جستجو در سایت

1394/06/11 03:54

مصاحبه با مورتن لوستروم اولسن بازیگر دانمارکی

مصاحبه با مورتن لوستروم اولسن بازیگر دانمارکی
در گفت و گویی که با این بازیگر جوان دانمارکی انجام دادم، سعی بر آن داشتم که سیستم آموزشی دانشکده و مراکز هنری کشورهای اسکاندیناوی را مورد بررسی قرار دهم. ضمن آن که این بازیگر از همکاران و دوستان سوسن تسلیمی نیز می باشد.

بازيگران تئاتر هيچ وقت سينما را فراموش نمي کنند

 کشور سوئد همواره يکي از کشورهاي فعال در زمينه هنرهاي دراماتيک و سينما بوده است. مدارس تئاتري- سينمايي سوئد هنرمندان کاربلد و سختکوشي را به جامعه هنري تحويل مي دهند. مورتن لوستروم اولسن يکي از همين هنرمندان است که از مدرسه هنرهاي دراماتيک استکهلم فارغ التحصيل شده و امروزه بازيگري نسبتاً فعال در تئاترِ شهر استکهلم است که از سال 2013 در هشت تئاتر، دو سريال تلويزيوني و يک فيلم دانشجويي به ايفاي نقش پرداخته است.
ابتدا قصد داشتم در سفر کوتاهم به استکهلم با سوسن تسليمي گفت وگويي داشته باشم که به علت مشغوليت کاري و عدم تمايل او اين اتفاق رخ نداد، اما  در عوض همکار دانمارکي تسليمي، مورتن لوستروم با روي باز از گفت وگو با يک نشريه ايراني استقبال کرد و من سعي کردم تا اطلاعات نسبتاً اجمالي درباره مدارس و دانشکده هاي هنري اين کشور و نقش آنها در تعليم هنرجويان به دست آورم. اين گفت وگو را مي خوانيد:


لطفاً خودتان را معرفي کنيد.
ـ من مورتن لوستروم اولسن هستم. 29 ساله ام و حدوداً دو سال است در «تئاتر شهر استهکلم» (Stockholms Stadsteater) کار مي کنم.
اصالتاً اهل سوئد هستي؟
ـ خير دانمارکي هستم، اما از سال 2010 به استکهلم آمده ام .
چرا سوئد را براي تحصيل و کار انتخاب کردي؟
ـ راستش من سوئد را براي تحصيل انتخاب نکرده بودم، حدود 6 سال براي ورود به دانشکده هنرهاي دراماتيک کپنهاگ (شهر زادگاهم) تلاش کردم، اما پذيرفته نشدم. دراوج نااميدي در آزمون گزينش مدرسه هنرهاي دراماتيک استکهلم شرکت کردم و در کمال ناباوري همان بار اول قبول شدم. سال 2010 تحصيل در اين مدرسه را آغاز کردم و سال 2013 فارغ التحصيل شدم.
آزمون گزينش مدارس دراماتيکِ سوئد به چه شکل برگزار مي شود؟
ـ اين آزمون در دانمارک و سوئد تقريباً يکسان برگزار مي شود. براي ورود به مدرسه هنرهاي دراماتيک استکهلم شما بايد آزمون هاي چهار مرحله اي را بگذرانيد. در آزمون اوليه سالانه 1500 نفر شرکت مي کنند. براي هيات ژوري بايد يک مونولوگ 3 دقيقه اي اجرا کنيد و از بين اين 1500 نفر، 200 نفر به مرحله بعد راه مي يابند. در مرحله بعد بايد بخشي از يک نمايشنامه کلاسيک و بخشي از يک نمايشنامه مدرن را اجرا کنيد و 50 نفر انتخاب مي شوند. مرحله سوم بسيار دشوارتر است، زيرا در يک کارگاه دو روزه مهارت هاي متعددي را به شما آموزش مي دهند و يک هفته بعد بر اساس آموزش هايي که گرفته ايد از شما آزمون هاي مختلفي مي گيرند که خوانندگي، رقص، بازيگري و .. را شامل مي شود. هيات انتخاب 25 نفر را مي پذيرند و در مرحله آخر که 5 روز طول مي کشد از شما تست هاي مختلف در زمينه هاي بازيگري و ... مي گيرند. در نهايت 12 نفر قبول مي شوند و به مدرسه راه مي يابند.
آيا زبان سوئدي را بلد بودي؟!

