جستجو در سایت

1397/05/26 00:00

دفاع مقدس

دفاع مقدس

یادداشتی برای فیلم تنگه ابو قریب

#مهیارمحمدملکی


ژانر دفاع مقدس اصطلاحی است که برای اولین بار در سال ۱۳۶۰  دربحبوحه جنگ ایران و عراق ،بین اهالی سینما ومردم کشورمان رواج پیدا کرد اساساپیشینه این ژانر سینمایی ومحصولات تولید شده مربوط به ان را میتوان به دو بخش تقسیم کرد


بخش اول  مربوط به آثاریست که از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۸ تولید شدند همانند


نینوا (۱۳۶۳-رسول ملاقلی پور )


آوای غیب (۱۳۶۳-سعید حاجی میری)


عقاب ها(۱۳۶۴-ساموئل خاچیکیان)


کانی مانگا(۱۳۶۷-سیف الله داد )


و...


اما بخش دوم مربوط به اثاریست که بعد از پایان جنگ روایت، و به تصویر کشیده شدند همانند


دیده بان (۱۳۶۸-ابراهیم حاتمی کیا )


سفر به چزابه(۱۳۷۴-رسول ملاقلی پور)


آژانس شیشه ای (۱۳۷۶-ابراهیم حاتمی کیا )


متولد ماه مهر(۱۳۷۸-احمدرضا درویش)


و...


با بررسی دقیق و موشکافانه آثار مربوط به این دو بخش میتوان به درک این حقیقت دست یافت که دسته اول به واسطه هم زمانیشان با رویداد جنگ، توانسته بود ندحقیقت امر را با کمترین دخل و تصرف به گوش مخاطب خود برسانند

ضمن انکه مخاطب سینمای ان زمان، همین که میتوانست این ژانر را انعکاس بخشی از جنگ تلقی کند برایش کافی بود


این در حالیست که آرام آرام وقتی تب و تاب جنگ خوابید و ما با بخش دوم آثار این ژانر مواجه شدیم مشاهده کردیم که برای پرداخت  صحیح اثاری  از این دست  باید به خیلی از موارد  همچون تغییر نسل ها توجه داشت چرا که ما الان با نسل جدیدی مواجه هستیم که هیچ سابقه تصویری از جنگ ندارند برای همینم هست که این دست اثار سینمایی برای رساندن پیام های ارزشی و معنایی خود باید لایه سطحی خود، که همان قصه است را به گونه ای جالب توجه پرداخت کنند که این نسل جدید قبل هر اتفاقی مجذوب جادوی سرگرمی پرده سینمایی گردد


زمانی که رزومه کاری توکلی را بالا و پایین میکنیم 

اثاری همچون آسمان زرد کم عمق

اینجا بدون من

بیگانه

من دیگو مارادونا هستم 

و نزدیکتر توجهمان را جلب میکند 

این کارگردان و فیلمنامه نویس که قبلا تجربه  ساخت آثار جنگی را نداشته است در پروژه پیشین خود به نام تنگه ابوقریب قدم خود را خیلی مصمم و جدی برمیدارد


اما شاید مهمترین سوال همین باشد 

هشت سال جنگ پر از وقایع ریز و درشت  بوده است ایا همه این وقایع قابلیت این را دارند که بدون کمترین دخل و تصرف در جهت حفظ مستندات، به مدیوم پرده انتقال پیدا کنند یا خیر؟


پاسخ مسلما خیر است چرا که در دنیای سینما هوش و ذکاوت فیلمنامه نویس از حیث چگونگی پرداخت موضوع یا سوژه اهمیت بسیار دارد برای مثال باید ذکر کرد تنگه ابو قریب و حادثه مربوط به ان علیرغم ارزش تاریخی و ملی اش،  هیچ پتانسیلی برای ارائه یک داستان درخور ندارد

در موارد این چنین کارگردان و یا فیلمنامه نویس واقعه را حذف نمیکند بلکه شروع به تشریح قصه ای در حوالی این موضوع میکند بدین صورت که قهرمان قصه خود را طوری در حال و هوای تنگه ابوقریب قرار میدهد که مخاطب هم ابو قریب را خوب درک کند و هم اینکه از عناصر دراماتیک اثر لذت کافی ببرد


