ارتباط «جیا» و «کونگ» شاعرانه است

ترجمه اختصاصی سلام سینما
مشکل اساسی طرح کلی «گودزیلا در برابر کونگ» این است که یک دوگانگی غلط در آن وجود دارد. دوگانگی موجود این است که شما ممکن است طرفدار گودزیلا یا کونگ باشید. در غیر این صورت نمیتوان در نبرد بین این دو، یک برنده یا بازندهی مشخص داشت. یکی دیگر از مشکلاتی که شرکتهای سازندهی این فیلمها دارند، «مردم» است. در اینگونه فیلمها مردم به جز فرار در خیابان هنگام سقوط آسمانخراشها و له شدن زیر دست و پای موجودات بزرگ، کار دیگری ندارند و عملاً اضافی هستند.
اما در فیلمنامهی «گودزیلا در برابر کونگ» به مردم مسئولیت داده شده است. «ربکا هال» نقش «آیلین اندروز»، کسی که میتواند با کونگ صحبت کند را ایفا میکند. «الکساندر اسکارزگارد» نیز در نقش «نیتان لیند» ظاهر شده است. «نیتان لیند» یک دانشمند است که نظریهای به نام «زمین توخالی» دارد. او معتقد است زیر زمین یک دنیای دیگر وجود دارد که این موجودات از آن دنیا به روی زمین آمدهاند.
«دمیان بیچیر» نیز نقش «والتر سیمونز» یک غول تکنولوژی که آدم موجهی بنظر نمیرسد را بازی میکند. «کایل چندلر» هم نقشش در «گودزیلا: پادشاه هیولاها» یعنی «دکتر مارک راسل» را تکرار کرده است. «گودزیلا در برابر کونگ» چهارمین قسمت از این فرنچایز است اما آنقدر فیلمهای قبلی فراموششدنی بودند که لازم نیست برای دیدن این فیلم، قبلیها را هم ببینید.
چند انسان جوان نیز در «گودزیلا در برابر کونگ» وجود دارند که مقیاس انسان-هیولا را به سمت اشتباهی میبرند. «میلی باب براون» نقش دختر نوجوان «دکتر راسل» را ایفا میکند که در نظریههای توطئه یک پادکستر به نام «برنی هینز»(برایان تایری هنری) که کارمند شرکت «سیمونز» است و میداند رئیسش آیندهی خوبی ندارد، غرق شده است.
«کیلی هاتل» در نقش دختر خواندهی «اندروز» به نام «جیا» ظاهر شده است. «جیا» که یک دختر ناشنواست(همانطور که هاتل نیز است)، آموخته که با کونگ با زبان اشاره صحبت کند. خط داستانی «جیا» کاملاً از داستان «کوکو»، همان گوریل دوستداشتنی کالیفرنیایی که عاشق بچه گربهها بود و یا گرفته بود که با انسانها ارتباط برقرار میکرد.
سکانسهای بین «جیا» و دوست هزار برابر بزرگتر از خودش بهترین سکانسهای کل فیلم یا حداقل بهترین سکانسهای با حضور انسان است. مسئله فقط ارتباط او با کونگ نیست. او حتی میتواند احساسات کونگ را از صدای ضربان قلب او تشخیص دهد که بسیار شاعرانه است. ادامهی داستان «گودزیلا در برابر کونگ» بسیار از هم گسیخته و فراموششدنی است.
باز هم میگویم، آیا شما میتوانید بین کونگ و گودزیلا یکی را انتخاب کنید؟ انگیزهی کونگ دلتنگی برای خانه و انگیزهی گودزیلا خشم است. هر دوی آنها منزوی، درکنشده و برای دنیای مدرن بسیار بزرگ هستند. این موجودات ساخته شده توسط CGI هرگز خلوص و روح آن موجودات مینیاتوری در فیلمهای اولیه خود را ندارند. مخصوصاً اگر از خاطرات خود عبور کنیم، آنها بسیار واقعیتر هستند.
جثههای بزرگ زخمیشدهی کونگ و گودزیلا نیز جذابیتهای خود را دارند. کونگ که ابروهای او در حال تحمل تمام غمهای دنیاست، برادر باستانی ما قبل از دوران تکامل، چند لحظهی باشکوه در این فیلم دارد. گودزیلا رقیب او که در سر کوچکش افکار تلخی دارد، با آن ستون فقرات بزرگش وارد شهرها میشود و همه چیز را خراب میکند. او قصد ندارد مردم را بکشد بلکه فقط در مسیرش در حال حرکت است. او دوستانش را نزدیک و دشمنانش را نزدیکتر به خود نگه میدارد.
منبع: تایم
مترجم: وحید فیض خواه