فیلمی که حال آدم را خوب میکند

ترجمه اختصاصی سلام سینما
«صدای متال» درامی بلژیکی-آمریکایی از «داریوس ماردر» است در ستایش زندگی است که به هیچ عنوان یکنواخت و موعظهگر نیست. این فیلم با نقشآفرینیهای قدرتمند از بازیگران اصلیاش مثل «ریز احمد» که قبلاً با ایفای نقشهای مکمل در فیلمهای موفقی مثل «جنگ ستارگان: روگ وان» و «شبگرد» شناخته میشد، داستانی دربارهی کنار آمدن و غلبه کردن بر مشکلات را بدون حقههای روایتی، به تصویر میکشد.
فیلم با «روبن»(ریز احمد) به عنوان نوازندهی درامز در یک گروه موسیقی «هِوی متال» است که به سرتاسر کشور سفر میکند و برای جمعیتهای کوچک اما مشتاق، برنامه اجرا میکند. او با خوانندهی گروه «لول»(اولیویا کوک) که شریک زندگی او نیز هست، یک خودروی ون مشترک دارند. رابطهی آنها آرام و عاشقانه است. «روبن» به مواد مخدر اعتیاد دارد اما سعی میکند تا آن را کنترل کند. مشکلات شخصی «لولو» چندان به زبان آورده نمیشود ولی میتوان مشکلات او در گذشته را از روی زخمهای روی بازویش حدس زد. این دو نفر چالشهای زیادی دارند اما بنظر خوشحال میرسند تا وقتی که دست سرنوشت مشکلی جدید به بار میآورد.
در ابتدا این مشکل به آرامی بروز پیدا میکند. «روبن» دچار یک اختلال شنوایی جزئی میشود. «ماردر» این فرصت را به مخاطب میدهد تا گاهی همه چیز را از گوش «روبن» بشنود. اما این مشکل تا جایی گسترش مییابد که «روبن» دیگر قادر به شنیدن نیست و تقریباً ناشنوا میشود. ترس و افسردگی بر این زوج غالب شده و آنها در مییابند که امکان تشدید اعتیاد «روبن» وجود دارد.
بنابراین «لولو» یک مرکز ترک اعتیاد مخصوص ناشنوایان را برای «روبن» پیدا میکند که توسط مردی سختگیر اما خوشقلب به نام «جو»(پل راچی) اداره میشود. او برای پذیرفتن «روبن» سه شرط میگذارد: وسیله نقلیه ممنوع، تلفن همراه ممنوع و «لولو» هم ممنوع. در ابتدا «روبن» مقاومت میکند اما به دلیل شرایط غیرقابل انکارش، برخلاف میل باطنی خود، شرایط «جو» را میپذیرد. در ذهن او، این یک مشکل موقتی است. او به جمعآوری کمکهای مردمی برای انجام عمل پیوند حلزونی گوش میاندیشد.
«صدای متال» یک مطالعهی شخصیتی است که سیر روایی آشنایی را طی میکند. «ماردر» بیش از اینکه به دنبال نوآوری باشد، از کنکاش در مشکلات «روبن» لذت میبرد. این کاراکتر مجبور است تا تمام صحنههایش را با انکار، خشم، بحث، افسردگی و مماشات تجربه کند. فاصلهی زیادی بین او و سایر افرادی وجود دارد که در مرکز «جو» کار و زندگی میکنند. «روبن» ناشنوایی را به عنوان یک معلولیت در نظر میگیرد و عزم خود را جزم کرده تا حداقل بخشی از شنوایی خود را بازیابی کند. «جو» به او میگوید که ناشنوایی برای افراد دیگری که در مرکز او اقامت دارند، یک معلولیت به حساب نمیآید.
با اینکه نقشآفرینی بازیگران مکمل مثل «اولیویا کوک»، «پل راچی» و «متیو آمالریک» در نقش پدر حمایتگر «لولو» قدرتمند است، اما «صدای متال» از ابتدا تا انتها فیلم «احمد» است. او یک نقشآفرینی بیادماندنی را ارائه داده که هر طیفی از احساسات در آن وجود دارد. همچنین او به بهبود تصویر یک موزیسین سبک «هِوی متال» که بر خودش کنترل دارد، کمک کرده است. این شاید برای «روبن» همواره صادق باشد بجز اوقاتی که او تمام درونیات خود را روی طبلهای درامش خالی میکند.
«ماردر» از تصاویری استفاده کرده است که بتواند تا حدودی به فیلمش فضایی مستندگونه ببخشد. جالبترین کاری که او انجام داده است، وارد کردن مخاطب به دنیای «روبن» از طریق ایجاد تجربهی شنوایی او برای مخاطب است. زیرنویسها در مواقع ضروری وجود دارند و «ماردر» مراقب است تا از رویکرد صوتیاش بیش از اندازه استفاده نکند. «صدای متال» بدون شک فیلمی است که حال مخاطب را خوب میکند اما با رویکردی بسیار آرام به سمت هدف خود حرکت میکند.
کاراکترها ریشه در واقعیت دارند و «جو» و «روبن» هیچکدام به انسانهایی که پاسخ همه چیز را میدانند، تبدیل نمیشوند. شاید برخی به باز بودن پایان فیلم اعتراض کنند اما «ماردر» با این کار باعث میشود تا مخاطب آن جای خالی را آنطور که خودش دوست دارد، پر کند. بهترین توصیف از پایان بندی فیلم، «امیدوار کننده و رضایتبخش» است. همانطور که میتوان کل فیلم را اینگونه توصیف کرد.
منبع: ریل ویوز
مترجم: وحید فیض خواه