ابوقریب به دلیل تک شاخه ای بودنش و توجه صرف روی ماجرای تنگه، در نگاه اول یک اکشن بی امان به حساب میاید اکشنی که در محیط سینما حسابی سروصدا به راه میاندازد و مخاطب را در تمام لحظات همراه خود میکند 

این به نوعی شاید همان فریبی باشد که توکلی از کنار ان محبوبیت اثر خود را نزد  مخاطبش دوچندان میکند


سوال دیگری که میتوان پرسید این است که آیا توکلی  به همه انچه که  میخواست رسید؟


پاسخ مطمئنا مثبت خواهد بود اما این برانگیختگی احساسات از کجا  میاید؟ 

ابو قریب علیرغم نبود شخصیت پردازی  درخشان وحتی نبودیک قصه چفت وبسط دار ،موفق عمل میکند چرا که  دربحث بازیگردانی .جلوه های ویژه .موسیقی.فیلمبرداری .طراحی صحنه وگریم انچنان هنرمندانه ظاهر میگردد که  دیگر نبود هیچ  یک از موارد ذکر شده را نمیتوان احساس  کرد


ابو قریب از سیستم روایی دانای کل بهره میبرد که شاید انتخاب مناسبتر ان میبود که این اثر از زاویه دید یک کاراکتر روایت می شد تا با محدود کردن جغرافیای تصویر میتوانستیم از انفجار ها به عنوان یک عامل غافل گیر کننده بهره ببریم و البته این امر سبب میگشت به جای اینکه از هر شخصیت و عواطف  و احساساتش کمی بفهمیم

از یک شخصیت همه چیز را دریابیم


دوربین در عمده لحظات به سبب فاز جنگی قصه روی دست بوده و با تکان های بسیاری که دارد سعی به القای فضای تیره و تار جنگ دارد 

انفجار های در صحنه به سبب تروکاژهای بسیار در جه یک، بسیار سنگین و قابل فهم است


ابوقریب همزمان سعی دارد لحن جدی و مزاح را با هم ترکیب کند تا به این وسیله با ایجاد یک تناقض تولید مفهومی کند که برگرفته از حقیقت زندگیست بدین ترتیب

  ما به 

این باور میرسیم که فاصله خنده تا گریه  از مو هم باریکتر است و این معنا و تعبیری از زندگانی هر شخص است


ابو قریب در سکانس های پایانی به یکباره خود را در دام


اسلو موشن های خفیفی میبیند که هیچ توجیه عقلانی ندارد از طرفی دیگر هایلایت کردن صدای تانک های دشمن برعکس بسیار خیره کننده و درخشان جلوه میکند و مخاطب را با فشار بی امان عراقی ها آشنا میسازد


شهادت  رزمنده ها  تاثیر گزار نیست  این در حالیست که  اگر زاویه دید معطوف به یک شخص خاص میبود میتوانست تاثیر گزار تر و دراماتیک تر به تصویر کشیده شود  برای مثال علی سلیمانی خیلی سریع اوازی از ابوالفضل را به اذری پشت کامیون سر میدهد و خیلی زود توکلی او را از قصه میگیرد تا اوازش حکم همان تیر خلاصی را داشته باشد که مخاطب را دچار همذات پنداری نسبت به سیاهی های جنگ نماید اما کافی نیست


به عقیده من در حالیکه سایر بازیگران همچون جواد عزتی.جدیدی.اذرنگ خوب و جالب توجه ظاهر می شوند نوجوان قصه، علی قربانی که رکن اصلی ان هم میباشد بسیار ضعیف و غیر واقعی ظاهر میگردد


جمع بندی پایانی


ابوقریب یعنی دوربین نوجوان عکاسی که خیلی زود میشکند تا حقایق جنگ همیشه زیر خروار ها خاک جایی دور از زمین و نزدیک آسمان مدفون بماند 

بدون شک  بایکی از سینمایی ترین آثار جنگ طرف هستید پس  تماشای این اثر را در سینما ازدست ندهید

نمره ارزشیابی از ده :۷


#مهیارمحمدملکی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط