مانند یک فیلم اولی

بهمن فرمان آرا دلش می خواهد این گونه فیلم بسازد و به یک باره جهش فکری به دست امده خود را ، که حاصل تجربیات زیسته او است در قالب یک کمیک کمدی وار به مخاطب ایرانی عرضه کند . «دلم می خواد» به شدت متوسط است چه به لحاظ معنایی که تولید می کند و چه به لحاظ موضع نقادانه ای که فیلم ساز از وضعیت کنونی اجتماع خود در فیلم به نمایش گذاشته است . نمی توان بر پیشانی این فیلم برچسب متفاوت بودن زد چرا که فیلم ساز هنوز همان نگاه ملکوتی وار خود را به دوش می کشد و از دل دریا حکایت می کند .
*جهان بینی کور شده در فیلم نامه
محکم ترین نقدی که می توان بر این فیلم وارد کرد ساختار از هم پاشیده اما جذاب اثر است . «دلم می خواد» شدیدا می خواهد متفاوت باشد و متفاوت ارائه دهد پس از همین رو از ویژگی هایی در سینمای خود استفاده می کند که هر کدام آنان به تنهایی ابژه ای برای یک فیلم هستند . به عنوان مثال شخصیت اصلی فیلم یک نویسنده افسرده است که عاصی شده و دیگر نمی تواند بنویسد مدام موسیقی هیجان انگیزی را می شنود و این المان طرحی می شود برای چرخش شخصیت آقای نویسنده در اثر . دومین نکته ارتباطی است که بهرام فرزانه (آقای نویسنده در فیلم با بازی رضا کیانیان) با فرزند معلوم الحال خود برقرار می کند که مشخص می کند جامعه این روزهای ایران علاوه بر این که دستخوش فروپاشی دیدگاه عینی در نویسندگان این دوره شده است بلکه ذهنیت انان را برای رسیدن به یک جهان بینی همه جانبه که به آن روشن فکری گفته می شود کور کرده است . با این تفاسیر فیلم نامه نویس حق دارد از لابه لای ذهن مغشوش خود چنین ایده ای را کشف و پردازش کند و به همان اندازه مغشوش (البته ما به عنوان مخاطب نمی دانیم تا چه اندازه مغشوش است) به نمایش بگذارد . نتیجه ای که از این نمایش به دست می آید بسیار سطحی است . اول این که نویسنده گویی با سبک ذاتی فیلم ساز آشنایی ندارد چرا که فیلم ساز قاعدتا میان مرگ و زندگی در رده آثارش دست و پا زده و این چرخش غیر قابل پذیرش ، به نوعی قمار دوسر باخت برای بهمن فرمان آرا محسوب می شود . دوم اینکه فیلم نامه نویس به شدت با استعداد است و می داند چه می گوید اما به نظر می رسد سانسور و یا خودسانسوری بر اثر دستپاچگی نویسنده باعث شده فیلم در چرخش درماتیک خود دچار تناقض شدید شود .
*فرمان آرا وودی آلن نیست
فرمان آرا قطعا وودی آلن نیست و اگر می خواهد با تیغ برنده انتقاد کمدی جامعه خود را به بازنگری در فرهنگ اجتماعی عصر حاضر دعوت کند سخت در اشتباه است . دلیل به کار بردن چنین جمله ای این است که وودی آلن از ابتدای فیلم سازی خود (که البته من دلایل شخصی خود را ، برای مخالفت با او دارم) تکلیف خود را با مخاطب مشخص می کند و با ارفاق سیر صعودی را در کارهایش نشان داده است اما فرمان آرا کجا و این گونه فیلم سازی کجا . پس نمی توان به سینمای ایران برای کشف معادلات فرهنگی – اجتماعی تکیه کرد چرا که هیچ فیلم سازی یک دست فیلم نمی سازد تا نمودار کارهایش بیان کننده عمق اندیشه او دربرابر جغرافیای زیسته و تفکر حاصله بر آن باشد . اگر فرمان آرا را یک فیلم اولی در نظر بگیریم شروع درخشانی در تولید معنا توسط فلسفه سینما در ایران داشته است اما چه کنیم که این فیلم ساز دارای عقبه ای است که اگر عمری باقی باشد و خود پس از چند سال این اثر را ببیند باور نکند که این فیلم را او ساخته است .