درام یا کمدی؟

مصطفی کیایی با خط ویژه آمد،با عصریخبندان افت کرد،با بارکد اوج گرفت و چهارراه استانبول به عنوان آخرین ساخته ی وی میانه ای از کمدی سیاه و درام اجتماعی است.فیلمی که تکلیف خودش را نمی داند.بارها جا می ماند و داستان در میانه خودش را پیدا می کند.
مهم ترین ضعف چهارراه استانبول در شخصیت سازی است.مخاطب در طول نود و هشت دقیقه ی فیلم دائم از خودش می پرسد داستان از چه قرار است؟حجم عظیمی از کاراکترهای بلاتکلیف که ارتباطات آنها اغلب نامعقول است وارد داستان می شوند و بسیاری از آنها در نیمه رها میشوند و داستان بدون یک پرداخت درست تمام میشود بدون اینکه غیر از آتش سوزی ساختمان پلاسکو موضوع خاصی دست مخاطب را بگیرد.به عنوان مثال سعید چنگیزیان دقیقا چه نقشی دارد؟پول می خواهد یا فقط نقطه ی عطف درام است؟تنها نقش او ایجاد یک ریلیشن شیپ بین کاراکترهای دیگر است با همان کلیشه ی موبایلی که نزد او جا مانده است.داستان او در نیمه تمام میشود و بعد هم حذف شدنش که انگار هیچ نقشی در تمام فیلم ایفا نکرده است.بابک بهشاد به عنوان دوست دو شخصیت اصلی به ناگاه تغییر شخصیت می دهد و بدون کمترین خمشی به یک رفیق خوب بدل میشود.لادن(ماهور الوند)که تقریبا تمام ماجراهای ساختمان پلاسکو در مورد او شکل می گیرند دختری است که فراری شده و فرار کردنش او را از دختری طغیانگر به دختری ترسو و خودخواه بدل می کند که در ساختمان گیر افتاده و درام و تنش برای یافتن او آغاز میشود.شخصیتی که بدون یک پرداخت درست قرار است موقعیت اصلی درام را شکل بدهد.پدر،خواهر،همسر خواهر تماما بیخود و بی جهت به داستان اضافه شده اند و بود و نبود آنها هیچ تغییری در روند داستان ایجاد نمی کند.بهرام رادان و مصطفی کیایی هم که مصداق بارز پت و مت(به طور دراماتیزه تر)هستند و تقریبا فقط دچار دردسر میشوند.شخصیتهای اصلی ای که در میانه به حاشیه رانده میشوند و کاراکترهای فرعی بر آنها پیشی میگیرند.
کارگردانی اثر قابل توجه است و مصطفی کیایی این بار از حد متوسط بالاتر رفته و از جلوه های ویژه ی عظیمی بهره برده که او را هم سطح کارگردانان تراز اول سینمای تریلر می کنند.مشکل اصلی در صداگذاری فیلم است که بسیار زیر و بی کیفیت بود(نسخه ی ارائه شده به جشنواره به مراتب صداگذاری بهتری داشت)دوربین روی دست در نمایی که پشت سر لادن حرکت می کند به تعلیق داستان می افزاید هرچند مخاطب به طورکامل حدس می زند این شخصیت مجهول کیست.
بازی های بازیگران ضعیف و سطحی است و سراسر شعار(حتی سیمرغ گرفتن سحر دولتشاهی و کاندید شدن ماهور الوند و مسعود کرامتی تغییری در این موضوع ایجاد نمی کند) و حتی اگر فیلمنامه کامل نیست بازیگران حداقل باید از پس رُل های ناقص خود برمی آمدند که چنین چیزی در چهارراه استانبول دیده نمیشود.تنها یک بازیگر از پس رُل بر آمده که آن هم بسیار کوتاه و گذراست(مهدی پاکدل).
چهارراه استانبول با شوخی های خود طعم تلخ یک فیلم اجتماعی را تلخ تر می کند و بدون توجه به ژانری که در پیش گرفته تنها سعی کرده داستانی را جلو ببرد که درست ساخته نشده و درست هم پرداخته نشده و بسیار ماجرامحور است همراه با خیل عظیمی از کاراکترهایی که نقش مهمی در پیشبرد داستان دارند.چهار راه استانبول تکلیف خودش را نمی داند؛کمدی سیاهی مثل بارکد یا درام سیاهی مثل عصر یخبندان؟
رزا دهقان