جستجو در سایت

1404/08/02 18:25
نیکلودئون - 6 | آشنایی با سینمای کلاسیک

معرفی و نقد فیلم فارغ التحصیل (مایک نیکولز) | شورش با دلیل

معرفی و نقد فیلم فارغ التحصیل (مایک نیکولز) | شورش با دلیل
فیلم «فارغ‌التحصیل» (The Graduate) به کارگردانی مایک نیکولز یک بیانیه انقلابی بود علیه تمام ارزش‌های ملال آور بورژوآزی آمریکایی.

اختصاصی سلام سینما – مازیار وکیلی: بعد از جنگ جهانی دوم و دهه زیادی پاک و معصوم پنجاه که به لطف پارانویای سناتور مکارتی و کد هیز شکل گرفت، دهه شصت و هفتاد میلادی در جامعه آمریکا را می‌توان دهه تغییرات بزرگ نامید. نظام استودیویی رو به افول گذاشته بود و هنرمندان سرکش و تازه از گرد راه رسیده به دنبال اختیارات بیشتری بودند. جنبش‌های اجتماعی سر و شکل آوانگاردی به خود گرفته بود. از جوان‌های خوش تیپ و کت و شلواری دهه پنجاه با آن قد بلند، هیبت مردانه و خنده‌های شیرین که ردیف دندان‌های سالم‌شان را به نمایش می‌گذاشت رسیده بودیم به جوانان بیمار، آشفته حال و پر اشکالی که تکلیف‌‌شان با خودشان و زندگی معلوم نیست (اگر به داستین هافمن «کابوی نیمه شب» و جک نیکلسون «ایزی رایدر» فکر می‌کنید کار درستی انجام می‌دهید).

همه از جمله هنرمندان مشغول بازنگری در مفهوم آمریکا بودند. اندی وارهول با جنبش پاپ آرت خیلی چیزها را زیر و رو کرده بود و نشان داده بود تصویر یک قوطی سوپ می‌تواند به اندازه یک تابلوی نقاشی در موزه لوور اثر هنری باشد. آمریکا در سیاست مدام گَند می‌زد. سربازان آمریکایی در جهنم ویتنام گیر کرده بودند و همین باعث افتادن یک سایه سیاه بر روی تصور امپراطوری مهربان از آمریکا شده بود. چند سال بعد هم که نیکسون رسوایی واترگیت را به بار آورد و همه تصورات مردم جهان از آمریکا را به هم ریخت. جنبش‌های ضد فرهنگ حسابی پا گرفته بودند و جوانان میل داشتند علیه همه آن چیزهایی که نظم و زیبایی آمریکایی نامیده می‌شد طغیان کنند.


بیشتر بخوانید:

نیکلودئون - 1: نقد فیلم کلاسیک مرد آرام ساخته جان فورد | داستان یک ازدواج

نیکلودئون - 2: معرفی و نقد فیلم سانشوی مباشر (کنجی میزوگوچی) | رنج، همیشه رنج

نیکلودئون - 3: معرفی و نقد فیلم سر آلفردو گارسیا را برایم بیاورید | رستگاری نه در زندگی، که در مرگ


خب در چنین شرایطی فیلم‌های اروپایی خصوصاً فیلم‌های موج نو سینمای فرانسه به آمریکا راه پیدا کردند و همین جوانان یاغی را به سمت خودشان جذب کردند. هالیوود باید تغییر می‌کرد و تغییر هم کرد. جوانانی وارد سیستم شدند که همگی قبل از هر چیز عاشق سینما بودند. خوره‌های فیلمی که سینما را از آن حالت نخبه گرایانه دهه پنجاه و نظارت آهنین استودیوها خارج کردند و تبدیلش کردند به یک سرگرمی عامه پسند قابل دفاع. نسل ریشوها (کاپولا، اسپیلبرگ، اسکورسیزی و دی پالما) وارد سیستم شد و همه چیز را تغییر داد. حالا قهرمانان مردمان آسیب‌پذیری بودند که به جای سلحشوری و قدرت نقاط ضعف شان را بدون هیچ کم و کاستی روی پرده به نمایش می‌گذاشتند. مردان و زنان حاشیه نشینی که هیچ امید و آرزویی برای بهبود اوضاع نداشتند. مایک نیکولز در چنین شرایطی «فارغ التحصیل» را ساخت، فیلمی که یک انقلاب به تمام معنا بود. یک شورش درست و حسابی علیه طبقه مرفه جامعه آمریکا.


