از بازیگران کودک ایرانی دهه 60 و 70 چه خبر؟/ بخش دوم
اختصاصی سلام سینما- بازیگران خردسال بهواسطه هوش و قدرت اجرا و یادگیری در تستهای سینمایی قبول شده و وارد سینما میشوند. اما در میان این کودکان چهرههای زیادی هستند که هرچند تجربیات بسیار موفقی داشتهاند اما بازیگری را ادامه ندادهاند و جریان زندگی آنها را به سمت و سوی دیگری برده است. در این یادداشت پنج بازیگر کودک مشهور را که هرگز در بزرگسالی بازیگر نشدند معرفی کردهایم.
ویدیوی «از بازیگران کودک ایرانی دهه 60 و 70 چه خبر؟» در کانال یوتیوب سلام سینما
عدنان غفراویان بازیگر عرب اهل اهواز که در فیلم «باشو، غریبه کوچک» در نقش باشو حضور یافت اما بعد از این فیلم هرگز فیلمی بازی نکرد. او سال ٦٥ یک دوچرخه بههمراه ٤٠ هزار تومان برای بازی در فیلم بیضایی دستمزد گرفت.
او اکنون در اهواز فلکه لشکر آباد به سیگار فروشی و فروش سی دی فیلم بازی خود مشغول است. عفراویان بعد از مدتها در مصاحبهای درباره شرایط خود بعد از «باشو» چنین گفت:
اینکه هنوز هم در اهواز با «باشو» شناخته میشوید برایتان خوشایند هست یا نه؟
خوشایند هست منتها یکسری مشکلاتی هم هست. از اجتماع و دوروبر و حتی مسافران خارجی، وقتی به سمت من میآیند و مرا میشناسند اذیت میشوم. نمیخواهم سخت بگیرم یا انتقاد کنم منتها همه فکر میکنند «باشو» زندگی فوقالعادهای دارد اما من دارم زندگی خودم را میکنم. در شأن هنر ایران نیست کسی که روزی کار هنری کرده، هیچ پناه و پشتوانهای نداشته باشد یا بیمه نداشته باشد.
من هروقت به تهران میآیم یا در مصاحبهها شرکت میکنم، همیشه سعی کردهام شأن و حرمتها را نگه دارم، ولی این حق من نیست که از حداقلها در زندگیام بیبهره باشم.
زندگی شما بعد از بازی در فیلم «باشو» چطور سپری شد؟
رها شدم. اعضای خانوادهام بهتدریج فوت شدند و تنها شدم. اینروزها هم که اهواز بهقدری گرم و آتش است که از صبح تا شب من نمیتوانم از خانه بیرون بروم و یک لقمه نان دربیاورم. روزگار، سخت سپری شد و میشود.
شرطتان برای بازی در یک فیلم چیست؟
درحالحاضر مشکل اصلی زندگیام ناتوانی مالی است. وقتی هنوز خانه ندارم، امنیت شغلی ندارم، اینها برایم اهمیت دارد و رفع این مشکلات، برایم در اولویت است.
چقدر سینما را در این سالها دنبال کردهاید؟
اصلا دنبال نکردم. چون کسی دستم را نگرفت و راه را نشانم نداد. مرا رها کردند و هجوم مشکلات آنقدر زیاد بود که هرگز نتوانستم به عشق و علاقهام بپردازم.
الهه علی یاری و الهام علی یاری
الهام و الهه علی یاری که با «خواهران غریب» و موسیقی معروفش همهی نگاه ها را به خودشان معطوف کردند، دیگر در دنیای سینما نیستند. اما اخیرا عکسی از آنها در بزرگسالی منتشر شد.
این دوقلوی بامزه و دوستداشتنی که بعید است از خاطر تماشاگری که «خواهران غریب» را دیدهاند، بروند. «خواهران غریب» را میتوان جز بهترین فیلمهای کیومرث پوراحمد دانست. فیلمی که در میان تماشاگران هم بسیار محبوب شد و البته کودکان و نوجوانان دهه هفتادی، حتما خاطرات بسیار ویژهای از تماشای آن دارند و طنین موسیقی متن درخشان فیلم که کار ناصر چشم آذر است در گوششان نواخته میشود.
موضوع «خواهران غریب» برای سینمای ایران در آن سالها تازه مینماید و حضور دو ستاره مطرح روز یعنی خسرو شکیبایی و افسانه بایگان باعث دیده شدن فیلم میشود. اما همه اینها و بار عاطفی و ملودرام فیلم یک طرف و بامزگی و جذابیت دوقلوها چه در اجرا و اکتهای بازیگرانش، چه در پرداخت شخصیت توسط پوراحمد یک طرف دیگر.
