جستجو در سایت

1394/12/05 11:10

شو مَن

شو مَن
تا سینما هست شومن هست و تا شومن هست اساسا هنر و خاصاً سینما روی تعالی را نخواهد دید.

شو

چند تا معنی دارد. بشو. صیغه ی امر. تمرین: از فعل خفه شدن، امر بسازید!

شمالی ترها می گویند  بوشو. از شدن است. ادبیاتی ها می گویند اسمیه است. معنی رفتن هم می دهد. برو

شو همره بلبل ب لب هر مهوش / شکّر بترازوی وزارت بر کش

[می توانید هر کدام از مصراع های فوق را از انتها به ابتدا بخوانید. همان می شود]

شُو

می تواند مخلّص شُوی از شوهر باشد. همچنین می تواند خلاصه ی واژه ی شوینده باشد. شست و شو. پاک کننده هایی با پیشوند یا پسوندی چنین، می شناسیم. چیزی در مایه های وش (واش)

شو

باری مفهومی از تماشای تصاویر رقص و لهو و لعب دارد که تأویلی تمام از مثل دنیا در قرآن کریم است.

ریشه ی این واژه در زبان انگلیسی ست. دیدنی. تماشایی. اگر دوست داری مردی تماشایی باشی از «ادکلن وان من شو» استفاده کن. تحقق برتری طلبی تو در نام ادکلنی ست که او می سازد و به راحتی به تو می فروشد. اتفاقا بوی بدی هم ندارد. ولی تو باید علت انتخابت را بدانی.

من

می تواند متکلّم وحده باشد. که تنها برازنده ی ردای کبریائی ست.

معنی «کسی که» در ادبیات عرب دارد.

«من» مَرد است پیش انگلیسی تبارها. جالب اینکه زن را «وومن» می گویند: وسیله!!

شومن

فعلا اینکه سر هم چه معنایی می دهد چندان اهمیت ندارد.

شومنی، صفت است برای متملّقانی که ای بسا خیلی هم خاصیت ندارند و فقط جای نخبه ها و آینده دارها را تنگ می کنند و فضا را برای تنفّسشان پر می کنند از دی اکسید کربنی که از داد و هوارهای هوچیگرایانه شان بیرون می زند. غالبا دور سرشان هاله ای از بوی دندان پوسیده و یا سیگارهای از عوامل گرفته می دهد. که البته عوامل نیز ارزانش را در جیب پیراهن می گذارند. با مأموریت مگس پرانی. در اکثر مواقع سررسید یا دفترچه ای-خالی- و در مواقعی هم اگر اجازه داشته باشند فیلمنامه ای در دست می گیرند.

این فیلمنامه ی دلخوشکنک، فاقد سکانسهای فاینال است چون کارگردان معمولا اینقدر باهوش هست که بداند شومن، دهانش مثل بند سه نقطه اش لق است.

شومن، وان من شو نمی زند. یک راست می رود سراغ ادکلن های زنانه. عاشق فیلم «پرفیوم» است و « بوی خوش زن»  آلپاچینو را نگاه می کند. نه به خاطر اسکار بهترین بازیگر مرد!

اگر کارگردان، تهیه کننده، مدیرفیلمبرداری و مدیر تولید بخواهند باتفاق جایی بروند بدو بدو می رود کنارشان و می گوید: ما پنج تا کجا داریم میریم!!

اگر از عوامل زن پروژه بیزار باشد و آنها را عقب افتاده بداند معلوم می شود امیدی به کامروایی شان ندارد. با همه رفیق می شود و دورشان می گردد که این خود، یکی از نشانه های نفاق است.

دور باشد از شأن آنانی که سینما را به خاطر هنر و هنر را بما هُوَ هنر می خواهند

شومن جان می دهد برای یکی از سه تا. کعبه ی آمالش سه وجه دارد؛ پول، شهرت، شهوت.

شومنی نیز مراتب دارد. شومن ها که بیشترین سلولهای سینما را تشکیل داده اند دنبال فرصتی هستند که بتوانند با کمترین هزینه، به سرعت و سهولت دور کعبه ی سه وجهی طواف کنند!

تا سینما هست شومن هست و تا شومن هست اساسا هنر و خاصاً سینما روی تعالی را نخواهد دید.


«عرفان حسن زاده»