کدام دنباله فیلم ها از نسخه اصلی آن بهتر بودند؟
اختصاصی سلام سینما - در تاریخ سینما فیلمهای محبوبی وجود داشتهاند که طرفداران سینما را آنچنان عاشق خود کردند تا سازندگان آن آثار را وادار به ساختن دنباله یا دنبالههایی بر آثار اصلی کردهاند. از سویی دیگر دستهای از آثار سینمایی وجود دارند که استودیوها و کمپانیهای بزرگ سینمایی به هدف کسب سود بیشتر، با برنامهای ویژه فرنچایزهایی را تعریف میکنند که شامل دنبالههای سینمایی بعضاً طولانی میشوند.
در این میان برخی از دنبالههای سینمایی به قدری خوب، دوستداشتنی و هنرمندانه از آب در میآیند که بسیاری از طرفداران نسخهی اصلی همان فیلم، اثر اولیه را فراموش کرده و دل به دنبالهی آن میبندند.
به نظر شما کدام دنبالهی سینمایی از نسخهی اصلی آن بهتر بوده است؟
1- پدرخوانده قسمت دوم (The Godfather Part II)
بله میدانم به چه فکر میکنید؛ «پدرخوانده»(The Godfather) یکی از شگفتانگیزترین فیلمهای تاریخ است اما قسمت دوم این فیلم حتی کمی بهتر است؛ زندگی کاراکترهایش را عمیقتر مورد بررسی قرار میدهد که در نتیجه باعث تقویت تجربه مخاطب از تماشای قسمت اول میشود.
ما در اینجا شاهد قسمت ظالمانهتر و واقعیتر تشکیلات مافیایی هستیم و فیلم به طور عمیقی وارد بحث اخلاقیات میشود. بعلاوه، کوپولا در قسمت دوم بودجه بیشتری در اختیار داشته و در نتیجه به او این فرصت داده شده که اثر خود را گسترش دهد.
«پدر خوانده قسمت دوم»(The Godfather Part II) اولین دنبالهای است که جایزه اسکار بهترین فیلم را از آن خود کرده است.
2- شوالیه تاریکی (The Dark Knight)
میتوان «شوالیه تاریکی»(The Dark Knight) را دنبالهای بر «بتمن آغاز میکند»(Batman Begins) یا در کل تمام فیلمهای بتمن دانست. در هر صورت، واضح است که «شوالیه تاریکی»(The Dark Knight) از همهشان بهتر است.
منظور این نیست که «بتمن آغاز میکند»(Batman Begins) فیلم بدی است اما «شوالیه تاریکی»(The Dark Knight) آنقدر خوب از آب درآمده که از جلوۀ فیلمهای قبل از خود میکاهد. از موضوعات بالغانهاش گرفته تا جلوههای بصری و عملکرد بازیگران، همه در فیلمی یکپارچه به یکدیگر پیوستهاند.
دومین فیلم از سهگانه کریستوفر نولان بیشترین میزان تحسین منتقدان را با خود به همراه داشته و نامش در همان سال در لیست 10 فیلم برتر 287 منتقد قرار گرفته و در نتیجه آن را بالاتر از سطح ابرقهرمانان معمولی قرار داده است.
3- ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (The Lord of The Rings: The Return of The King)
سهگانه حماسی پیتر جکسون که با اقتباس از رمانهای جی.آر.آر تالکین ساخته شدهاند، در سراسر جهان از محبوبیت خاصی برخوردار هستند اما جکسون در سومین قسمت این سهگانه هر چه داشته رو کرده است. وقتی فکر میکنی داستان تمام شده با صحنه دیگری مواجه میشوی.