بیشتر بخوانید:

نیکلودئون - 4: معرفی و نقد فیلم تیرانداز به کارگردانی دان سیگل | میراث ماندگار

نیکلودئون - 5: معرفی و نقد فیلم 2001: یک ادیسه فضایی (استنلی کوبریک) | هستی در قاب



وقتی صحبت از نئو هالیوود می‌شود همه از نقش انقلابی «بانی و کلاید» حرف می‌زنند. اصل حرف غلط نیست اما این تاکید بیش‌ازحد باعث شده تا جواهرات گرانقدری مانند «فارغ التحصیل» (The Graduate) دست کم گرفته شوند. فیلم مایک نیکولز یک بیانیه انقلابی بود علیه تمام ارزش‌های ملال آور بورژوآزی آمریکایی. از همان نمای اول که کارگردان به شکل هنرمندانه‌ای با یک زوم بک تند و تیز تک اُفتادگی بنجامین براداک خجالتی را نشان می‌دهد متوجه می‌شویم با یک جواهر ارزشمند طرف هستیم. بنجامین براداک یک جوان نمونه‌ای آمریکایی است. بچه زرنگ درس‌خوانی که حالا به آغوش امن و گرم خانواده برگشته و ظاهراً هیچ مشکلی ندارد. اما بدبختی بنجامین این‌جا است که نمی‌داند باید چه کند. هیچ ایده و چشم اندازی برای آینده ندارد. پدر و مادرش برای او یک مهمانی ترتیب می‌دهند. مهمانی پر از پیرمرد و پیرزن‌های حال‌به‌هم‌زنی که حوصله هر آدمی را سر می‌برند چه برسد جوان دست‌وپا چلفتی و ساده‌ای مثل بنجامین.

دامی که خانم رابینسون برای بنجامین ساده پهن می‌کند

اما در میان مهمان‌ها یک نفر هست که با بقیه فرق دارد. زن میان سالی که می‌خواهد ثابت کند هنوز جذابیتش را از دست نداده و شبیه یکی از آن پیرزن‌های حال‌به‌هم‌زن خانواده براداک نشده است. اسمش خانم رابینسون است و به محض دیدن بنجامین تصمیم دیوانه واری می‌گیرد و برایش دام پهن می‌کند. شروع می‌کند با بنجامین جور دیگری رفتار کردن و بنجامین مثل یک پرنده ساده و معصوم به دامش می‌افتد و صادقانه از زن می‌پرسد: «شما می‌خواین من اغوا کنید خانم رابینسون؟!» جواب مشخص است؛ بله. اما چرا؟ چرا خانم رابینسون تصمیم گرفته این جوان بخت برگشته را اغوا کند؟ جوابش ساده است. چون می‌خواهد قفس ملال آوری را که درونش زندانی است بشکند و به خودش ثابت کند هنوز انسان است و سرزندگی یک زن جوان را دارد. نقشه‌اش هم می‌گیرد.

بنجامین به دامش اسیر می‌شود. با او وارد رابطه عجیب و پیچیده‌ای می‌شود که انتهای آن معلوم نیست. اما گرفتاری بعدی بنجامین جایی آغاز می‌شود که پدرش و شوهر خانم رابینسون (که با پدرش دوست است) تصمیم می‌گیرند الاین دختر خانم رابینسون را به همسری بنجامین در بیاورند. بنجامین با الاین ملاقات می‌کند و یک دل نه صد دل عاشقش می‌شود! همه چیز به هم می‌ریزد. خانم رابینسون آن روی خودش را نشان می‌دهد. بنجامین را تهدید می‌کند و قضیه لو می‌رود. الاین او را ترک می‌کند. پدر الاین تصمیم می‌گیرد شوهر دیگری برای دخترش دست و پا کند و این جا است که بنجامین تصمیم بزرگ را می‌گیرد. دست به شورش می‌زند و دنبال الاین می‌رود. دنبال عشق. سرانجام راهش را از دل یک مسیر تاریک باز می‌کند و در نمای درخشان پایانی همراه محبوبش سوار بر یک اتوبوس قراضه به دنبال سرنوشتی نامعلومی می‌رود.

بنجامین براداک خود آمریکا بود!

وضعیت بنجامین براداک بی شباهت به وضعیت آمریکا نبود. جوانان آمریکایی هم در آن دوران نمی‌دانستند مسیری که می‌روند به کجا ختم می‌شود. همه حیران و سرگردان بودند اما در نهایت راه را پیدا کردند و در عصر ریگان به شکوفایی رسیدند. شورش بنجامین براداک بی دلیل نبود و اصلاً لازم بود تا مسیر را برای رستگاری او هموار کند. شورشی که او را از یک پسر بچه ننه تبدیل به یک مرد واقعی کرد. مسیری که شاید همه ما باید طی کنیم تا به رستگاری برسیم.

مشخصات فیلم فارغ‌التحصیل

کارگردان: مایک نیکولز | فیلمنامه‌نویسان: کالدر ویلینگهام و باک هنری | بازیگران: آن بنکرافت، داستین هافمن، کاترین راس | محصول سال 1967 | برنده جایزه اسکار بهترین کارگردانی و نامزد 6 جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم، بهترین بازیگر نقش اول مرد، بهترین بازیگر نقش اول زن و بهترین بازیگر نقش مکمل زن.


ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image