بابک و احمد احمدپور با بازی در خانه دوست کجاست؟ کیارستمی در تاریخ سینما ماندگار شدند اما بعد از این تجربه به زندگی معمول خود بازگشتند. البته بابک در «مشق شب» و «زیر درختان زیتون» هم حضور داشت.
فیلم مستند درخت زندگی، با نگاهی به زندگی بابک احمدپور ساخته شدهاست. در این فیلم برادران احمدپور پس از گذشت ۳۰ سال از نقشآفرینی در «خانه دوست کجاست؟» درباره تجربهی بازیگریشان در آن فیلم صحبت میکنند. بابک احمدپور که در زمان ساخت مستند درخت زندگی در یک مرکز خرید در شمال تهران کارگری میکند به همراه کارگردان، به زادگاهش در شمال ایران میروند.
به گفتهٔ کیومرث پوراحمد، کیارستمی در مرحلهٔ پیشتولید فیلم خانه دوست کجاست، طی سال ۱۳۶۴ و نیمهٔ اول سال ۱۳۶۵ سفرهای متعددی به مناطق مختلف شمال داشت تا اینکه در شهریور ۱۳۶۵ طی سفری به رستمآباد رودبار و ماسوله، بابک احمدپور و برادرش را برای بازی در آن فیلم انتخاب کرد.
حالا بابک ساکن تهران شده و با اینکه شغلش آزاد است اما از فضای سینما دور نشده و با برخی از فیلمسازان همکاری هم دارد. او ازدواج کرده و یک دختر ۱۸ ساله دارد. احمد هم بازنشسته شده است. او هم دو دختر و یک پسر دارد. بچههای این دو، فیلم پدرانشان را دیدهاند. حتی بابک در اینباره خاطرهای هم دارد. زمانی که دخترش «بیتا» کلاس دوم دبستان بوده، همکلاسیهایش متوجه بازی پدرش در فیلم «خانه دوست کجاست» میشوند و بعد از آن بیتا را به اسم محمدرضا نعمتزاده صدا میکنند که باعث رنجش و گریه دخترک میشود تا جایی که بیتا به پدرش اعتراض میکند که چرا در آن فیلم بازی کرده است. اما حالا که بیتا بزرگ شده، خودش یکی از دوستداران عباس کیارستمی است.
آنها درباره این همکاری میگویند:
اولین باری که آقای کیارستمی را از نزدیک دیدید، به خاطر دارید؟
حدود سال 65 بود که ما در روستایی به نام کوکر رستم آباد زندگی میکردیم. قبل از اینکه ما به مدرسه برویم آقای کیارستمی یک بار ما را در این روستا اتفاقی دیده بود. ولی چون ما خیلی بچه بودیم ارتباط عمیقی بین ما شکل نگرفته بود. من آقای کیارستمی را اولین بار آن روز دیدم اما یادم نبود و بعدها از زبان خودش شنیدم. بعدها او باز به روستای ما برمیگردد تا اینکه زمان ساخت فیلم «خانه دوست کجاست» میرسد و از آنجا رابطهی عمیق بین ما شکل میگیرد.
چه شد بین آن همه بچهای که در روستا بود، شما را انتخاب کرد؟ هرگز از خودش پرسیدید؟
بله. در روستای ما یک امامزاده چوبی بود که یکی از بچه محلهای ما که وضع مالیاش خوب بود، تصمیم داشت این بقعه چوبی را مرمت کند و بقعه و شجرهی جدید فلزی برای آن نصب کند. یک روز جمعه بود که بقعه آهنی را به روستا آوردند و از روی جرثقیل میخواستند آن را به روی زمین بگذارند. آقای کیارستمی آن روز در روستای ما بود و خودش بعدها تعریف میکرد که«بقعه توی آسمان معلق بود و از بین همهی آدمها و بچههایی که آنجا جمع شده بودند و نگاه میکردند که بقعه را به روی زمین بگذارند، بابک با یک نگرانی خاص به زنجیر جرثقیل نگاه میکرد که اگر این زنجیر پاره شود انگار سرمایه بابک میخواهد از بین برود. آنجا بود که این نگرانی را من در چهره بابک دیدم و برایم جالب بود وگرنه او هیچ ویژگی دیگری نداشت که بخواهم به او نقش اول فیلمم را بدهم. همین نگرانی او بود که باعث شد من به او وابسته شدم. بارها از چشم او در آن لحظه عکس گرفتم و حتی توی راه تا تهران برگردم، هزاران بار به عکسهای او نگاه کردم و متوجه شدم او همان کسی است که من دنبالش بودم».