قسمت آخر این شاهکار یعنی «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه»(The Lord of The Rings: The Return of The King)، به روشی اصولی ساخته شده است، از نظر شیوۀ نقل داستان فوقالعاده بوده و بعلاوه در مراسم اسکار، تمام جوایزی را که برایشان نامزد شده بود از آن خود کرده است که در نتیجه آن را در ردۀ فیلمهایی چون «بن هور»(Ben-Hur) و «تایتانیک»(Titanic) قرار میدهد. این دو فیلم هر کدام 11 جایزه اسکار را با خود همراه کردهاند.
4- داستان اسباببازی 2 (Toy Story 2)
هنگامی که اولین قسمت «داستان اسباببازی»(Toy Story) در سال 1995 منتشر شد، تلاشی مبترکانه در صنعت انیمیشن به حساب میآمد. داستان دوستداشتنی، کاراکترهای قابل درک و استایل هنری بدیعاش نام پیکسار را روی زبانها انداخت و بنظر بعید میرسید که بتوانند چیزی بالاتر و بهتر از آن خلق کنند.
در ابتدا قصد بر این بود که دنباله این انیمشین یعنی «داستان اسباببازی 2»(Toy Story 2)، پخش سینمایی نداشته و به صورت مستقیم در بازار منتشر شود اما زمانی که بازگشت تیم الن، تام هنکس و بقیه بازیگران تأیید شد و تصور بر این بود که داستان قرار است کیفیت بالایی داشته باشد، در سینماها نیز پخش شد.
«داستان اسباببازی 2»(Toy Story 2) نه تنها رکورد فروش قسمت اول خود را زد، بلکه به عقیدۀ تعداد بیشماری از منتقدان، کیفیت بهتری هم نسبت به آن داشت؛ بلندپروازانهتر بود، رابطه بین کاراکترها قویتر شده و فرنچایزی دوستداشتنی متولد شده بود.
5- بیگانگان (Aliens)
نقد این فیلم شاید کمی بحث برانگیز باشد، با توجه به اینکه هم «بیگانه»(Alien) و هم دنباله آن «بیگانگان»( Aliens) هر دو از کلاسیکهای ژانر علمی تخیلی هستند. در «بیگانه»(Alien) ریدلی اسکات، سیگورنی ویور نقش کاراکتر ریپلی را بازی کرده و در نهایت فیلم از نظر منتقدان و میزان فروش نتیجهای موفقیتآمیز به همراه داشته و آنقدر اسمش بر سر زبانها میافتد که ساختن دنبالهاش حتمی میشود.
این مسئولیت را جیمز کامرون بر عهده گرفته و فیلمی اکشن-محور تولید میکند و قلمرو این فرنچایز را گسترش میدهد. از نظر برخی، هر دو فیلم به یک اندازه خوباند اما تعداد کمی از منتقدان بیشتر طرفدار «بیگانگان»( Aliens) هستند ولی همه خوب میدانیم که هر دو خیلی بهتر از «بیگانه 3»(Alien 3) از آب درآمدهاند.
6- مرد عنکبوتی 2 (Spider-Man 2)
کمیکبوکهای «مرد عنکبوتی»(Spider-Man) تا به امروز 11 بار پردۀ سینما را به خود اختصاص دادهاند اما «مرد عنکبوتی»(Spider-Man) سم ریمی هنوز هم بهترین است. با اینکه قسمت اول «مرد عنکبوتی»(Spider-Man)، بخشی از دلیل شهرت فیلمهای ابرقهرمانی در دنیای امروزه است اما دنبالۀ آن بود که باعث شد مخاطبان تقاضای آثار بیشتری داشته باشند.
قدرت با مسئولیت همراه است، اما اگر ابرقهرمان داستان دیگر نخواهد زیر بار مسئولیت رود چه؟ اگر ابرقهرمانمان با یکی از شروران دنیای مارول روبرو شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ پاسخ: دنبالهای فوقالعاده ساخته خواهد شد.
7- شرک 2 (Shrek 2)
قسمت اول «شرک»(Shrek)، نوشدارویی برای آثار احساساتی دیزنی، تغییری نیروبخش در زمان انتشارش به شمار میرفت. طنز جالب و کمی و بزرگسالانۀ این انیمیشن به همراه کاراکترهای عجیب و غریبش طرفداران زیادی را از تمامی سنین به خود جذب کرد.
