داستانی از دل ادبیات کهن

این روزها یک دوران ناب برای فعالان و علاقه مندان به انیمیشن داخل کشور است، چرا که همزمان سه عنوان انیمیشن روی پرده سینماها جا دارند که یک اتفاق نادر و بی سابقه در تاریخ انیمیشن کشور است. هر سه این عناوین داستانهایی اقتباسی دارند، یکی تلفیق دنیای بن تن و اساطیری ایران را پیش گرفته و دیگری از بین صفحات نورانی قرآن کریم داستانی را خلق کرده است. اما عنوان «کلیله و دمنه» بر اساس کتاب قدیمی به همین نام ساخته شده که حکایت گر داستانهایی در جنگلی بزرگ و حیوانات آن جنگل است.
مرکز پویانمایی طاهر مسولیت پخش انیمیشن اکران شده کنونی را بر عهده دارد ولی به نظر میرسد قرار بر پخش تلویزیونی این اثر بوده و نه اکران سینمایی آن. چرا که کارگردان اثر یعنی علیرضا توکلی بینا در سال ۱۳۹۱ خبر از ساخت مجموغعه ۲۶ قسمتی به تهیه کنندگی زهرا هاشمی (که تهیه کننده همین عنوان سینمایی هم هست.) برای شبکه پویا داده بود و بعد از گذشت حدود ۶ سال حالا شاهد نسخه سینمایی این اثر به مدت زمان ۷۵ دقیقه روی پرده سینماها هستیم. پروسه طولانی که ساخت کلیله و دمنه طی کرده در دنیای انیمیشن چندان عجیب به نظر نمیرسد، آن هم بازار انیمیشن ایرانی کشور که تا به حال به اندازه انگشتان دست ها هم آثار اکران شده به رنگ خود ندیده است.
داستان کلیله و دمنه روایتگر ماجرایی در دل جنگل است و اصل داستان حکایت پدر کلیله و دمنه یعنی هامون است که به توصیه جغذی دانا به سمت مشاوری شیر، سلطان جنگل در می آید. معاونان شیر یعنی روباه و گرگ و کلاغ و کفتار(که تا جایی که می دانم این یکی در داستان های کلیله و دمنه نقش منفی را ایفا نمی کرد و به واسطه خلاقیت فیلمنامه اضافه شده است) که منصب خود را در معرض خطر می بینند با یکدیگر تبانی میکنند تا شغال را از چشم شیر بیندازند. آنها برای اجرا شدن این نقشه پاپوشی برای او درست می کنند و نقشه شوم خود را ذره ذره پیش می برند.
کتاب اصلی کلیله و دمنه، بیشتر شرح ماجراها و دسیسههایی است که در دربار هند رخ میداده و چون شرح این دسیسهها و ماجراها به طور مستقیم میسر نبوده، لذا در سبک داستانهای حیوانات به رشتهی تحریر درآمده است. حتی ترجمه این کتاب در ایران باستان نیز در ابتدا باعث خشم درباریان شده چرا که برخی از قسمت های کتاب را کنایه به رفتار پادشاهان و اطرافیان ایران می دانستند. از همین رو این کتاب برخلاف عناوین مشابه خود در تاریخ مثل مرزبان نامه (یا مدل اروپایی آن یعنی حکایت های ازوپ) بیشتر تم سیاسی دارد ولی در انیمیشن ساخته شده سعی شده این رنگ و بوهای دردسر ساز تا حد بسیار زیادی کم رنگ شود و انیمیشن مناسب حال و هوای مخاطبین اصلی خود یعنی کودکان شود. داستان انیمیشن کلیله و دمنه خوشخبتانه نه شعارزده است و نه حوصله سربر.
یکی از نکات خوب فیلمنامه شبیه بودن آن به خود کتاب اصلی در نوع روایت است. کتاب هایی مثل کلیله و دمنه و یا هزار و یک شب حالتی قصه اندر قصه اندر قصه دارند و انیمیشن مذکور هم این سبک و سیاق داستان گویی را بسیار دقیق و خوب حفظ کرده است. انیمینش کلیله و دمنه داستانک های کوتاه و پیاپی ای دارد که البته به داستان اصلی ربط دارند و شاید در ابتدا کمی برای مخاطب کودک گیج کننده باشد ولی به تدریج این گیجی از بین می رود.
داستان در فیلمهای انیمیشن ، بسیار شبیه به داستان فیلمهای زنده بسط و گسترش میابد؛ قصه با یک ایده ی ساده شروع می شود و آغاز، میانه و پایان ایده شکل گرفته می شود.
بخوانید: نقد و بررسی فیلم شکل آب: دلایل نامزدی های زیاد این فیلم در اسکار را بخوانید !
در مرحله بعدی طرح قصه توسعه می یابد و صحنه های در آن شرح داده می شوند. در این قسمت که سکانس های مهیج و اکشن و حتی شوخی ها پردازش می شوند و در مرحله بعدی که قسمت نهایی فیلمنامه انیمیشن است، گفتگوها و صحنه ها را در بر می گیرد.در حقیقت فرم و شکل فیلمنامه ی انیمیشن، عملا با فیلمنامه ی فیلم زنده یکسان است، اما دریافت و درک تفاوتهای نهفته در نگارش این دو نوع فیلمنامه مهم و حیاتی است.