بعدها که فصل مدرسه شروع شد، آقای کیارستمی به روستای ما آمد و جلوی مدرسه منتظر شد تا شاید بتواند ما را پیدا کند که همین اتفاق هم افتاد.
تاثیر سینمای کیارستمی در زندگی شخصی شما چقدر بود؟ بعد از این فیلم، زندگی شما چقدر تغییر کرد؟
من همیشه گفتهام، تاثیر سینمای کیارستمی در زندگی ما بسیار زیاد بود. همین امروز که من دارم با شما گفت و گو میکنیم، یک اتفاق خوب برای من افتاد که فقط و فقط تاثیر حضور کیارستمی و سینمای او در زندگی ما است. کیارستمی یک جاهایی در زندگی ما خوب بود و یک جاهایی خوب نبود اما کلاً 80 درصد این تاثیر مثبت بود.
کجاها خوب نبود؟
مثلاً یک جایی برای کار میرفتیم، وقتی ما را میشناختند، دیگر نمیتوانستیم کار کنیم. مثلاً میگفتند فلانی که در سینما کار کرده و اینقدر معروف است، چرا باید بیاید در یک شرکت کار کند و به ناچار مجبور بودیم برای حرف و حدیث مردم آنجا را ترک کنیم. اما تاثیرات مثبت کیارستمی اینقدر زیاد بود که اصلاً آن 20 درصد به چشم نمیآید. امروز من تور دور اروپا میروم. خبرنگاران خارجی به سراغ من میآیند. به راحتی به خانه سینما میروم. بازیگران و سینماگران مطرح ایران هرکجا که باشند، به احترام کیارستمی به ما احترام میگذارند. ممکن است در کوچه و خیابان آدمهای عادی ما را نشناسند اما در خانه سینما به خاطر شاهکاری که کیارستمی کرد، به ما احترام میگذارند. من زندگی خودم را مدیون کار کردن با کیارستمی هستم.
نگین اوشانرو هم که «خانه به دوش» نقش دختر کوچک ماشالا را بازی میکرد، الان 20 سال سن دارد. نگین اوشانره در سال ۱۳۷۶ در تهران به دنیا آمده و کارشناس بازیگری و کارگردانی می باشد.
او بعد از «خانه به دوش» در مجموعه «و خداوند عشق را آفرید» و «راه شب» ایفای نقش کرده است. اما بعد از بازی در این سه سریال، دیگر در هیچ فیلم سینمایی و سریال تلویزیونی دیده نشد.
آرش نادی، یا همان علی کوچولوی «خانه سبز» هم با وجود استعداد بالایش بعد از بازی «در خانه سبز» و «سرزمین سبز» دیگر سراغ بازیگری نرفت. با وجودیکه یکی از محبوب ترین کودکان تلویزیون در نزد تماشاگران بود.
یکی از تهیه کنندگان تلویزیون چند سال پیش در قالب مصاحبه ای اعلام کرد که آرش نادی تمایلی به خبر رسانی هم ندارد. جالب است که رامبد جوان نیز در یکی از پست هایش اعلام کرده بود ما برای دعوت از آرش نادی خیلی پیگیری کردیم، اما به نتیجه ای نرسیدیم.
ستاره جعفری
ستاره جعفری ۱۲ سال داشت که لیلای «گل پامچال» شد. همان دختربچه سبزه رو و با نمکی که پس از بمباران جنوب به شمال کشور سفر میکند. او در این سریال که به کارگردانی محمدعلی طالبی ساخته شده بود به زیبایی نقش یک دختر جنوبی را نشان داد که چگونه در بحران جنگ و بدون حضور خانواده سعی میکرد مشکلاتش را برطرف کند. این سریال مورد توجه بسیاری از مردم قرار گرفته بود. حتی در زمان پخش باعث خلوت شدن خیابانها شده بود.
جعفری سال ۱۳۸۲ وقتی ۲۴ ساله بود بعد از گرفتن لیسانس کشاورزی به کشور هلند مهاجرت کرد و در کنار یادگیری زبان این کشور، فوق لیسانس و دکترا را هم گرفت. با وجود علاقه شدیدی که به بازیگری دارد، اما سال هاست از این عرصه دور شده است.
خبرهای مرتبط
از بازیگران کودک ایرانی دهه 60 و 70 چه خبر؟/ بخش اول