«شرک 2»(Shrek 2) تمام ویژگیهای خوب شرک را برداشته و چند برابرشان کرده است. در این انیمیشن شاهد موضوعات فرهنگ عامه، موسیقیهای شاد و دیالوگهایی هستیم که هنوز هم بین مردم نقل میشوند.
اما بزرگترین پیشرفتی که «شرک 2»(Shrek 2) نسبت به قسمت اولش دارد در بخش ساخت آن است. همه چیز در این قسمت دقیقتر و تمیزتر دیده شده و در کل از نظر بصری جذابتر شده است.
8- نابودگر 2: روز داوری (Terminator 2: Judgment Day)
«نابودگر 2: روز داوری»(Terminator 2: Judgment Day) یکی از بهترین دنبالههایی است که تا به حال ساخته شده و بیش از پیش، شکستناپذیری جیمز کامرون را ثابت میکند. مهم نیست ایدههای او چقدر احمقانه و فکرنشده باشند؛ ما این را فهمیدهایم که هرگز نباید علیه کامرون حرفی زد چون همیشه بهترینها را با خود میآورد.
«نابودگر 2: روز داوری»(Terminator 2: Judgment Day) دقیقاً برعکس قسمت اولش است؛ نه تنها این دفعه آرنولد شوارتزنگر قهرمان فیلم است، بلکه قلمرو و اسطورهشناسی داستان به شیوهای جذاب به نمایش گذاشته شده است.
اما این کاراکترها هستند که تحت فشارند چرا که داستان فیلم تنها دربارۀ پسری است که در جستجوی پدرش است و شوارتزنگر همان نقشی را بر عهده دارد که در پایان، تراژدی به همراه میآورد.
«نابودگر 2: روز داوری»(Terminator 2: Judgment Day) فیلمی تأثیرگذار، هیجان انگیز و بلندپروازانه بوده و با اینکه «نابودگر»(Terminator) فیلم خیلی خوبی بود، «نابودگر 2: روز داوری»(Terminator 2: Judgment Day) حرف ندارد.
9- جنگ ستارگان 5: امپراطوری ضربه میزند (Star Wars Episode V: The Empire Strikes Back)
علیرغم تمام افسانههایی که در دهههای اخیر خلق شدهاند، جورج لوکاس برای ساختن «جنگ ستارگان: یک امید تازه»(Star Wars: A New Hope) ایدۀ کاملی نداشت. در واقع، پیشنویسهای اولیۀ «جنگ ستارگان 5: امپراطوری ضربه میزند»(Star Wars Episode V: The Empire Strikes Back) با ورژن ساخته شدۀ فیلم تفاوتهای زیادی دارند.
فیلمنامة نهایی با همکاری لارنس کاسدان نوشته شده است. اما این فیلم یکی از پایه و اساسهای سینمای مدرن را تشکیل میدهد؛ دنبالهای تاریک، غمانگیز و بلندپروازانه که کاراکترهای «جنگ ستارگان: امید تازه»(Star Wars: A New Hope) را دو برابر کرده و با روشهایی شگفتانگیز و فوقالعاده افق دیدشان را گسترش میدهد.
همچنین از نظر بصری، تأثیرگذارترین داستان لوکاس است چرا که کارگردان آن، اروین کرشنر، رنگ پویایی را وارد صحنه میکند که برای داستانی تاریکتر عالی است. و در نهایت این فیلم نجات پیدا میکند؛ نه تنها به عنوان فیلمی علمی تخیلی بلکه به عنوان الگو برای دنبالههایی که قیام کرده و کاراکترها را به سمت و سویی متفاوت و گاهی خطرناک سوق میدهند.