بطور کلی باید گفت که انیمیشن( نسبت به فیلم زنده) یک پدیده ی بسیار بصری تر است. در فیلمنامه ی بسیاری از فیلمهای زنده، عملا نیازی دیده نمیشود که به جزئیات آنچه که بر صحنه میگذرد پرداخته شود. یک صحنه ی تعقیب و گریز اتوموبیلها به سادگی فقط یک صحنه ی «تعقیب و گریز» تلقی میشود و این وظیفه ی کارگردان است که این صحنه را تفسیر کند و به دلخواه به تصویر بکشد. اما از آنجایی که “انیمیشن” بطور ذاتی پدیده ای تلقی میشود که باید صحنههایی را به نمایش بگذارد که شما تا کنون ندیده اید، فیلمنامه ی انیمیشن نیز باید بتواند دنیای متفاوتی را شرح دهد.خوشبختانه دنیایی که کلیله و دمنه نشان داده توانسته این حس را در مخاطب ایجاد کند.
صداپیشگان خوبی صدایشان را به کاراکترها قرض دادند ولی باید اذعان داشت که قدرت صنعت دوبله در ایران بسیار بیشتر از این حرف هاست. گرچه استفاده از افکت های صدای واقعی خود حیوانات کار را ملموس تر کرده ولی عدم همکاری دوبلوران انیمیشن سابق و یا افراد جدید و محبوب کنونی کشور کمی تعجب برانگیز است.
قطعا نقطه ضعف کار در دید اول طراحی انیمیشن است که از تکنیک ۲بعدی دیجیتال استفاده کرده؛ سبکی که در آثار سینمایی جهانی کنونی هم دیده می شود ولی عنوان فعلی از نظر تکنیکی نسبتا ضعیف ساخته شده است. البته قیاس این قسمت از انیمیشن با توجه به بودجه های محدود و نیروی انسانی و… داخل کشور کار غلطی است اما بازهم نمی توان حدااقل از طراحی برخی کاراکترها مثل شیر که بسیار ضعیف کار شده گذشت. برخی کاراکترها مثل کلاغ و کفتار به شدت تاثیر گرفته از عنوان شیرشاه هستند که در یک کار بومی چندان جالب به نظر نمی رسد. البته از حق نگذریم طراحی خود کلیله و دمنه و یا به عنوان مثال کاراکتر جغد جالب توجه است و همچنین باید گفت که در سکانس هایی قدرت رنگ پردازی و کیفیت تصاویر هم در حد مطلوبی خودنمایی می کند.به عنوان مثال تصاویر ثابت همچون درختان و به طور کلی فضای جنگل بسیار خوب ساخته و پرداخته شده است. در هر حال نمی توان منکر ضعیف بودن این بخش شد ولی می توان به جرات گفت که داستان خوب و فیلمنامه جالب توجه کلیله و دمنه توانسته این نقطه ضعف را جبران کند.
نکته آخری که می شود به آن پرداخت، بحث بر سر ساختن چنین عناوینی در بازار انیمیشن ایران است. بسیاری از کارشناسان این حوزه معتقدند دنیای داستان های فولکلوریک و حتی اساطیری به سر آمده و قصه ها نیاز به روایت در دنیایی مدرن و رئال گونه دارند. آنها با استناد به شکست تجاری آثار پرخرجی چون آرتور شاه و برعکس بفروش بودن عناوینی مثل ثور از دنیای سینمایی مارول (که اقتباسی مدرن از داستان خدایان روم باستان است.) این ادعا را مطرح می کنند که باید بازبینی دوباره به ادبیات قدیم زده شود. هرچند کلیله و دمنه یک اثر جهانی و نه ایرانی است ولی بازهم در رده داستان های فولکلوریک ملل جای می گیرد و در ایران باستان هم بارها و بارها توسط افراد مختلف من جمله رودکی بازنویسی شده است. از آنجا که قدرت سینمای ایران هنوز به آن حدی نیست که آثاری بلاک باستری و اقتباسی از قصه های شاهنامه و یا گرشاسپ نامه و همین کلیله و دمنه بسازد، چاره کار ساخت عناوین تخیلی به صورت انیمیشن است تا از بند تکنیک های سینمایی و جلوه های ویژه رها شوند. اما صحبت اینجاست که آیا ساخت قصه ای از کلیله و دمنه در همان فضای خودش کار جایزی است یا مثلا اقتباسی مدرن از آن و ساخت انیمیشنی به سبک و سیاق زوتوپیا از دنیای کلیله و دمنه؟ آیا می شود امروز بنا بر سلیقه مخاطب تغییراتی در شکل و روایت داستان ها داشته باشیم؟ کشور ما منابع ادبیاتی اقتباسی بسیار خوبی دارد که تا به امروز هیچ اثر درخور توجهی از روی آنها ساخته نشده و هیچ گونه ادای دینی به این فرهنگ غنی لااقل از سمت خودمان نشده است. شاید این عذاب وجدان باعث می شود تا هنوز دوست داشته باشیم بتوانیم این اساطیر و قصه ها را به همان شکل خودشان بسازیم ولی شاید لازم باشد دستی هم به سر و روی فرم آنها بکشیم. مثلا شعر “خوان هشتم” از مهدی اخوان ثالث… و شعر دیگرش در تفسیر تصمیم پدر در داستان “رستم و سهراب” قدم های کوچکی هست برای بروز کردن کشمکش روانی شخصیت های آشنای اساطیر کشورمان. اما این قدم های کوچک بی شک از سمت گروهی از جامعه متهم می شوند و پا گذاشتن روی آنها ریسک پذیری بالایی می خواهد.
بازار فروش سه انیمیشن اکران شده روی پرده نقره ای تاسف برانگیز است و صنعت انیمیشن ایران را تهدید می کند، این فروش های نسبتا کم بی شک سرمایه گذارهای آتی را از این صنعت دور می کند. شاید لازم باشد بیشتر انیمیشن ایران را دریابیم و آن را حمایت کنیم تا شاهد رشد و اعتلای این صنعت در کشور باشیم.