فقدان درام
این بهترین بازی از باران کوثریست که من تا کنون دیدهام. باقی بازیگرها هم بسیار قابل قبول هستند. مسئله کانونی فیلم هم مسئلهایست محترم و شایان توجه. فیلم با حداقل شعبدهبازی و تردستی و شیرینکاری آغاز شده و به اتمام میرسد، اما علیرغم تمامی این خوبیها سه ایراد اساسی دارد.
از دکوپاژ فیلم –که بعضی جاها مخصوصا در مکالمات چند نفره داخل یک دفتر کاملا بیمعناست و حالت نیمهمستند پیدا میکند- گرفته تا تدوین و فیلمبرداری، تمامی عوامل باعث میشوند که فیلم دچار لکنت شود. این مشکلات فنی تا حدی برخاسته از این مسئله هستند که سهیل بیرقی هنوز به این باور نرسیده که این فیلمش یک فیلمنامه نسبتا کلاسیک دارد، و مطابق الگوی فیلم پیشینش، یعنی «من»، پیش نمیرود.
ایراد دوم که خیلی هم اساسیست، شخصیت تیپیکال مرد داستان است. این مرد علیالقاعده میبایست به یک پرسوناژ تبدیل میشد، اما چیزی نیست مگر یک تیپ مزورِ عقدهای. اینکه مرد یک مجریست، و مجری یعنی شخصی که «دو رو دارد»، گرچه ایدهایست جالب، اما کمکی به شخصیتسازی نمیکند بلکه بیشتر توجیهیست برای تیپ بودن او.
با تیپیکال شدن مرد، بُعد قانونی داستان زیر سوال رفته و بیشتر حواس پرتِ «روانی بودن مرد» میشود. فیلم اما در ادامه راه قانونی و دادگاه را پیش میگیرد. نتیجه این دو موضوع این میشود که از دقیقه حدودا 30 فیلم که مرد و زن در خیابان کتککاری میکنند، فیلم هیچگونه مسئله و عطف و گرهگشایی و حتی پایانبندی هم ندارد.