کار آمدند و همچنان بر صندلی قدرت تکیه زدهاند. خانوادههایی از قماشی که زندگیشان در لجن غرق شده و همه آنها شخصیتهایی سیاه و نه خاکستری دارند. مهدویان سریال تاریکی ساخته که سیاه بودن آن کاملا مشهود است. کافی است برای پی بردن به این مساله اواخر قسمت دوم و سکانس بینظیر حمام خان عمو را چندین بار مشاهده کنید. او میداند چه چیز تلخی ساخته و مزه آن را تا مدتها در ذهن بیننده قرار میدهد.