10- مکس دیوانه: جاده خشم (Mad Max: Fury Road)
حقیقتی جالب: قسمت اول فیلم «مکس دیوانه»(Mad Max) زیاد فیلم خوبی نیست! تنها پیشگفتاری طولانی است و در آن اثری از بیواسطگی و سرعت دنبالههایش وجود ندارد. وقتی نوبت به انتخاب بهترین دنباله میرسد، بین «مبارز جاده»(The Road Warrior) و «مکس دیوانه: جاده خشم»(Mad Max: Fury Road) دومی را انتخاب میکنم.
سطح بلندپروازی «مکس دیوانه: جاده خشم»(Mad Max: Fury Road) بینظیر است و دستاوردهایش زمانی عالیتر میشوند که میدانیم هنوز هم جورج میلر کارگردان آن است. این فیلم از آن دنبالههای معمولی نبود که طرفداری بیاید و سعی کند فرنچایز را طوری بسازد که به مزاج مخاطب مدرن خوش بیاید.
اینجا با میلری روبرو هستیم که در زمین بازی مخصوص خودش، مشغول بالا بردن سطح بازی است. از جلوههای بصری گرفته تا داستان و موضوع و هر چه در این بین قرار میگیرد.
11- سقوط آسمان (Skyfall)
من فکر میکنم «سقوط آسمان»(Skyfall) در بین فیلمهای جیمز باند بهترین نیست اما اگر بخواهیم از نظر دنبالههایی که از فیلم اولیهشان بهتر هستند صحبت کنیم، بدون شک «سقوط آسمان»(Skyfall) از «دکتر نو»(Dr. No) بهتر است.
«دکتر نو»(Dr. No) شروع خوبی برای فرنچایز باند نبود و در واقع تا انتشار فیلمهای «عاشقانه از روسیه»( From Russia with Love) و «انگشت طلایی»(Goldfinger) چنین فرنچایزی اصلاً به وجود نیامده بود، اما باید بگویم «سقوط آسمان»(Skyfall) نسبت به این فیلمها یک سر و گردن بالاتر است چرا که دههها تاریخچۀ باند را با خود میکشد و سعی دارد جایگاه او را در دنیای مدرن نشان دهد.
این فیلمی است که نه جیمز باندی بودن خود را پنهان کرده و نه به طور کامل ساختارشکنی میکند. «سقوط آسمان»(Skyfall) مطابق مسائل امروزه است اما در عین حال ویژگیهای این کاراکتر و تاریخچهاش را هم مورد تحسین قرار میدهد. و آنچه این فیلم را خاص میکند این است که تنها میتوان آن را با جیمز باند ساخت؛ هیچ کاراکتر دیگری تا این حد از عمر طولانی و شهرت برخوردار نیست.
12- هری پاتر و زندانی آزکابان (Harry Potter and The Prisoner of Azkaban)
با اینکه کریس کلمبوس کارگردان «هری پاتر و سنگ جادو»(Harry Potter and the Sorcerer’s Stone) و «تالار اسرار»(Chamber of Secrets)، فرنچایز هری پاتر را به خوبی پایهریزی نمود اما این آلفونسو کوارون بود که با «هری پاتر و زندانی آزکابان»(Harry Potter and The Prisoner of Azkaban) مسیر انتقال این کتابهای حجیم به پرده سینما را گشود.
در حالیکه فیلمهای کلمبوس وفاداری زیادی به منبع اصلیشان دارند، کوارون با شامۀ هنریاش کتابهای جی.کی.رولینگ را از آن خود کرده است. تمرکز روی هری شیوهای کارآمد برای مواجه شدن با حجم بالای کتابها بود و حس زیباییشناختی کوارون باعث شد به جادو اعتقاد پیدا کنیم.