ـ خير ،ولي خوشبختانه خوبي اين آزمون اين است که هرکس مي تواند تمامي اين مراحل را به زبان مادري خود اجرا کند و براي قبول شدن در آزمون لزوماً نبايد به زبان سوئدي مسلط باشي. البته قطعاً براي ورود حرفه اي به تئاتر هر مملکتي مي بايست زبان آن کشور را ياد بگيريد که در طول دوران تحصيل در مدرسه اين زبان را هم ياد گرفتم.
آيا مدرسه دراماتيک استکهلم و اصولاً مدارس و دانشگاه هاي هنري سوئد پس از اتمام تحصيل هنرجويان امکاناتي را براي ورود آنان به دنياي حرفه اي فراهم مي کنند؟ مثلاً در پيدا کردن کار به شما کمکي شد؟
ـ خير. مدرسه کمکي در اين زمينه نمي کند،اما دانشجويان در ترم آخر در گروه هايي که تشکيل داده اند، نمايش هايي را روي صحنه مي برند که بسياري از کارگردانان بزرگ تئاتر، صاحبان سالن هاي تئاتر و آدم هاي حرفه اي در زمينه نمايش به تماشاي آنها مي آيند. در مورد من، رييس تئاترِ شهر، پس از ديدن نمايش ما به من تلفن کرد و از من پرسيد که آيا تمايلي به کار در گروه هاي نمايشي آنها دارم... و اين گونه شد که من به آنها ملحق شدم و الان دو سال است با آنها کار مي کنم. خب، من خوش شانس بودم و اين به آن معنا نيست که همه فارغ التحصيل ها به همين راحتي کار پيدا مي کنند. به شخصه خيلي از دوستانم را مي شناسم که مدت هاست دنبال کارند و بي نتيجه مانده اند. اين غم انگيز است.
آيا استادان شما همه سوئدي هستند؟
ـ بيشتر آنها سوئدي هستند، اما استادهاي خوبي هم از کشورهايي چون لهستان، امريکا، فنلاند، نروژ و آلمان داشته ايم.
به نظرت داشتن استادهاي بين المللي اتفاق خوبي است؟
ـ بله، طبيعتاً مي تواني از تجربه همه آنها استفاده کني، در کنار اصول ثابت هر يک مي تواند چيزهاي مجزايي را هم به تو آموزش دهد که اين خيلي خوب است ... ضمناً ما در مدرسه مان يک هنرجوي ايراني هم داشتيم.
فارغ التحصيلان رشته تئاتر در سوئد مي توانند در زمينه هاي ديگري مثل سينما هم فعاليت کنند؟
ـ بله. تحصيلات خود من شامل بازيگري سينما ، تلويزيون و راديو هم مي شود. من در دانمارک در چند سريال تلويزيوني بازي کرده ام و همچنين در يک نمايش راديويي،اما تئاتر را بيشتر دوست دارم. ضمن آن که موقعيت بازي در تئاتر هم برايم بيشتر پيش مي آيد.
استقبال مردم سوئد از تئاتر چگونه است؟ آيا مردم تئاتر دوستي هستند؟
ـ بله. جالب است که از اين لحاظ سوئد و دانمارک کاملاً متمايز از يکديگرند. سوئدي ها استقبال بيشتري از تئاتر نسبت به دانمارکي ها مي کنند. دليلش را نمي دانم. شايد آزادي بيان در تئاتر سوئد و به تصوير کشيدن مسائل روزمره و بخشي از انتقادات اجتماعي در تئاترهاي سوئدي است که در دانمارک هرگز چنين چيزي رخ نمي دهد.
آيا براي دانشجويان و افراد تازه کارِ تئاتر جشنواره اي وجود دارد که آثار آنها با يکديگر رقابت کند؟
ـ بله. فستيوال «ديپارچر». در اين فستيوال بازيگران و کارگردانان تازه کار، نمايش هاي خود را روي صحنه مي برند و چند سال است که در ماه سپتامبر اين جشنواره برگزار مي شود. اين فرصت خوبي براي تجربه اندوزي جوان ترهاست.
گويا سوسن تسليمي را هم مي شناسي... آيا او هم استاد تو بود؟
ـ نه، سوسن تسليمي استادم نبود. متأسفانه تا به حال در هيچ کدام از نمايش هايي که کارگرداني کرده هم  بازي نکرده ام، اما بهار امسال در يک نمايش همبازي بوديم. نمايشي به اسم «ده فکر پوچ هيلدا مک کارتي» به کارگرداني سيسلا کايل که يک کمدي درباره  عشق و کار و انسانيت است.
حتما مي داني که سوسن تسليمي بازيگر مطرحي در سينما و تئاتر ايران بوده؟
-بله. قطعاً.
فيلم هايش را ديده اي؟
ـ نه متأسفانه. فيلم هايي را که در ايران بازي کرده است نديده ام.
سينما را هم به اندازه تئاتر دنبال مي کني؟
ـ بله، من سينماي اروپا را خيلي دوست دارم. اخيراً فيلم «آبي گرم ترين رنگ است» را ديده ام و بسيار دوستش داشته ام. کارگردانان مورد علاقه ام تارانتينو، لينچ و کارگردان اسپانيايي آلمادوار هستند. ما بازيگران تئاتر هيچ وقت سينما را فراموش نمي کنيم.
اين روزها مشغول چه کارهايي هستي؟
ـ در دو سال اخير در 8 نمايش بازي کرده ام. نمايش «گاليله» برشت، «لوليتا»، نمايش کلاسيک «حماسه گوستاو برلينگ»، نمايشي به اسم «پايان خوش» و نمايش «10 فکر پوچ هيلدا مک کارتي» مهم ترين شان بوده اند و حالا هم در نمايشي به اسم «مومو: مبارزه با زمان» براي کودکان بازي مي کنم که تاحدودي جنبه آموزشي دارد. درواقع  مضمون آن درباره کودکان تنهايي است که پدر و مادرهاي شان به دليل کار و مشغله زياد توجهي به آنها نمي کنند و اين کودکان به لحاظ رواني دچار مشکلات زيادي مي شوند.