جستجو در سایت

1399/10/03 00:00

نمایشی استادانه‌ از هاپکینز

نمایشی استادانه‌ از هاپکینز

ترجمه اختصاصی سلام سینما

تا به حال آثار خوبی در ژانر درام درباره‌ی افراد مبتلا و زوال عقل ساخته شده است که از میان آنها می‌توان به «دور از او» و «هنوز آلیس» اشاره کرد. اما صادقانه باید اعتراف کنم که همواره با آنها مشکل داشته‌ام. در این فیلم‌ها به مجرد اینکه کاراکتر اصلی از فرزندانش، جهان و خودش دور می‌شود، از مخاطب نیز دور می‌شود. هیچوقت مطمئن نبودم که چطور می‌توان این مشکل را حل کرد تا اینکه به «پدر» بر خوردم. «پدر» اولین تجربه‌ی فیلمسازی رمان‌نویس و نمایش‌نامه‌نویس فرانسوی «فلوریان زلر» است که آن را براساس نمایشنامه‌ی خودش ساخته است. 

در شروع فیلم، «ان»(اولیویا کلمن) در لندن به خانه‌ی دنج، بزرگ و مرتب خود می‌رود و با پدرش «آنتونی»(آنتونی هاپکینز) 80 ساله که نیازمند مراقب است، خوش و بش می‌کند. حافظه‌ی او روز به روز ضعیف‌تر می‌شود اما او همچنان روحیه‌ی محکم و مبارز خود را حفظ کرده است. کیفیتی را که از «آنتونی هاپکینز» انتظار داریم کاملاً برآورده می‌شود. نقش‌آفرینی زوج اصلی فیلم یعنی «هاپکینز» و «کلمن» درخشان و تکان‌دهنده است. 

«آنتونی» توسط آخرین پرستارش به یک سوء‌استفاده‌گر بدجنس تعبیر شده که رفتارهای او موجب انصراف وی از پرستاری «آنتونی» شده است. این باعث می‌شود که تا حدی باور کنیم این رفتاری عادی از سوی «آنتونی» است. «ان» می‌تواند پرستار دیگری را استخدام کند اما این مشکل اصلی نیست. «ان» تصمیم گرفته است تا به پاریس نقل مکان کند تا بتواند با مرد مورد علاقه‌اش زندگی کند و این خبر بدان معنی است که «آنتونی» باید باقی عمرش را در خانه‌ی سالمندان سپری کند. 

«آنتونی» قدم‌زنان به سالن پذیرایی خانه‌ می‌رود و در آنجا مردی را می‌بینید که به آرامی نشسته و مشغول مطالعه‌ی روزنامه‌ی گاردین است. آن مرد(مارک گیتیس)، همسر دختر اوست. آنها همه با هم در یک خانه زندگی می‌کنند. ناگهان دخترش به خانه برمی‌گردد و قرار است برای شام مرغ بپزد اما انگار شخصی دیگر(اولیویا ویلیامز) است. «آنتونی» برای اینکه شک خود را برطرف کند به همسر دخترش اشاره می‌کند ولی با نگاه‌های خیره‌ی دخترش مواجه می‌شود. اصلاً شوهری وجود ندارد و دخترش 5 سال پیش از شوهرش طلاق گرفته بود. حتی خبری از مرغ هم نیست. 

کدام سناریو حقیقت دارد؟ «آنتونی» کدامیک را به درستی می‌بیند؟ دخترش یا همسر سابق دخترش را؟ ما نمی‌توانیم بگوییم اما این قمار مبتکرانه‌ی «پدر» است. «زلر» ما را درون یک حصر خانگی قرار داده تا فقط به ما ثابت کند که ممکن هرچه «آنتونی» می‌بیند تنها یک سراب باشد. در مقابل چشم ما سنگ تبدیل به شن روان می‌شود. فیلم سرنخ‌های کوچکی را به ما می‌دهد اما بلافاصله زیر پایمان را خالی می‌کند. این کار مخاطب را وسوسه می‌کند که فکر کند این بار زیر پایش محکم است. 

«پدر» کاری می‌کند که کمتر فیلمی درباره‌ی زوال روانی در کهنسالی توانسته است به این شکل و به این کاملی انجام دهد. این فیلم ما را درون ذهن کسی قرار می‌دهد که دارد توان ذهنی‌اش را از دست می‌دهد و این کار را با آشکار کردن تجربه‌های منطقی و یکپارچه انجام می‌دهد. «پدر» یک فیلم آپارتمانی است که در آن ذوق هنرمندانه‌ای برای پیچاندن واقعیت وجود دارد. «آنتونی» فقط خیال‌پردازی نمی‌کند، او تکه‌هایی واقعی از زندگی‌اش را می‌بیند که او را به سمت ترس از مرگ می‌کشانند. 

تماشای «پدر» ما را کاملاً به تجربه‌ی زوال عقل نزدیک می‌کند. ما با تماشای این فیلم در حال کامل کردن پازل زندگی «آنتونی» هستیم. قطعات این پازل وقتی به دست ما می‌رسد که «آنتونی» آن را گم کند. او دائماً هویت آدمهای نزدیک به خودش را فراموش می‌کند و این مسئله فرصتی به «زلر» می‌دهد که حقه‌هایی را با بازیگرانش اجرا کند. و در این میان «آنتونی» هم آگاه هست و هم آگاه نیست زیرا هر چیزی که او می‌بیند و باور می‌کند، ما نیز می‌بینیم. 

تمام بازیگران «پدر» درخشان هستند. «کلمن» از خود نوعی آسیب‌پذیری نشان می‌دهد که می‌توان با او احساس صمیمیت کرد. اما «هاپکینز» خیره‌کننده است. او با جذابیت و قاطعیت نقش خود را ایفا می‌کند و چیزی که به نقش‌آفرینی او چنین استحکامی می‌بخشد، نوعی پریشانی است که با وحشت همراه می‌شود. «آنتونی» در حال از دست دادن چیزی بیشتر از حافظه‌اش است. او دارد خودش را از دست می‌دهد. دستاورد نقش‌آفرینی «هاپکینز» آنجاست که تمام مدت با او همراه می‌شویم.  

منبع: ورایتی

مترجم: وحید فیض خواه