13- پیش از غروب (Before Sunset)
یکی از بهترین و بعیدترین سهگانههای تاریخ سینما، سهگانۀ «پیش از»(Before) به کارگردانی ریچارد لینکلیتر است. جالب است که بدانید، اصلاً قرار نبود سهگانهای در کار باشد. «پیش از طلوع»(Before Sunrise) قرار بود داستانی ساده از عشق اول را به نمایش بگذارد و ایتن هاک و ژولی دلپی نیز در آن به نقشآفرینی بپردازند.
اما این سهگانه در سال 2004 با فیلم «پیش از غروب»(Before Sunset) متولد شد و درنهایت در سال 2013 با فیلم شاهکار «پیش از نیمه شب»(Before Midnight) تکمیل گردید. هر سه فیلمهایی فوقالعادهاند اما «پیش از غروب»(Before Sunset) به دلیل پرداختن به زمان حال از باقی بهتر است.
در اینجا لینکلیتر دیدار 80 دقیقهای جس و سلین را دنبال میکند و تیک تیک ساعت بر تنش داستان میافزاید چرا که جس باید به پرواز خود برسد و تماشاگران فقط میخواهند هر چه زودتر تکلیف این زوج معلوم شود.
اگر «پیش از طلوع»(Before Sunrise) داستانی در مورد "عاشق شدن" و «پیش از نیمه شب»(Before Midnight) داستانی از "عاشق ماندن" باشد، پس «پیش از غروب»(Before Sunset) داستان "عاشق بودن" است. در اینجا چیزی دوستداشتنی در مورد عشق و علاقه این زوج به یکدیگر وجود دارد که این فیلم را به فیلمی خاص تبدیل کرده است. «پیش از غروب»(Before Sunset) فیلمی صادقانه و واقعی و همینطور باحرارت و تأثیرگذار است.
14- کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان (Captain America: The Winter Soldier)
تا قبل از اینکه «انتقامجویان: نبرد ابدیت»(Avengers: Infinity War) و «انتقامجویان: آخر بازی»(Avengers: Endgame) گیشههای سراسر جهان را غارت کنند، در دنیای سینمایی مارول تنها یک فیلم از بقیه درخشانتر بود: «کاپیتان آمریکا: سرباز زمستان»(Captain America: The Winter Soldier).
علیرغم اینکه این فیلم از نظر فروش در سینما موفقیتآمیزترین فیلم مارول نبود اما پس از «مرد آهنی»(Iron Man) اولین فیلمی بود که در آن این حس وجود نداشت که تنها برای بیشترین فروش ساخته شده، بلکه این حس را القا میکرد که تنها قرار است ماجراجویی «بیوه سیاه»(Black Widow) و «کاپیتان آمریکا»(Captain America) را به تصویر بکشد.
15- هانگر گیمز: اشتعال (The Hunger Games: Catching Fire)
پیش از انتشار «هانگر گیمز: The Hunger Games)، برخی در موردش شک داشته و آن را تنها تلاشی دیگر در جهت سود بردن از محبوبیت «گرگ و میش»(Twilight) و «مردان ایکس»(X-Men) میدانستند اما گری راس خلافش را ثابت کرده و درامی علمی تخیلی، دلخراش، منطقی و شدیداً تأثیرگذار را برایمان به ارمغان آورد.
با اینکه فیلم اولیه بسیار خوب از آب درآمده بود اما فرانسیس لارنس دنبالهای به نام «هانگر گیمز: اشتعال»(The Hunger Games: Catching Fire) برایش ساخت و این فیلم به یکی از سرگرمکنندهترین و پرفروشترین فیلمهای دهه گذشته تبدیل شد.
نقشآفرینی حیرتآور جنیفر لارنس در نقش اصلی به همراه عملکرد فوقالعادۀ استنلی توچی، جنا مالون و سم کلفلین این فیلم را به فیلمی تأثیرگذار و فرای آن تبدیل کرده است. این از آن فیلمهایی است که در عین حال هم پرفروش و هم هیجانانگیز و هوشمندانه بوده و مخاطب را به فکر فرو میبرد.
منبع: Vulture, Collider, ScreenRant, FuzzBuzzer